ضرورت نگاه حکیمانه در فهم زمانه و دین‌داری:

دین و مسائل امروز

نوع نگاه به جهان هستی یا همان چیزی که از آن تعبیر به «جهان‌بینی» یا «ایدئولوژی» می‌شود، اساسی‌ترین امری است که می‌تواند فهم انسان را نسبت به روزگار و مسائل آن رقم بزند. یکی از شایع‌ترین نگاه‌ها به جهان‌هستی، نگاه تجربی یا حسی است.

تاریخ انتشار: 10:08 - شنبه 1402/02/30
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
دین و مسائل امروز

به گزارش اصفهان زیبا؛ مسائل روز! تعبیری که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود؛ زیرا امکان کهنه‌شدن آن وجود ندارد. کهنه‌شدن یعنی گذشتن تاریخ انقضا؛ اما مسائل روز اساسا با «اکنون» و اتفاقات زنده‌ کف صحنه‌ آدمی معنادار می‌شود.

این یعنی مسائل روز خودش معیار و ملاکی است برای تشخیص اینکه چه چیزی کهنه‌شده است و نیاز به نوآوری و پوست‌اندازی دارد. اما آیا پاسخ به مسائل روز هم همگام با خود این مسائل به روز و پویاست؟ پاسخ به این سؤال در گرو این است که «روز»، «اکنون» و «مسئله» را چگونه بفهمیم و متناسب با این فهم، چه چیزی را پاسخ‌گوی مسائل روز بدانیم.

حس‌گرایی و تیشه به ریشه‌ عقل

نوع نگاه به جهان هستی یا همان چیزی که از آن تعبیر به «جهان‌بینی» یا «ایدئولوژی» می‌شود، اساسی‌ترین امری است که می‌تواند فهم انسان را نسبت به روزگار و مسائل آن رقم بزند. یکی از شایع‌ترین نگاه‌ها به جهان‌هستی، نگاه تجربی یا حسی است.

حس یکی از ابزارهای شناخت و فهم است که در بسیاری از عرصه‌های زندگی بشر نقش اساسی دارد. آیا می‌توان بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی را از صحنه زندگی بشری حذف کرد؟ این‌ها همه انواع «حس» هستند که ابزارهای شناخت و فهم انسان واقع می‌شوند.

اما فرض کنید انسان این حواس را نداشت! در این صورت تمامی صحنه‌های زندگی او از امور شخصی و امور روزمره خانوادگی گرفته تا امور اجتماعی و حتی علوم بشری، به نابودی کشیده می‌شد.

بسیاری از علوم بشری مانند علوم‌پایه‌ فیزیک و شیمی و زیست‌شناسی و علوم دیگری که از علوم پایه نشئت می‌گیرند، مانند پزشکی و مهندسی، علومی مبتنی بر حس وتجربه و آزمایش هستند. از این رو به آن‌ها علوم تجربی گفته می‌شود. اما آیا حس، به‌صورت مستقل کار می‌کند یا وجودش مدیون و وام‌دار امر دیگری است؟

عقل مهم‌ترین عنصر معنابخش به آدمی و متمایزکننده‌ او از حیوانات است. عقل انسان دقیقا در مرکز فرماندهی فهم و درک او قرار گرفته و تمامی شناخت‌های انسان را رقم می‌زند. حتی شناخت تجربی و حسی نیز در نهایت توسط عقل رقم می‌خورد و حواس پنجگانه، همگی ابزارهایی در خدمت عقل‌اند.

فرض کنید می‌خواهید یک شناخت ساده‌ تجربی را بدون عقل به‌دست آوریدو مثلا شناخت اینکه «الان روز است»؛ برای درک این موضوع، شما از چشمتان استفاده می‌کنید و نور وارد سیستم عصبی شما می‌شود.

اما از کجا می‌فهمید این نور، نور خورشید است؟! اصلا از کجا می‌فهمید این نور منشأ و سرچشمه‌ای دارد؟ عقلتان به شما می‌گوید که این نور به‌صورت اتفاقی ساطع نشده و منبعی دارد.

مجددا عقلتان به شما می‌گوید که از میان کاندیداهای منبع‌ این نور، خورشید منبع واقعی آن است، نه شمع و چراغ و صائقه. و بسیاری دیگر از احکام عقلی که در پایه و اساس فهم تجربی و حسی است.

اما به دلیل هم‌زمانی و همراهی قوه‌ درک‌کننده که همان عقل باشد، با ابزار درک‌کردن که همان حس باشد، بسیاری از انسان‌ها نه تنها از نقش عقل غافل می‌شوند، بلکه می‌پندارند علم و آگاهی یعنی حس وتجربه. متأسفانه کار به جایی می‌رسد که ادراک‌های عقل را اساسا بی‌اعتبار می‌شمرند.

حکمت و زمانه، دوری از ظاهرگرایی

گرایش به حس و تجربه و دوری از عقل، اساسا منجر به ظاهرگرایی می‌شود. زیرا حس که خود یکی از ابزار‌های عقل است، فقط دسترسی به ظواهر عالم هستی دارد و نمی‌تواند بنیان‌های این ظواهر را درک کند.

طبیعتا هرتفکری که با حس‌گرایی پیوند بخورد، به سمت ظاهربینی، ساده‌لوحی و عقب‌ماندگی کشیده می‌شود. اما درباره زمانه و روزگار و مسائل آن، تفاوت نگاه حس‌گرایانه و عقل‌گرایانه بسیار مشهود است.

زمانه‌شناس حس‌گرا در واقع زمانه را نمی‌شناسد، چرا که زمانه اساسا امری مادی و قابل تجربه نیست! فهم زمان و زمانه یک فهم عقلی است که با مقایسه و نسبت سنجی بین اتفاقات عالم شکل می‌گیرد. شما می‌توانید در و دیوار و درخت و ماشین و … را هم دیروز و هم امروز، با ابزار چشمانتان ببینید و با عقلتان بفهمید.

اما آیا چشمان شما می‌تواند «امروز» را ببیند؟ چشمان شما تایر ماشین و میخی که آن را پنچر کرده است را می‌بیند. اما چشمتان می‌تواند ببیند که این اتفاق یک «مشکل و مسئله» است؟ پاسخ به وضوح منفی است. پس باید گفت شناخت زمانه و مسائل آن فقط در گرو عقل‌گرایی و نگاه حکیمانه عالم هستی است.

«اخباری‌گری»؛ موریانه‌ معارف ناب شیعی

ظاهرگرایی و محوریت حس، خودش را در علوم اسلامی ما نیز نشان داده‌است. این تفکر که سابقه‌ای بسیار طولانی حتی تا اوایل تاریخ بشر دارد، در قرن 11 هجری توسط شخصی به نام امین استرآبادی، به‌صورت یک سبک و شیوه‌ مواجهه با دین در آمده و او مسلکی به نام «اخباری‌گری» را بنیان نهاد.

طبق اعتقادات این گروه، عقل جایگاهی در فهم دین ندارد و آنچه معتبر است، فقط حس است. با وجود چنین اعتقادی، طبیعتا احادیث و روایات ائمه که توسط حس شنوایی و به ابزار گوش برای راویان احادیث به دست آمده و شنیده‌شده‌، معتبر و قابل اعتماد است.

پس ما برای فهم دین، به خبرهایی که از ائمه توسط روایات به ما رسیده است رجوع می‌کنیم و نیازی هم به عقل نیست؛ چون احکام عقل یقینی و علم‌آور نیست، برعکس اعتماد به ظاهر احادیث. به همین دلیل نام این مکتب، «اخباریون» و نام این روش «اخباری‌گری» است.

اما با حجم زیادی از احادیثی که جعلی است چه کنیم؟ اخباری‌ها چه بخواهند،چه نخواهند، ملاک و معیار معتبر و دقیقی برای پالایش احادیث از یکدیگر ندارند. زیرا خود را از عقل محروم کرده‌اند.

از همین رو برخی از اخباریون، با اعتماد به روایت‌های جعلی که در باب تحریف قرآن وجود دارد، قرآن را تحریف‌شده می‌دانند و در شناخت دین و احکام آن، به کلی قرآن را از معادلات حذف می‌کنند و به اصطلاح قرآن را حجت نمی‌دانند! بلکه معتقدند آن چیزهایی از قرآن معتبر است که توسط ائمه توضیح داده شده و روایات آن به دست ما رسیده‌باشد.

گذشته از احادیث جعلی، احادیث صحیح نیز در بسیاری از موارد با یکدیگر ناسازگاری‌هایی دارد که جز با تمسک به چراغ روشن عقل، فهم احادیث و رفع تعارضات ممکن نیست. از این رو اخباری‌گری، مانند موریانه رفته‌رفته معارف دینی را از درون تهی می‌کند و حتی امکان بهره‌گیری از قرآن و فهم روایات و لایه‌های معرفتی آن‌ها را سلب می‌کند.

اخباری‌گری در کمین همه است

با توجه به آنچه گذشت، فهم مسائل روز و پاسخ‌گویی واقع‌گرایانه به آن‌ها در گرو نگاه عقلانی و حکیمانه به عالم هستی، انسان، خدا و دین است. اما آیا این مهم به سادگی رقم می‌خورد؟ باید دانست که حس‌گرایی یک نوع نگاه خاص و منحصر بفرد نیست که فقط در میان اخباری‌ها وجود داشته‌باشد.

بلکه حس‌گرایی با شدت و ضعف‌های متفاوت، در نوع نگاه اکثر انسان‌ها ریشه دوانده است و هرکس به هر میزانی که به گوهر عقل توجه داشته باشد و آن را در وجود خود احیا و نگاه خود را عقلانی کند، از حس‌گرایی نیز جان سالم به در برده‌است.

در میان دانشمندان و فقها نیز آن‌هایی که به حکمت و علوم عقلی عنایت داشته‌اند، توانسته‌اند روش‌هایی عقلانی و واقع‌گرایانه برای فهم دین ارائه کنند و ماحصل تلاش آن‌ها علمی به نام علم «اصول فقه» است که قواعد عقلانی فهم دین و استخراج احکام دینی را ارائه می‌کند. به اهل این مسلک و شیوه، «اصولیون»‌ گفته می‌شود.

البته باز هم لازم به ذکر است که گرایشات حس‌گرایانه بعضا دامن‌گیر علم اصول و اصولیون هم شده و می‌توان ردپای اخباری‌گری را در برخی از مواضع و اعتقادات آنان جست. نه‌تنها فقه، بلکه دیگر معارف اسلامی از خداشناسی و اعتقادات کلامی گرفته تا اخلاق و تفسیر، هرکدام به نحوی تحت تأثیر اخباری‌گری قرار گرفته‌اند.

حیای حکمت، دغدغه‌ همگانی، وظیفه روحانیت

اگر قرار است مسائل روز جامعه فهم شود و دین به عنوان منبعی بی‌انتها از حکمت و معرفت، بازیگر اصلی این میدان شود، رجوع به علوم عقلی و احیای بیش از پیش حکمت، ضروری است.

بسیاری از متولیان و سیاست‌گذاران فرهنگی امروز، همچنان با نگاهی حس‌گرایانه با مسائل روبه‌رو می‌شوند و این باعث شده است در فهم مسائل ناتوان باشند و در نتیجه پاسخ‌هایی عقب‌تر از مسائل و منقضی‌شده ارائه دهند.

اصلی‌ترین گروهی که بار مسئولیت احیای حکمت بر دوش آنان است، روحانیون‌اند که از قضا نقش اساسی در جهت‌دهی فرهنگی اجتماع داشتند و دارند.

بسیاری از روحانیون اگر چه اصطلاحا اخباری نیستند و روش اصولی و اجتهادی را در پیش گرفته‌اند، اما رگه‌های جدی اخباری‌گری در خط‌مشی آن‌ها به چشم می‌خورد.

راه‌حل‌ها و مطالبه‌گری‌هایی که قشر قابل‌توجهی از روحانیت نسبت به دغدغه‌ها و مسائل امروز کشور و جامعه در پیش گرفته‌اند، شاید به زمختی و پوسیدگی ظاهرگرایی اخباری نباشد، یعنی نمی‌گویند باید همه چیز طبق مفاد ظاهری روایات انجام شود، اما باز هم نوعی حس‌گرایی و ارتجاع در مواجهه با اجتهاد و اصول فقه در آرای آن‌ها رخ می‌دهد.

از این رو باید متوجه باشند که دین قرار نیست انسان‌ها را به گذشته باز‌گرداند تا مشکلاتشان را حل کند. بلکه قرار است ابتدا انسان‌ را بفهمد، شرایط روز را بفهمد، سپس دین را بفهمد و بتواند از اعماق معارف دینی، راه حل‌هایی واقعی را به میدان عمل بیاورند.

این به معنی عقب‌نشینی از اصول دینی نیست. بلکه اتفاقا باید با احیای علوم عقلی، اصول دین و انسانیت را دریابند، با همتی استوار بر اصول پافشاری کنند و نگذارند فروع و ظواهر جای اصول و بنیادها را بگیرد که در این صورت هیچ بهره‌ای از معارف الهی نصیب خود و دیگران نخواهدشد.

این تذکر مهم نه تنها توسط خود روحانیون باید انجام گیرد، بلکه همه مردم وظیفه دارند آنچه به صورت عقلانی و فطری از اصول دین می‌فهمند و آن را در تعارض با مشی و رفتار و گفتار روحانیت می‌یابند، به آن‌ها تذکر داده شود و وارد گفت‌وگو شوند.

بزرگان مکتب اصفهان و ترویج عقلانیت

راه پربرکت و پرخطر احیای حکمت و عقلانیت، پس از پررنگ‌شدن اخباری‌گری، توسط علما و حکمای مکتب اصفهان پیگیری شد. فاضل سراب، حکیم ملاصادق اردستانی و میرمحمدحسین خاتون‌آبادی از بزرگ‌ترین کسانی بودند که با ترویج مباحث عقلی، کلامی و اصولی، نقش مهمی در حراست از اصول و مبانی اسلامی ایفا کردند.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

1 × 1 =