گستردگی و تنوع عرصههای فعالیت شهرداری همیشه این دغدغه را به ذهن متبادر میکند که چگونه میتوان حاصل فعالیتهای این نهاد اثرگذار را بهصورت یکپارچه و همسو مشاهده کرد؟ در دورههایی از مدیریت شهری این یکپارچگی با توجه به خلقیات و خصوصیات فردی شهردارها شکل میگرفت.
مردم احساس میکردند خُلق شخصی شهردار در تمام سیستم شهرداری جریان دارد؛ مثلاً وقتی شهردار، اتوریته زیادی دارد، روح مناسبات شهرداری به سمت اقتدارگرایی سوق داده میشود و وقتی شهردار از لحاظ شخصی، ظهور و بروز بیرونی بالایی دارد، فضاهای رسانهای را در شهرداری پررنگ میکند.
اما امروز در شهر اصفهان وجود حجم بالای مسائل و مشکلات و تقلیل سرمایههای شهرداری ایجاب میکند روح این نهاد به یک ادبیات مشخص راجع شود تا با تغییر شهردار، نگرش شهرداری تغییر نکند. علاوه بر این، مروری بر سرنوشت برنامههای توسعه شهرداری اصفهان در دهههای گذشته نشان میدهد هیچگاه تمام عرصههای فعالیت شهرداری نتوانسته است ذیل یک چتر گفتمانی مشخص به معنای شبکه دال و مدلولی که به شکل نظاممند گویای نظم گفتمانی است، قرار گیرد.
در واقع شهرداری اصفهان در دورههای مختلف تلاش کرده است با تدوین برنامههای توسعه، فعالیتهای خود را ذیل اهدافی مشخص تعریف کند؛ اما در این برنامهها، غالباً بخش «چشماندازها و ارزشهای برنامه» چون دارای نسبت گفتمانی نیست یا اعتقادی به کارکرد گفتمانی وجود ندارد، دچار فراموشی میشود یا به حاشیه میرود. همچنین در مرحله تبدیل شدن به پروژه، تقلیل مییابد یا حذف میشود.
وجود چتر گفتمانی بهعنوان عنصری معنادهنده، بهوجودآورنده اتمسفر مشترک، نظامدهنده، دارای هژمونی، پویا و تکمیلشونده میتواند این خلأ را برطرف و کمک کند شهرداری با عبور از بخشینگری، اکنوننگری و سیاستزدگی به مواجهه عالمانه با مسائل اصفهان بپردازد.
باید توجه داشت که وجود چتر گفتمانی به معنای نفی برنامه نیست؛ بلکه به معنای توجه به لایهای عمیقتر و مقدمتر از آن است. در واقع اگر مدل به معنای مجموعهای ابزاری از سیاستها، تکنیکها و اقدامات است، چتر گفتمانی هدایتگرِ انتخاب و ساماندهندهٔ مدل است.
تشریح این چتر گفتمانی نیازمند بررسی مؤلفههای گوناگون در شهر اصفهان است. اگر این چتر گفتمانی را «شهر زندگی» بنامیم، برای تشریح آن به استفاده از روشی علمی نیاز داریم.
روش انتخابشده در تشریح چتر گفتمانی شهر زندگی روش علّی لایهای یا CLA است. در این روش از استعاره کوه یخ برای تشریح مسئله استفاده شده است، کوه یخی که قله آن از آب بیرون و قابلمشاهده است؛ اما بخش مهم آن زیر آب قرار دارد و آشکار نیست. در واقع در این ادبیات هر پدیده و مسئلهای در چهار لایه قابل بررسی است:
1. لایه مسائل آشکار: در این لایه، موضوعها و مسائل رؤیتپذیرتر هستند. معمولاً مسائل این لایه را در منابع خبری، اظهارنظرهای روزانه مردم و سیاستمداران، رسانهها و… بهصورت مکرر میبینیم.
در این لایه، روندها معمولاً کمّی هستند و غالباً دلالتهای سیاسی مشکلات و مسائل، پررنگ میشوند. این مسائل هنگام مطرحشدن گاهی نوعی ترس و حیرت بههمراه خود میآورند. الان درباره اصفهان، «فرونشست»، «آلودگی هوا»، «شکاف طبقاتی» و «آب» ازجمله این مسائل هستند. بهطورکلی این مسائل در اصفهان ذیل «زیستپذیری پایین» و «احساس زیستپذیری پایین» قابل احصاست.
2. لایه علل سیستمی: در این لایه برای یافتن علتهای بروز لایه قبل، نقش دولت، ذینفعان، شبکههای مرتبط، نهادهای مردمی و… بررسی میشود. واگرایی در سیستمها و گسستهای مختلف در جامعه مثل گسستهای اقتصادی، نسلی، اجتماعی و… از جمله مسائل این لایه هستند. در شهرداری این واگراییها با واژگانی مثل «جزیرهای عملکردن» توصیف میشود.
3. لایه گفتمان: در این لایه، پارادایم یا جهانبینی به معنای چیزی که دارد، ذهن ما را در مشاهده و علتیابی مسائل جهت داده و مورد چالش و نقد قرار میدهد. در اینجا عموماً به سراغ فرایندهای عمیقتر، جنبههای فرهنگی و زبانی و جهانبینی و ایدئولوژی میرویم.
4. لایه استعاره-اسطوره: این لایه کمتر بعد عینی و مشهود دارد و بیشتر شامل داستانهای عمیق یا الگوهای جمعی است؛ ابعاد ناخودآگاهی که ذهن جامعه با آنها آشناست و معمولاً در فضای بیانی کمتر میتوان آنها را پیدا کرد. در این لایه، نیاز به جستوجو و کشف، بیشتر است و از نشانههایی باید به این الگوها رسید.
انتخاب عنوان «شهر زندگی» در همین لایه صورت گرفت. درواقع استعارهای که میتواند بهتر و جامعتر دیروز و امروز اصفهان را توصیف کند، استعاره «زندگی» است.
توجه به لایههای مختلف به ما این امکان را میدهد که همزمان در مسئله ورود پیدا کنیم؛ یعنی هم نتایج کوتاهمدت داشته باشیم و هم نتایج درازمدت.
مثلاً در لایه مسائل آشکار، راهحلها کوتاهمدت و ابزاریاند؛ اما در لایه بعدی، بیشتر سیاستمحورند. بازیگران لایهها قطعاً همه اقشار جامعه هستند؛ اما هرچقدر پایینتر میرویم و به لایه چهارم نزدیکتر میشویم، نقش اندیشمندان، رهبران و هنرمندان بیشتر میشود. ساختارشکنی استعارههای متعارف و خلق استعارههای بدیل، همان چیزی است که در روش (CLA) میتواند ما را به تغییر وضعیت امیدوارتر کند.
با سلام
بنظر بنده و با کمال احترام، مدیریت شهر به این شکل پیچیده نیست. حرف های بزرگ نمیطلبد. وقتی سخن از شهر و شهرداری می شود یعنی آنچه مطلق است. و مطلق شهر یعنی عوام و زبان عامه.
امروز تخصص در مدیریت شهر اصفهان حاکمیت حداقلی را دارد. همانگونه که میبینیم پس از گذشت 2سال هنوز تغییر و تحولات در عرصه های مدیران خرد و کلان شهرداری اتفاق می افتد. این بدان معناست که روش آزمون و خطا حاکم است. این یعنی مدیر ارشد بدون برنامه وارد میدان شده وبه تیم مدیریتی خود شناختی ندارد. طرح سرای 10 شهرداری که یعنی دریافت پروانه با مراجعه ی حداقلی؛ آیا واقعا همین اتفاق افتاده است؟ آیا سرمایه گذار را ترغیب کرده ایم که در اصفهان سرمایه گذاری کند یا فراری اش داده ایم؟ و هزاران نکته ی دیگر که هرکدام ساعت ها قابل بحث است. راستی مشاوران در کجای سیستم مدیریت شهری جای دارند؟