به گزارش اصفهان زیبا؛ مهرانگیز بیدمشکی متولد 1342 است و کارشناسی مترجمی زبان آلمانی از دانشگاه آزاد تهران دارد. او از زمان دانشجویی وارد حوزه فعالیتهای فرهنگی شد و بعدها بهعنوان مدیر تولید برای چند نشر و کار تماموقت برای انتشارات نقش خورشید که متعلق به یکی از دوستانش بود، مشغول به کار شد و در همانجا کسب تجربه کرد.
بیدمشکی بعد از مدتی همچنان در انتشارات نقش خورشید در جایگاه مدیرتولید و جانشین مدیرمسئول به کارش ادامه میدهد و ضرورتی نمیبیند که حتما انتشارات خودش را داشته باشد؛ زیرا به نظر او مهم، اصالت فکر و اندیشه و صداقت حرفهای در کار فرهنگی است، نه مسائل دیگر؛ تا اینکه به دلایل خاصی مجبور میشود پروانه نشر را برای انتشارات نهفت دریافت کند؛ ولی همچنان مدیریت تولید هر دو انتشارات را بر عهده دارد.
نهفت گوشهای از موسیقی ایرانی است و بیدمشکی به دلیل علاقه به موسیقی سنتی ایران این اسم را برای انتشاراتش انتخاب کرده. این کلمه همچنین معنای «چیزی در درون داشتن» و «گنجینه» را با خود دارد. مهرانگیز بیدمشکی با انتشار حدود بیش از چهارصد عنوان کتاب، یکی از ناشران باسابقه اصفهان است. با او گفتوگویی کردهایم تا از نظراتش در خصوص حوزه نشر و تجربیاتش استفاده کنیم.
نهفت را بهتنهایی اداره میکنید؟
در حال حاضر سه نفر نیرو اینجا مشغول به کارند. اگر اوضاع اقتصادی خوب بود، حداقل در همین دفتر شش هفت نیروی تماموقت و نیمهوقت داشتیم. الان هم این ظرفیت وجود دارد؛ اما از لحاظ اقتصادی توانش را نداریم؛ بنابراین بخشی از نیروهایمان همچون ویراستاران در این دفتر مشغول کار نیستند و دورادور با آنها همکاری میکنیم.
نشر نهفت در کدام حوزهها مشغول فعالیت است؟
علاقه و تفکر اولیه من بر این اساس بود که فقط روی ادبیات، بهخصوص ادبیات معاصر کار کنم. الان تقریبا پایه کارمان ادبیات است؛ ولی خیلی زود فهمیدم شاید برای اینکه بتوانیم این ایده را میسر کنیم، به سرمایههای خیلی زیادتری ازآنچه در اختیار دارم، نیاز است؛ چون ناشری که میخواهد فقط در یک ژانر مثل ادبیات کار کند، باید به سراغ بهترین نویسندگان و مترجمان برود؛ من هم آدمی نیستم که بخواهم به چیزهای سطح پایین اکتفا کنم.
دوست داشتم اگر میخواهم کاری کنم، با نویسندگان و مترجمان برتر همکاری کنم که آن آدمها هم بهای خودشان را داشتند. این شد که در بعضی از موضوعهای دیگر هم وارد شدم که البته جزو علاقههایم بود؛ مثلا در زمینه ایرانشناسی و اصفهانشناسی کارهای خوبی داریم. از بین اینها بعضیشان تألیفاند و به زبانهای آلمانی، فرانسه، روسی، ایتالیایی و انگلیسی ترجمه شدهاند.
نویسنده و مترجمان این کتابها افرادی هستند که ابعاد اصفهان را میشناسند و توضیحات کاملی در کتاب ارائه کردهاند. اینها کتابهایی بودند که به آنها علاقه داشتم و به این زمینه هم وارد شدهام. اگر در این زمینهها آثار خوبی باشد، به سراغشان میرویم.
در حوزه کودک با اینکه ارجاعهای زیادی داشتهام، زیاد وارد نشدهام؛ مگر چند مورد کار نوجوان که نویسندگانش اصرار داشتهاند ما کتابشان را چاپ کنیم. ساختار فروش کتاب کودک فرق میکند؛ به همین دلیل هنوز واردش نشدهام؛ اما اگر کتابهای خوبی برسد، محدودیت ژانر نداریم. کارهای ادبیاتمان هم تألیف و ترجمه است.
از کارهای ویژه نشر نهفت بگویید.
بعضی از کتابهایمان را با همکاری زاون قوکاسیان منتشر کردیم. او در حوزه فرهنگ اصفهان آدم تأثیرگذاری بود و خیلی فعالیت میکرد تا جشنوارههای متعددی را مثل جشنواره فیلم کودک وارد اصفهان کند. همیشه مشغول رایزنی بود و در حوزه سینما فعالیت میکرد.
هر کاری با کوشش ایشان چاپ کردهام موفق بوده و عناوینش نایاب شده است؛ مثلا در انتشارات نقش خورشید آثاری همچون «گلاب آدینه، بانوی بازیگر»، «مجید انتظامی: موسیقی بر پرده نقرهای»، «خسرو سینایی: نقاشی با دوربین» و «هوشو: قصهها و فیلمها» را برای هوشنگ مرادی کرمانی منتشر کردیم که این آثار در زمان خودشان موفق بودند. در انتشارات نهفت نیز کتاب «هنر مینا» اثر غلامعلی فیضاللهی، کتابی کوچک ولی کاربردی است که به چاپ چندم رسیده.
دکتر هلن اولیایینیا نیز کتابی دارد به اسم «سرزمین شگفتیهای شعر» و همینطور «زندگی در تماشاخانه اصفهان» که گفتوگوی زاون قوکاسیان با رضا ارحام صدر بود. «فرهنگ وامواژگان در زبان پارسی» تألیف بهنام فلاحی، «داستانهای برگزیده اصفهان» و کتابهای اصفهانشناسی هم جزو کارهای ویژه ما هستند و البته عناوین دیگری که الان خاطرم نیست.
مخاطب از کدام موضوعهای شما بیشتر استقبال میکند؟
هر کتابی که داشتهایم، مخاطب خودش را دارد؛ از کتابهای اصفهانشناسی که بیشتر گردشگران استقبال کردهاند؛ هرچند به زبان فارسی هم به چاپ چندم رسیده است. این کتابها تا اندازهای بیرقیب بودهاند.
ناشران از شهرهای دیگر هم هستند که آثاری برای اصفهان منتشر کردهاند؛ اما در اندازه یک قاب تصویر با یک زیرنویس بوده است. ولی ویژگی کتابهای اصفهانشناسی ما این است که یکجور راهنمای گردشگر هم هست؛ ضمن اینکه نفاست بدی ندارد؛ درعینحال کاربردی هم هست.
چند سال است که ناشران با اوضاع نابسامان کاغذ دستوپنجه نرم میکنند و بسیاری از فعالان عرصه نشر به همین دلیل کارشان را تعطیل کردهاند. شما با این وضعیت چگونه تاکنون ادامه دادهاید؟
بهسختی. یادم میآید در دهه هفتاد بعضیها کاغذ میخریدند تا سررسیدهای تبلیغاتی چاپ کنند. شرایط جوری شد که وقتی تابستان کاغذ خریدند تا برای مهر چاپ کنند، آنقدر قیمت کاغذ جهش پیدا کرد که منصرف شدند. همان کاغذهایشان را فروختند و سود خوبی به دست آوردند. این حالت گرانی و مشکل کاغذ در این بیست سی سال همیشه بوده است؛ اما آن زمان دولتها یارانه کاغذ به ناشرها میدادند.
البته من هیچوقت هیچ سهم کاغذی نگرفتم. افراد در کسب و کار نباید به یک حمایت خاص اتکا کنند؛ اما نهایتا ساختار نشر ایران طوری است که ناشران بدون حمایت نمیتوانند کار کنند. این سختیها همیشه بوده و ناشران از این مراحل هرجور شده است، عبور کردهاند؛ اما الان اوضاع طوری است که در عرض یک ماه، جهش عجیبی در میزان کاغذ و مقوا پیدا میشود.
الان فقط بحث کاغذ نیست؛ کاغذ فقط یکی از مسائل است. الان کوچکترین آیتم که حملونقل است، رقمهای سرسامآوری پیداکرده تا چاپ و زینک. نمیدانم از این به بعد چطور باید خودمان را حفظ کنیم. تا الان با منابع مالی که حتی مربوط به خانوادهام بوده است، کار را پیش بردهام.
درصد خیلی کمی از ناشران در این چند سال اخیر توانستهاند با فروش کتاب خودشان را حفظ کنند. بعضی با تسهیلات بانکی و برخی با تأسیس کتابفروشی یا شهر کتاب و فروش اقلامی بهجز کتاب در این مراکز یا استفاده از منابع مالی شخصی خودشان را حفظ کردهاند. تیراژ ما تا الان از هزار نسخه کمتر نشده است.
الان کتابهایی در دست چاپ داریم؛ مثل یک مجموعه چهار جلدی که در حوزه ادبیات بوده و هر جلدش نزدیک به 400 صفحه است. باید ببینم وقتی مراحل آمادهسازیاش تمام شد، آیا میتوانم اینها را هم هزار نسخه چاپ کنم یا باید در تیراژ کمتر منتشر کنم. داریم کمکم به این مرحله هم میرسیم.
با این حساب آینده را چطور میبینید؟ نشر نهفت در چشمانداز چند سال آینده در حال فعالیت است؟
امیدوارم باشد. به قول وزیر فرهنگ لبنان تنها چیزی که فعلا نیاز داریم، امید است.
چه راهی برای حل مشکل کاغذ وجود دارد؟
چند روز پیش فیلمی از آقای تجدد دیدم. ایشان یکی از امتیازداران کاغذ ایران و سرآمد در زمینه مقوا و دفترسازی است. ایشان یک کارخانه بزرگ را نشان میداد که همه دستگاههایش خوابیده بود؛ کارخانهای که 70 درصد کاغذهای دفتر دانشآموزان را تولید میکرد.
ایشان میگفت که کاغذهایش در گمرکها خوابیده است. اگر کسی مثل تجدد توی کارش مانده است، وای به حال ما. شاید مصرف کاغذ ما به اندازه تجدد نباشد، ولی ما هم بهاندازه سازمان کوچک خودمان به کاغذ و مقوا و ملزومات چاپ نیاز داریم. گاهی شرمنده دوستان چاپخانهدار و صحاف میشویم که هوای ما را دارند و به ما فشار نمیآورند و برای پرداخت فاکتورها مهلت میدهند.
در کشــورهای دیگر تـسـهیـلات با کمترین بهره به بخش صنعت و تولید داده میشود؛ بدون اینکه مهم باشد چه چیزی تولید میشود؛ این در حالی است که در کشور ما اگر ناشر توانایی انجام کار داشته، اما بر اثر عدم نقدینگی دچار مشکل شده باشد، هیچ بانکی به نشر و کتابفروش اعتماد نمیکند که بخواهد او را مانند بخش صنعت ببیند و تسهیلات ارائه کند.
الان تنها امتیازی که ناشران دارند این است که معاف از مالیاتاند؛ درست است؟
ناشران الان دو امتیاز دارند: یکی اینکه، اگر تا سقف پنج نفر بیمهشده داشته باشیم، یک بخش از آن را وزارتخانه کمک میکند؛ یکی هم اینکه، معاف از مالیاتاند.
عملکرد مسئولان ارشاد اصفهان را چطور میبینید؟
مسئولان ارشاد اصفهان و بخش اداره کتاب، آدمهای خوب و محترمی هستند؛ اما مهم این است که دستوپایشان تا چه اندازه باز است و وزارتخانه چقدر به اینها اختیار میدهد؛ مثلا وقتی وزارتخانه به اصفهان برای دادن مجوز تفویض اختیار کرده، اصفهان تا چه میزان میتواند از امضای خودش برای دادن مجوزها دفاع کند؟!
تا حالا برای شما چالشی در این خصوص ایجادشده است؟
کتابی داشتم که چند سال پیش بعد از یک سال و نیم بررسی، با مجوز اداره کتاب اصفهان در تیراژ زیاد چاپ کردیم. مجوز را بهمن دادند و ما آن را در همان پایان سال منتشر کردیم تا به نمایشگاه کتاب برسد.
در نهایت 100 نسخه از کتاب را زودتر آماده و در نمایشگاه توزیع کردیم. روز بعد کتابها را به ارشاد هم ارائه کردم و در کمال تعجب با عدم صدور اعلام وصول مواجه شدم؛ چون از تهران روی کتاب من دست گذاشتند و از ارشاد اصفهان استعلام کردند و دستور عدم صدور اعلام وصول دادند. درنهایت کتاب عدم اعلام وصول شد و از سوی حراست نمایشگاه هم از غرفه جمع شد.
از 1397 تا الان هم به دلایل نامعلوم اعلام وصول نشده است؛ کتابی که طبق مجوز ادارهکل اصفهان چاپ شد. بسیار پیگیری کردم؛ حتی میتوانستم شکایت کنم و خسارت بگیرم؛ اما مدام به من گفتند صبر کن و این مسئله همچنان ادامه دارد. وقتی ارشاد اصفهان نتواند کار ناشران را آنطور که باید حلوفصل کند، یک علامت سؤال روی این اداره میگذاریم که نمیتواند از حیثیت امضای خودش دفاع کند.
درزمینه توزیع و فروش با مشکلی مواجهاید؟
توزیع مسئله پیچیدهای است. نمیتوانیم بگوییم ناشران ایرانی خوب تولید نمیکنند و نویسندگان ایرانی خوب نمینویسند. چرا با معضل فروش و ضعف اقتصاد فرهنگ مواجهایم؟ چون مخاطبان خریدشان کفایت نمیکند.
از طرفی، برخی ناشرنماها دست به کتابسازی میزنند و برخی دست به تولید موازی یک عنوان کتاب موفق. در این میان فرصت به بعضی عناوین داده نمیشود تا دیده شوند. ما در این کشور چیزی حدود بیستهزار ناشر داریم. این آمار جالبی نیست.
یکی از شرایطی که وزارتخانه برای ناشران گذاشته این است که در سال چهار عنوان کتاب داشته باشند تا ناشر فعال شناخته شوند. بیست هزار را ضرب در چهار کتاب کنیم؛ اگر ناشران چنین تعدادی را بخواهند تولید کنند، نیاز به نویسنده دارند. ما به اندازه یکدهم این تیراژ نویسنده خوب و خبره نیاز داریم. چنین تعدادی داریم؟
نقدتان به چیست؟
میخواهم بگویم چرا فروش نداریم که این خود علل مختلفی دارد؛ یکی اینکه، اگر عامه مردم چیزی را پذیرفتند، آن مسئله به لحاظ اقتصادی موفق میشود. اگر بهطور متوسط دوهزار کتابخوان داشته باشیم، منهای دانشجویان و دانشآموزان، اینها در هر شرایطی کتاب میخرند؛ چون عادت به مطالعه دارند؛ اما عموم مردم یا احساس نیاز به مطالعه ندارند یا اگر نیاز داشته باشند شرایط اقتصادیشان اجازه نمیدهد.
زمانی آدمها در یک جامعه بهطور نرمال رشد میکنند که مایحتاج اولیهشان تأمین باشد و بعد به سینما و کتاب و ورزششان برسند. در جامعه ما فعلا مسئله اصلی عدم امنیت اقتصادی است و قدرت خرید مردم پایین است، نمیشود انتظار بیهوده داشت.
وقتی بیستهزار ناشر داریم که هرکدام کتاب تولید میکنند، رقابت خیلی سختی برای فروش دارند؛ در ایران هم امکانات درست توزیع نمیشود. شاید در تهران تعدادی ناشر بتوانند دیده شوند و کتابهایشان به فروش برسد؛ ولی ناشران خوب شهرهای دیگر امکانات برابری برای توزیع ندارند.
در خارج از کشور انتشارات پیرسون که انتشاراتی چندملیتی و بزرگترین انتشارات دنیاست، مدیریت منابع آموزشوپرورش چند کشور را دارد. آنجا این نشر است که برای کشورش تصمیم میگیرد چه منابعی را در اختیار دانشآموزانش بگذارد؛ اما کشور ما برعکس است.برای نمایشگاه یاد یار مهربان به ناشران میگویند بروید کتابهایتان را به تأیید وزارت آموزشوپرورش برسانید تا ما از شما بخریم.
این سلیقهای سیاسی و ایدئولوژیک بوده و حد پیشرفت کار مشخص است. پیرسون اکنون منابع آموزشوپرورش دنیا را در اختیار داشته و صندوقهای حمایتی بسیاری برای کتابهای کودکان دارد؛ اما ناشران ما اگر فکر و خلاقیتی هم دارند، وقتی کتابشان قرار است به نمایشگاه یاد یار مهربان وارد شود، باید به تأیید آموزشوپرورش برسد که معلوم نیست تصمیمگیرندگان چند عنوان کتاب تابهحال خواندهاند.