تیمچه یک واژه ایرانی است. در بازار اصفهان و دیگر شهرهای ایران، به فضاهای سرپوشیده پهناوری که دارای ساختمان دو یا سه طبقه هستند، گفته می شود. به طور معمول، سراهای سرپوشیده بزرگ را تیم و اگر کوچک باشند، تیمچه می نامند. البته اصطلاح تیم(سرای)، در دهههای اخیر، کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.
تیمها مانند تیمچهها مکان انجام داد و ستد، کارهای دفتری و فعالیت دلالان و عمده فروشان بوده. در تیم ها چند نوع تجارت صورت میگرفته، در حالی که در تیمچه ها تنها به یک فعالیت تجاری پرداخته می شده است. پیدایش اصطلاح تیمچه و شیوه معماری آن، به دوران صفوی باز میگردد.
سه گونه تیمچه در بازار اصفهان وجود دارد:
یک: تیمچههایی که دارای ساختمان دو طبقه و سقف دار است. شکل آنها مربع، هشت ضلعی یا مستطیل است. مانند تیمچه عتیقه فروشان.
دو: تیمچههایی که دارای ساختمان دو طبقه و سقف دار است و در کنارشان محوطه ای دیگر است (بهاربند) که سقف ندارد. مانند: تیمچه ملک.
سه: تیمچه هایی یک طبقه، یا سقف دار یا بدون سقف. مانند تیمچه حاج کریم پوستی. بسیاری از تیمچههای اصفهان یک حوض در میان دارند.
این بنا در دوره مظفرالدینشاه قاجار به دست حاج محمدابراهیم ملک التجار اصفهانی، در سال 1322 ق – 1904 م ساخته شده و در سال 1382 به شماره 9065 ثبت ملی گردیده است. از جاذبه های مشابه این بنا میتوان به تیمچه امینالدوله کاشان، تیمچه حاجب الدوله تهران، تیمچه مظفریه تبریز اشاره کرد.
این مکان به عنوان حجره تجار و کسبه عمده بازار اصفهان مورده استفاده قرار میگرفته و امروزه تیمچه نیمهفعال تجار و کسبه عمده بازار اصفهان میباشد. این بنا دو طبقه دارد.
نکته کاربردی گردشگرانه
برای واردشدن به تیمچههای بازارهای بزرگ درنگ نکنید. گاهی سردرهای ساده ای دارند و هنگامی که از آن سردرهای ساده عبور کنید، جلال و شکوهی از زیبایی هنر و صنعت را خواهید دید. در تیمچه ملک، به خاطر آنکه کمتر محل آمد و شد عوام است، می توانید بر روی سکوهای مقابل حجرهها و در کنار حوض آبی رنگ و زیبای تیمچه، نفسی تازه کنید.
راهنمای گردشگری
این بنا که شبیه آن در بیشتر بازارهای بزرگ ایران دیده می شود، از جنبههای معماری و تزئینهای باشکوهی برخوردار است. حضور تجار کوشا و فعال در دورههای مختلف فعالیت این تیمچهها، دلیل دیگری بر بقای آنها تا به امروز است.
تیمچه ملک به خاطر پیشقدمشدن در بالابردن سطح علمی و آگاهی مردم و تاسیس کتابخانه سعادت، مدعایی است بر نقش کسبه در هدایت و انگیزشهای اجتماعی و سیاسی مردم.
بدو ورود
پا در پلکان تاریخ بگذارید. کمی تواضع کنید و بر آستان تاریخ سر فرود آرید. وارد سرایی از صدسرای تاریخی این کشور شده اید: تیمچه ملک. میخواهم دعوت کنم که همراه کودکیهایم شوید و این میراث ملی را اینگونه ببینید.
مسیر رسیدن
از ضلع جنوبی میدان نقش جهان، سردر قیصریه وارد بازار شوید تا به چهارسوی قیصریه برسید. از سمت راست چهارسو وارد بازار زرگرها شوید و برسید به چهارراه اول دست راست، سپس چهارراه بازار زرگرها دست راست، تقریبا بعد از سی قدم در سمت چپ سردر تیمچه را که دیدید وارد شوید. تیمچه از سمت شرق شما را به بازار چخماق سازها و از سمت غرب به سوی بازار بزرگ هدایت میکند.

اصفهان، جناح غربی بازار بزرگ اصفهان، بازار دروازه اشرف یا مخلص
از آنجا که بنای هر چیز بر سلسله مراتب است، گویا حضور تجار نیز در این بنا بر اساس تمکن و شهرتشان فرق می کرده است. تجار درجه یک در طبقه مسقف معروف به حوضخانه، تجار درجه دو در طبقه دوم و تجار درجه سه در بهاربند که در لهجه عامیانه به آن «باربند» می گویند.
از سقف تا حوضِ مرکز عالم
درست یادم نمیآید که سر بلند کرده باشم و سقف تیمچه را دیده باشم. هرچه میدیدم تصویری منعکس در آب حوض بود. اینگونه شد که حوض تیمچه برایم شده بود مرکز عالمی که سه حفره دارد و می بایست برای رفتن به آن سوی دنیا، یکی از آن سه حفره را انتخاب میکردم.
آنقدر برای بردن یک لیوان آب معطل میکردم که گاهی پدر سراسیمه به دنبالم میآمد. تیمچه و حوض اش، در خوابهایم نیز می آمدند و من در مقرنسهای تودرتو و رنگهای گرم ارسی ها و انتزاع کُشنده و کِشنده ای که از ناکجاآبادی دور در حوض آب معلق بودند، با دست های کوچکم ردی میکشیدم و تصویر به هم می ریخت. حتی بههمریختگی تصویر مرکز عالم، برایم معمای کهنه ای بود که به عمد و از اختیار، میلی به گشودن رازش نداشتم.

تیمچه ملک/علیرضا وثیق
از سرا تا بهاربند
ای کاش می شد زیبایی مکانی را یا شکوه انسانی را در گفتار آورد. نمی توان! اما می توان به قدر وسع کوشید. تیمچه ملک اصفهان، از زیباترین تیمچههای بازار بزرگ اصفهان است که به همت حاج محمد ابراهیم ملک التجار، تاجر خوش نام اصفهانی در اواخر دوره قاجار ساخته و به نام همو، نام گذاری شده است.
این تیمچه قاجاری، در تاریخ 1322 قمری ساخته شده و شامل سه قسمت تیمچه ملک، سرای ملک و بهاربند است. تیمچه اصلی که آن را حوض اول نیز می نامند، دارای نقشهای هشتگوش و دوطبقه است. اطراف صحن تیمچه، 10 حجره به صورت سه دری های اورسی قرار گرفته است که با یک راهروی شرقی به بازار اصفهان متصل می شود.
هنگامه بدرود
برای به خاطر سپردن تاریخ و انتقال درک و شناخت بیغرضانه تاریخ به نسلی که پس از ما میآید، باید با آنها همراه و همگام شد. باید پلکان تاریخ این سرزمین را با دقت و وسواس طی کرد.
با تواضع و احترام بر تن این پلکان قدم گذاشت تا به هنگامه بدرود، وقتی سر بلند میکنیم و به عقب نگاه میکنیم، شناخت ما و احترام ما دوچندان شده باشد. درس بگیریم و با ایدهها و نیازهای جدید نسل همراهمان مطابقتشان دهیم. سرتان را بالا بگیرید.
کودکی، «همای اوج سعادت» است. خاطرات آن، سایه بالهایی است که هرازگاهی، بر فراز آسمان تخیل آدمی به پرواز درمیآید. من کودکیام را با نشستن روی خورجین رنگی رنگی پشت دوچرخه پدر و گمشدن کفشهای پاشنه چوبی قرمزم در راه بازارچخماق سازها و بردن و آوردن مداوم یک لیوان آب پر و خالی، میان مغازه و شیرآب حوض تیمچهای ارغوانی، فیروزه ای و زرد، به یاد میآورم.
آن قدر کوچک بودم که به راحتی در گاوصندوق مغازه پدرم جاخوش میکردم و با گردنبندها و گوشوارههای طلایی، برای خودم ملکه تاریکیها می شدم… حتی برق جواهرات و سنگهای قیمتی دستبندها را در آن تاریکی نمی توانستم ببینم. خیلی زود از ملکه بودن و زیورآلاتش خسته میشدم و به بهانه شستن دست و صورت و آوردن آب برای پدر، به سمت تیمچه ملک میدویدم.
کتابخانه سعادت
می خواستم در راز تیمچه و سقف زیبا و ارسی هایش تا ابد گیر و گم بمانم. چیزی در ذات آن همه زیبایی و نقش و نگار و نور بود که مدهوشکننده و سرمستکننده بود. حالا که دربارهاش مینویسم و میخوانم، چیزهایی تازه از آن کشف میکنم. اینکه در آنجا کتابخانه ای بوده و من آن را نمی دانستم! «کتابخانه سعادت».
چه خوش است حال و مقامی که واژه و احوال سعادتمندی، قرینه همیشگیاش باشد. کتاب اصفهان به نقل از روزنامه جهاد اکبر، آنجا که پی رفع و رجوع عامل عقب ماندگی ملت است و در باب نشر معارف و اقبال عمومی عوام به مطالعه میگوید، در سال 1325ق مینویسد: هر یک از متمدنین در باب ترقی مملکت چیزی میگویند و راهی میجویند و هر کدام بر وفق کلام خود دلیلی اقامه میکنند، ولی میتوان گفت که تمام عقلشان کلیل و دلیلشان علیل است، جز آن طایفه که وفور علم و صنعت را وسیله ترقی مملکت میدانند.
چه، کسی به مقام شامخ عقل پرواز و دیدگان بصیرت را باز کند و معنای ترقی مملکت را به ذهن خود خطور، سپس هر یک از ممالک متمدنه را بر صفحه خیال عبور دهد، در همه جا وفور علم و صنعت را با ترقی مملکت با هم و توأم خواهد دید و بر او معلوم میشود که این دو لازم و ملزوم و با عدم یکی از آن دو، دیگری معدوم خواهد بود.
ملازمه بیان نمیخواهد، فقط مراجعه تاریخ ایران لازم دارد که تاریخ خرابی مملکت ایران با تاریخ نایابی علم و صنعت در آن سامان یکی است. از این روی مملکتی که در او باب علم مسدود شد، هرگز آبادی از برای آن مشهود نخواهد شد.
از این جهت کسانی که به مقتضای عصر عارفاند، پیوسته در صدد نشر معارفاند و امروزه به حسن حال ایرانیان در استقبال میتوان امیدوار بود، چه تاکنون کتاب که جزو عمده اسباب علم است مهیا شده و در اغلب بلاد ایران کتابخانههای عمده افتتاح شده، چنانچه دراصفهان هم روزگار غم سپری شد و کاروان جهل سفری، شام تیره به سحر و نهال آمال به ثمر رسید.
در گلستان معارف پروران گلی تازه رویید و آفتاب علم از مشرق سعادت دمید؛ یعنی کتابخانهای به اسم «کتابخانه سعادت» افتتاح گردید. اداره آن در تیمچه ملک التجار برقرار شد.
در آنجا همهگونه کتاب موجود است و باب عذر محصلین مسدود؛ اما عامه اهل علم را بدان مکان دلالت میکنیم و کافه ابناء وطن را به افتتاح این باب معارف بشارت میدهیم.
سردر گردی
استاد همایی در بیان ماده تاریخ بنا اینگونه می نویسد: «تیمچه ملک از بناهای حاج محمدابراهیم ملک التجار اصفهانی و کتیبههای گچبری آن، متضمن قطعه ماده تاریخ بنا نظماً و خطاً از آثار مرحومِ والدِ نگارنده، میرزا ابوالقاسم طرب بن همای شیرازی است». (یعنی شاعر و خطاطش، پدرِ استاد همایی است).
تیمچه ملک اصفهان، به نسبت زیبایی درونش، سردر ساده ای دارد. برای واردشدن به تیمچههای بازارهای بزرگ ایران درنگ نکنید. تیمچه امینالدوله در کاشان، تیمچه حاجبالدوله در تهران، تیمچه مظفریه در تبریز همهشان سردرهای سادهای دارند و هنگامی که از آن سردرهای ساده عبور کنید، جلال و شکوهی از زیبایی هنر و صنعت را خواهید دید.
در تیمچه ملک اصفهان، به خاطر آنکه کمتر محل آمد و شد عوام است، می توانید برروی سکوهای مقابل حجرهها و در کنار حوض آبی رنگ و زیبای تیمچه، نفسی تازه کنید. از نور تابیده از حفره های بزرگ سقف باشکوهش، به هرجای این عالم و آن عالم که دلتان خواست سفر کنید.