این نیاز در کودکان و نوجوانان به دلیل اقتضائات سنی بیش از سایر گروهها نمود پیدا میکند. داشتن مهارت ارتباط مؤثر و دانستن روشهای این ارتباط به مربیان و معلمان کمک میکند تا دانش آموزان خود را بهدرستی ببینند و بشنوند. در حقیقت این ارتباط به افراد جرئت حرف زدن و بیان احساسات میدهد. وقتی ارتباطی شکل میگیرد گوینده هدفی از گفته خود دارد و دوست دارد که شنونده همان معنا را از کلام او دریافت کند. اما به دلیل وجود ذخایر ذهنی متفاوت در ذهن گوینده و شنونده در اکثر مواقع برداشتها متفاوت خواهد بود.
دانستن روشهای ارتباط مؤثر باعث میشود تا میان نیت گوینده و برداشت شنونده فاصلهای ایجاد نشود. نوجوانان در اکثر مواقع به دلیل ترس از سوءتفاهمی که ممکن است از حرفها و بیان احساساتشان برای دیگران پیش آید ترجیح میدهند که صحبت نکنند؛ به همین دلیل فرصت مشورت را ازدستداده و به هنگام مواجهشدن با خطر هیچ نقطه امنی برای پناه بردن نمیجویند. اما آشنا بودن یک معلم یا مبلّغ با روشهای ارتباط مؤثر منجر میشود تا دانشآموز حس امنیت داشته باشد و بداند ازآنچه به معلمش میگوید و آن میزان از احساساتی را که مقابل او بازتاب میدهد هرگز برعلیه او استفاده نخواهد شد. در حقیقت ارتباط مؤثر حس امنیت را به دانش آموزان منتقل میکند.
اگر مبلّغ و معلم و مربی واقف باشند که در ارتباط، لحن صدا، حالات صورت، تماس دیداری، خوشخلقی در برخورد، با تمرکز گوشدادن و… همه و همه میتواند در ایجاد این حس امنیت اثرگذار باشد، سعی میکنند تا بهترین شنونده باشند. از دیگر امور تأثیرگذار در یک ارتباط مؤثر شفافیت و صراحت در کلام است. در خیلی از برخوردها معلمان و مربیان بهگونهای عمل کردهاند که دانشآموز جرئت صریحگویی را از دست میدهد و مجبور میشود تا از طریق دوپهلو حرف زدن و مبهمگویی به بیان احساس خویش بپردازد.
وقتی مربی بهمحض شنیدن کلام و دریافت احساس از سوی دانشآموز برخورد چکشی نداشته باشد و واکنشی نامناسب از خود بروز ندهد دانشآموز نیز هرگز به دوپهلو حرف زدن و عدم صراحت روی نمیآورد. از دیگر اموری که میتواند در تقویت مهارت ارتباط مؤثر نقش بیبدیلی ایفا کند، شناخت و تفکیک احساسات است. دانش آموزان در شرایط گوناگون ممکن است احساسات متنوعی را بروز دهند اما تشخیص اینکه کدامیک از این احساسات برگرفته از حقیقت وجودی آنهاست و کدامیک نوعی شیطنت بچهگانه، بر عهده مبلّغ و معلم و مربی است.
تلاش برای شناخت و درک بهموقع احساسات و تفکیک میان عواطف کاذب و حقیقی از مهمترین مؤلفههایی است که ارتباط مؤثر را رقم میزند. آگاهی مربیان و مبلّغان از روشهای ارتباط مؤثر باعث میشود تا دانشآموزان قدرت استدلال، نقادی و حضور در جامعه را پیدا کنند و بدون برهم زدن نظم فردی، خانوادگی و اجتماعی به دنبال یافتن حقیقت باشند. یکی از این روشها گفتوگو و تبادلنظر است.
باید به دانش آموزان اجازه داد تا آزادانه به اظهارنظر بپردازند و بدون ترس از عواقب آنچه میگویند، از ذهنیت خویش نسبت به امور اطراف خود پرده بردارند. البته هر گفتوگو و بحثی نیازمند چارچوب و ضوابطی است که لازم است قبل از تبادلنظر به اطلاع آنها رسانده شود. شرایط روحی و عاطفی تدریس نیز در تقویت ارتباط مؤثر نقش مهمی دارد. به عنوان مثال معلم، مربی و مبلّغ باید:
1. هنگامیکه نشاط روحی و عاطفی دارد، تدریس کند و این کار را با خوشرویی، نرمخویی و خونسردی انجام دهد و تا آنجا که امکان دارد، از تدریس به هنگام کسالت، عصبانیت، خوابآلودگی، اضطراب، نگرانی، ناراحتی و غمگینی بپرهیزد.
2. سعی کند در تدریس، شور و احساس داشته باشد تا بتواند شور و احساس شاگردان را نیز برانگیزاند.
3. تدریس، نیازمند تفریح است، آن را فراموش نکند.
4. رابطه صمیمی و عاطفی با شاگردان برقرار کند».
در گذشته معلم، مربی و مبلّغ در نقش رهبری آمرانه به مدیریت امور میپرداخت. اما امروزه رهبریکردن دانش آموزان و هدایت آنها با دستور و امر، همخوانی ندارد و روش آمرانه سر از لجبازی درخواهد آورد. سازشیافتگی عاطفی و تابآوری در برابر مشکلات و سختیها تنها بهواسطه برقراری ارتباط مؤثر نصیب دانشآموزان خواهد شد.
1. اکبری، محمود، مهارتهای کلاس داری، فتیان، ج 1