روایت «قدیر عرب» از مسئولیت خبازی در لشکر امام حسین (ع):

گردان نانواها!

در دوران جنگ، مسئله تغذیه نیروها به‌خصوص تأمین نان، اهمیت زیادی داشت. آشپزخانه ممکن بود دو وعده یا یک وعده باشد؛ ولی لشکر هر سه وعده به نان نیاز داشت.

تاریخ انتشار: 08:54 - شنبه 1402/04/17
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
گردان نانواها!

به گزارش اصفهان زیبا؛ «قدیر عرب»، برادر «شهید قربانعلی عرب»، سال 1360، در 30 سالگی، همسر و چهار فرزندش را می‌گذارد و می‌رود مریوان. او قریب دو سال آنجا برای رزمنده‌ها نان می‌پخت.

عرب بعد از عملیات والفجر 4 به شهرک دارخوین می‌آید و به عنوان مسئول خبازی لشکر امام حسین (ع) تا پایان جنگ خدمت می‌کند.

او با وجود سال‌ها دوری از خانواده، مجروحیت و تلاش در گرمای جنوب، پشت تنور آتش، معتقد است در برابر جان‌فشانی رزمنده‌ها کاری نکرده و فقط اسمش در طومار لشکر امام حسین‌(ع) بوده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، روایت «قدیر عرب» از آن روزهاست.

در دوران جنگ، مسئله تغذیه نیروها به‌خصوص تأمین نان، اهمیت زیادی داشت. آشپزخانه ممکن بود دو وعده یا یک وعده باشد؛ ولی لشکر هر سه وعده به نان نیاز داشت.

شاید اهمیت غذا در ظاهر مشخص نباشد؛ اما همان‌طور که گفته‌اند در میادین جنگی اهمیت مسائل لجستیک، 85 درصد و مسائل نظامی 15 درصد است.

آن اوایل که تیپ و لشکری وجود نداشت، در منطقه، تنها یک دستگاه نان پزی وجود داشت؛ اما به مرور زمان به چهار دستگاه رسید. به تبع افزایش رزمنده‌ها، تعداد نیروهای نانوایی هم زیادتر می‌شدند تا بتوانیم نان شهرک را تأمین کنیم.

باید مدیریت می‌کردیم که چه تعداد نان بپزیم؟ چه نانی بپزیم؟ چطوری نگهداری کنیم که به خاطر گرمای منطقه، کپک نزند.

توزیع نان هم مسئله مهمی بود؛ چراکه اگر افراد جاسوس در لشکر بودند، از طریق آمار نان، می‌توانستند به تعداد نیروها پی ببرند. به همین دلیل باید این آمار مخفی می‌ماند.

مسئولان لجستیکِ واحدهایی که در مقر لشکر بودند، خودشان می‌آمدند طبق آمار، نان را می‌گرفتند و می‌رفتند؛ ولی نانی که برای خط مقدم می‌رفت، مراقبت بیشتری می‌خواست.

باید حتما سرد می‌شد؛ چرا که در منطقه هوا گرم بود و اگر نان‌ها داغ بود در بسته‌بندی‌های پلاستیکی کپک می‌زد. بعد از سردکردن، آن‌ها را بسته‌بندی می‌کردیم و داخل گونی می‌گذاشتیم و به منطقه می‌فرستادیم.

گاهی وقتی شیمیایی می‌زدند این گونی‌ها آلوده می‌شد، تعدادی از بچه‌های خبازی از همین گونی‌ها، مشکلات شیمیایی و پوستی پیدا کردند.

اگر نان‌ها خراب می‌شد باید جایگزین می‌فرستادیم. به همین دلیل همیشه باید آمار نان‌ها و ذخیره نان را مدیریت می‌کردیم تا اگر مشکلی پیش آمد نان به اندازه داشته باشیم.

نیروها در شیفت‌های مختلف به صورت شبانه‌روزی در حال پخت نان بودند، تعداد نان‌هایی که می‌پختیم بسته به شرایط متغیر بود؛ مثلا زمان عملیات‌ها به خاطر افزایش نیروها، نان زیادتری پخت می‌شد یا بعد از عملیات‌ها به دلیل مجروحیت یا شهیدشدن نیروها، تعداد کمتری نان نیاز بود.

یک روز حاج حسین خرازی که برای سرکشی آمده بود وقتی تعداد بچه‌ها را دید، گفت: «برادر عرب، این نیروهای خبازی خودشان یک گردان شده‌اند.»

بیش از 50 نفر نیرو داشتیم که با وجود گرمای هوا با جان و دل کار می‌کردند.

شهید خرازی دست می‌گذاشت روی شانه‌شان و می‌گفت: «این‌ها از نیروهای خط هم مقامشان بالاتر است؛ چون باید در این گرمای خوزستان، پشت آتش نان بپزند، این‌ها نزد خدا خیلی ارج و قرب دارند.»

یک شب یکی از همین بچه‌های خبازی که برای توزیع نان رفته بود فاو، شهید شد. نقل است که شهید خرازی گفتند: «ببین این بچه‌های خبازی چقدر اخلاص دارند که به محض ورود به خط شهید می‌شوند.»

دمپایی چوبی

حاج حسین خرازی مدام به نانوایی سر می‌زد، همه‌چیز را بررسی می‌کرد، حتی نظافت خبازها را؛ تا جایی که ناخن‌های آن‌ها را هم وارسی می‌کرد. سؤال کردم این همه حساسیت برای چه؟

حاج حسین گفت: «چرک زیر ناخن نانواها روی ایمان بچه‌های خط مقدم اثر دارد». به او گفتم: «نگران نباشید حواسمان هست. حتی هنگامی که نان را روی دستگاه می‌اندازیم، نان‌ها، با صلوات پخت می‌شود»

چقدر افتخار کرد و خوشحال شد که این کار تأثیر زیادی روی ایمان رزمنده‌ها دارد. حاج حسین با اینکه مسئول نظامی بود، به بحث تغذیه و خوراک نیروها در منطقه بسیار اهمیت می‌داد.

یک روز که برای سرکشی به خبازخانه آمده بود، در قسمت مخزن، محل تخلیه آردها، دید بچه‌ها با دمپایی پلاستیکی راه می‌روند و پاهایشان عرق می‌کند.

به من گفت: «برادر عرب میشه دمپایی چوبی درست کنند تا پاها عرق نکند و یک بند روی آن بگذارند.» همان‌جا دستور داد برای بچه‌ها دمپایی چوبی درست کنند.

حتی یادم هست مخزن آبی در دارخوین بود که برای بوشهر می‌رفت. آب این مخزن کمی آلوده شده بود. شهید خرازی به برادر من شهید قربانعلی عرب گفته بود این آب را ببرید آزمایشگاه اهواز بررسی کنند که مشکلی برای نیروها نداشته باشد.

معتقد بود اگر آب و نان رزمنده‌ها مشکلی پیدا کند آن کاری که صدام قرار است انجام دهد، همین آب و نان ناپاک انجام می‌دهد!

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

11 − 4 =