به گزارش اصفهان زیبا؛ «شهر خانه دوم شماست». حتما این جمله را بارها شنیده یا در میان مطالب مختلفی که این روزها درباره قواعد شهر و شهروندی و حقوق این دو بر یکدیگر در رسانههای مختلف ارائه میشود، خواندهاید.
اینکه این جمله چقدر درست است یا اصلا چقدر قابلیت اجرایی دارد و اینکه آیا میتوان شهر را حقیقتا «خانه دوم» ساکنانش دانست، موضوعی است که در جای خود قابلبحث و بررسی است.
اما آنچه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، طرح این سؤال است که شهروندان تا چه میزان میتوانند و باید از ظرفیت عمومی و همگانی (همچون خیابانها و معابر و سایر فضاهای شهری) شهر برای توسعه و تقویت امور فردی و شخصیشان استفاده کنند و اگر این روند به تعاملی دوسویه میان آنها و شهر منجر شود و عوایدی (هرچند اندک) را نیز شامل حال سایر شهروندان آن شهر کند، آنوقت آیا میتوان شهر را بستر مناسبی برای چنین فعالیتهایی دانست یا خیر؟
برای روشنترشدن موضوع بد نیست به موضوع «مشاغل سیار» در شهرها بپردازیم که نمونه بارزی از تعامل چندسویه میان شهر، گروه محدودی از شهروندان بهعنوان کاسب یا فروشنده و گروه کثیری از آنها بهعنوان خریدار یا مخاطبان مشاغل سیار به شمار میرود و شاید بتوان آن را یکی از مصادیق بارز بهرهمندی شهروندان از ظرفیتهای عینی شهر دانست.
کُنجِ دنجِ شهر
«مشاغل سیار» پدیدهای است که در دهههای اخیر در شهرهای بزرگ جهان و در سالهای اخیر نیز در کشور خودمان در گوشهوکنار شهرها به چشم میخورد.
حتما شما هم گاریهای چوبی کوچکی را به یاد دارید که تا همین چند سال پیش در برخی از کوچههای فرعی و محلههای همین اصفهان خودمان مستقر میشدند و به مشتریهای ثابتی که اغلب هر صبح برای تأمین مایحتاج روزانهشان منتظر آنها بودند، خوراکیهایی مانند میوه یا سبزیجات میفروختند.
یا گاریهایی که تا اواسط دهه هفتاد شمسی در حوالی پل خواجو یا سیوسهپل مستقر میشدند و بسته به گرمی یا سردی هوا و فصلهای مختلف سال، عابران را به خوردن خوراکیهایی مانند چغندر پخته، باقالا، کاهو و سکنجبین و… دعوت میکردند.
هنوز هم در بعضی از محلههای قدیمیتر شهر، وانتهایی را مشاهده میکنید که بارشان سبزی و میوه است و با گشتزدن در کوچهپسکوچهها و اطلاعرسانی از طریق بلندگویی که در دست دارند، ساکنان محله را دعوت میکنند تا از آنها خرید کنند.
شاید این روزها دیگر نشان چندانی از گاریهای چوبی یا وانتهای باری فروشنده در شهر به چشم نمیخورد؛ اما پدیده مشاغل سیار هنوز زنده است و گاهی با شکل و شمایلی تازه در شهر دیده میشود.
مثلا حتما در خیابانهای اصفهان خانمها یا آقایانی را دیدهاید که با یک چمدان پر از کتاب از این طرف به آن طرف شهر میروند تا کتاب بفروشند.
گاهی گوشهای بساط مختصری پهن میکنند، چند کتاب میفروشند و بعد چمدان بهدست به گوشه دیگری راه میافتند. گلفروشیهای سیار هم نمونه دیگری از این نوع مشاغل است که در برخی از معابر پر رفتوآمد یا معابر منتهی به مراکز درمانی و بیمارستانها به چشم میخورند.
حتی در برخی از شهرها مانند شیراز، در بعضی از خیابانها با بساط کوچک ساندویچفروشیهایی مواجه میشوید که با یک اجاقگاز کوچک و ابزاری مختصر، کاروکاسبی پررونقی برای خودشان به راه انداختهاند.
تا آنجا که عطر خوشِ غذایشان گاهی شما را از آن سوی خیابان به سوی خود میکشاند و در ابتدا یا نیمهروز به خوردن یک ساندویچ خوشمزه دعوتتان میکند!
مشاغل سیار در دیگر شهرهای کوچک و بزرگ جهان نیز رونق زیادی دارد و نمونه بارز آن، کافههای سیاری است که هر روز در گوشهای از یک خیابان یا گذر عمومی توقف میکنند، چند میز و صندلی در محوطه نزدیک خودرویشان میگذارند و برای صرف فنجانی قهوه یا چای گرم با برش کیکی تازه میزبان عابرانی میشوند که در حال رفتوآمد از آن خیابان یا گذر هستند.
این کافههای کوچک غالبا مزایای متنوعی را عاید شهر و شهروندان میکنند. چنانکه از سویی، محل مراجعه گردشگرانی میشوند که شاید فرصت کافی برای دمی نشستن در یک کافه واقعی را ندارند؛ اما مایلاند به دنبال ساعتها گشتوگذار در شهر، جرعهای قهوه بنوشند و خستگی از تن به در کنند.
از سوی دیگر، کافههای سیار که غالبا با سبکی خاص و فانتزی طراحی، اجرا و تزیین میشوند، وجه زیباییشناسانهای بهظاهر شهرها میبخشند و در ایجاد لذتهای بصری برای عابران موفق عمل میکنند.
استفاده از رنگهای متنوع، گلدانها و گیاهان شاداب در چیدمان فضا،موسیقیهای متناسب با حال و هوای شهر و…، همه و همه قادرند این کافههای کوچک سیار را در عین آنکه بخش بسیار اندکی از فضای شهری را اشغال کردهاند، به پاتوقهای شلوغ و پرازدحام در شهر بدل کنند.
چمدانی پر از کتاب!
«مرضیه» دختر جوانی است که چندباری او را با یک چمدان چرخدار قرمز پر از کتاب در نزدیکیهای میدان آزادی دیدهام. گاهی بساطش را در نزدیکی ورودی ایستگاه مترو پهن میکند و گاهی در نزدیکی درِ ورودی دانشگاه اصفهان که در معرض رفتوآمد دانشجوها باشد.
در میان کتابهایش، هم کتاب درسی پیدا میشود و هم غیردرسی. درسیها بیشتر مربوط به رشتههای حقوق و روانشناسیاند و غیردرسی ها اغلب داستان و شعر و رمانهای قدیمی و جدید.
او در پاسخ به سوالم که «از کاروکاسبی کتاب راضی هستی؟»، میگوید: «فروشم بسته به اینکه وقت امتحانات دانشجوها باشد یا فصل گرم یا سرد سال کموزیاد میشود. اگر مشتری ثابت پیدا کنم فروش بهتری دارم؛ چون آنها سفارش میدهند و من کتاب را با قیمت بهتری برایشان پیدا میکنم. اما فروشم برای مشتریهای گذری هم چندان بد نیست…»
دوست دارم بدانم آیا مرضیه دلش میخواهد یک مغازه کتابفروشی ثابت در گوشهای از شهر داشته باشد، و او در جوابم میگوید: دلم میخواهد اما کتابفروشی سیار را هم خیلی دوست دارم.
این تعامل مستقیمی که با گروههای مختلف مردم دارم برایم جذاب است. بهخصوص جوانترها ارتباط خوبی با این کار برقرار میکنند و استقبال بیشتری نشان میدهند.
هرچند مسنترها گاهی بهعنوان یک مستحق یا نیازمند به من نگاه میکنند! اما درمجموع با اینکه حمل چمدان و رفتوآمد گاهی واقعا خستهام میکند، فکر میکنم از بیکاری و ماندن توی خانه خیلی بهتر است…
روز تازه، سبزی تازه!
یک صندوق چوبی نسبتا بزرگ پر از سبزیهای مختلف مانند نعناع، ریحان، تره، تربچه، پیازچه، جعفری، گشنیز و… بر پشت دوچرخهای نسبتا کهنه!
این کل شاکله دکان سبزیفروشی سیاری است که سروکلهاش هر روز صبح اول وقت حوالی میدان جمهوری پیدا میشود و هر بار در نقطهای که شلوغتر و پررفتوآمدتر به نظر برسد، بساط کاسبیاش را پهن میکند.
فروشندهاش پیرمرد کوتاهقد خوشاخلاقی است و چنان با آبوتاب از تروتازگی سبزیهایش تعریف میکند که اغلب عابران را حتی اگر تصمیم به خرید سبزی نداشته باشند، ترغیب میکند.
اینکه پیرمرد چطور هر صبح بساط سبزیفروشیاش را در خیابان پهن میکند، سوالی است که میپرسم و او در جواب میگوید: «توی زمین کنار خانهام سبزی میکارم. کمی را به مغازهدار توی محلهمان میدهم تا برایم بفروشد و بقیهاش را هم میآورم اینجا به مردم میفروشم…»
او ادامه میدهد: «مردم این روزها وقت و حوصله ندارند. نمیروند دکان سبزیفروشی سر بزنند و خرید کنند. من هم میآیم سر راهشان و یادشان میاندازم که سبزی بخرند. آنها هم میخرند. حتی گاهی جوانها که معلوم است صاحبخانه و زندگی نیستند سبزی میخرند. انگار دلشان نمیآید رد شوند و بروند…»
بد نیست در پایان به این موضوع اشاره شود که ساماندهی مشاغل سیار از حیث اشغال فضاهای عمومی شهری و مواردی همچون سد معبر، پرداخت مالیات و…، همواره موضوعی قابلتوجه برای متولیان اداره شهرها بوده است.
موضوعی که در سالهای اخیر دستمایه مطالعات و بررسیهای زیادی قرار گرفت و قوانینی نیز در ارتباط با آن به تصویب رسید که هدف از اجرای تمامی آنها، ساماندهی و نظارت بر روند فعالیت مشاغل سیار در شهرها بوده است.
اما آنچه مسلم است، مشاغل سیار به دلایل مختلفی همواره مورد استقبال و توجه شهروندان قرار گرفتهاند. دلایلی که شاید ارزانتر بودن کالا، دسترسی آسان و… ازجمله آنها باشد.
از سوی دیگر، مشاغل سیار گاهی در رونقبخشیدن به معابر عمومی و فضاهای شهری نقش مؤثری ایفا میکنند. همین که عابران از دور مشاهده میکنند که مثلا یک دستفروش در گوشهای از خیابان نشسته و کالایی میفروشد، ناخودآگاه به سویش کشیده میشوند و احتمالا بیآنکه قصد خرید داشته باشند، دستبهجیب شده و از او خرید میکنند.