به گزارش اصفهان زیبا؛ «مصلحت» نام فیلمی است به کارگردانی حسین دارابی و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه که پس از حضور در سی و نهمین دوره از جشنواره بین المللی فیلم فجر و همچنین کشوقوس سه ساله برای مجوز اکران، سروصدای زیادی به پا کرد و عدهای را کنجکاو به تماشای فیلم.
فیلم، داستان آیتالله مشکاتیان را بهعنوان یکی از مقامات بلندپایه قوه قضائیه روایت میکند که پسرش در درگیری خیابانی دهه 60 دچار چالشی میشود و ادامه فیلم به حل و بررسی این چالش میپردازد.
در ابتداییترین مواجهه ما با فیلم متأسفانه متوجه آن میشویم که فیلمنامه به خوبی نتوانسته آن ایده خوب و جالب را به غایت تحویل مخاطب دهد.
فیلمنامه در بخشهای مهمی اعم از گرهافکنی و چالشهای پیش روی شخصت ها لنگلنگان قصد آن را دارد تا ایده را به مقصد نهایی ببرد و اینجا نیز با کمال تأسف باید بگوییم در گرهگشایی نیز آنقدر ضعیف عمل میشود که هیچ حرفی را برای به میان آوردن نکته مثبتی از فیلمنامه باقی نمیگذارد.
متأسفانه دیالوگها نیز چنگی به دل نمیزنند و حتی در برخی از پلانها آنچنان دیالوگ گلدرشت و شعاری است که شک میکنیم آیا واقعا با یک اثری به نام سینما روبهرو هستیم یا یک سخنرانی.
از فیلمنامه که بگذریم، به فیلمبرداری کار میرسیم که به عهده روزبه رایگا بوده است. رایگا فیلمبرداری پرکار است و اخیرا برای فیلمبرداری فیلم (عطر آلود) مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار گرفته است؛ اما در این فیلم نتوانسته آنچه باید به نمایش بگذارد.
دلیلش هرچه که بوده در نهایت ما با فیلمبرداری طرف هستیم که پر کار و حرفه ای است و در برخی از پلانها لزوم استفاده از برخی لنزهای نامناسب را درک نمیکنیم و بسیار متأثر و متعجب میشویم که روزبه رایگا چنین پلانهایی را از خود به جای گذاشته باشد.
کارگردانی فیلم نیز شاید یکی از موردبحثترین نکات فیلم باشد. حسین دارابی در بخش بهترین کارگردان اولی در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر موفق به کسب سیمرغ بلورین برای کارگردانی این فیلم شد.
همان زمان نیز این انتخاب مورد نقد و تعجب برخی از منتقدان قرار گرفت؛چرا که اساسا کارگردانی فیلم مصلحت دچار ضعفهای بزرگی در میزانسنها و دکوپاژها مخصوصا در نقاط حساس و هیجانی فیلم است که ناچارا مارا وادار میکند از کارگردانی فیلم با عنوان ضعیف یاد کنیم؛
به عنوان مثال میزانسنهای داخل خانه آیتالله مشکاتیان همه و همه قصد آن را دارند که خانواده را از او دور کنند و حتی در بازی با چهره اعضای خانواده نیز ما متوجه این گسل میشویم که تا آخر فیلم نیز نمیفهمیم چرا باید در ابتدای فیلم این حجم از جدایی بین خانواده و آیتالله مشکاتیان باشد.
برخی از میزانسنها و دکوپاژها نیز تعجب منتقدان را به همراه میآورد و بهشدت با کلیت فیلم در تضاد است و نمیتواند فیلم را یکدست و یکرنگ نگه دارد.
در سکانس اعدام که یکی از مهمترین سکانسهای فیلم است، متأسفانه این ضعف در دکوپاژ و میزانسن دیده میشود و با تأسف فراوان باید بگوییم یکی از بهترین فرصتها و موقعیتهای فیلم، با این ضعف نابود شده است و نه تنها با احساسات و عواطف مخاطب ارتباط برقرار نمیکند بلکه او را شوکزده میکند و مخاطب نمیتواند ارتباط بگیرد.
اگر نوبت را به نقد بازیها بدهیم، ابتدا باید از وحید رهبانی و تلاش بسیار تحسینبرانگیزش برای ایفای نقش یک بازپرس عدالتخواه سخن بگوییم. رهبانی حقیقتا بازیگر بااستعدادی است و در این فیلم نیز کوشیده است تا هر آنچه باید را انجام دهد.
اما درباره بازیهای دیگر فیلم آنچه خلاصه باید بگویم این است که هیچکدام از بازیهای دیگر آن طور که باید، شکل نگرفتهاند و این حقیقتا ضعف بزرگی برای فیلم محسوب میشود؛ هرچند ما این ضعف را متوجه انتخاب بازیگر نیز میدانیم.
آنچه در هنگام انتخاب بازیگر مد نظر است بسیار متفاوتتر از آن است که در ذهن بسیاری شکل میگیرد. انتخاب بازیگر برای یک شخصیت در فیلم باید با مدنظر گرفتن تیپیکال بازیگر، پتانسیل بازیگر، انعطاف بازیگر در نقش و … انجام شود.
در نهایت به طور کلی باید بگویم که مصلحت با یک ایده بسیار خوب شروع به کار کرده اما ضعف در تکنیک و فرم باعث شده که این ایده نه تنها بهطور زیبا و صحیحش به مخاطب ارائه نشود، بلکه در جایی به دلیل دفرمهشدن، کار به ضد خودش تبدیل شده و تأثیر مخالف خودش را بر مخاطب میگذارد.
اینجا باز هم این سؤال پر تکرار را مطرح میکنیم که آیا این چنین تولیداتی که ارگانهای ذیربط در آن دخیل هستند مورد راستی آزمایی قرار نمیگیرد که در آینده دیگر شاهد چنین اتفاقات ناپسندی در سینمای ایران نباشیم؟