به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان در عصر باستان دو گورستان بزرگ داشته است: یکی در محله «جوباره»، از بیرون دروازه طوقچی تا اراضی سودان که امامزادگان و بزرگانی روحانی و نامآورانی از دانشمندان و محدثان و شعرا چون شاهزاده ابراهیم، علی بن سهل و جمالالدین عبدالرزاق در آن مدفون شدهاند.
در این گورستان قبوری تا چهارطبقه یافت شده است که از عهد عجم و امت صابئین مردگانی در آن دفن شده بودند.
گورستان دوم در سنبلستان در محله «دردشت»، بیش از 50 هزار متر زمین بوده که در آن قبوری طبقاتی وجود داشته و در طبقه زیرین قبوری از صابئین و پیش از اسلام که مردگان را در خمره میگذاشتند، یافت شده است.
این گورستانها اکنون تسطیح شده و از بین رفته و بر آن بناهایی ساختهاند.
قبرستانهای کوچک دیگری نیز مثل قبرستان آببخشگان، قبرستان حوالی شاه میرحمزه در سمت پایین دروازه، قبرستان گلستانه در آخر جوباره، قبرستانی در املاک پایین دروازه و حدود شرقی شهر (مربوط به دوره سلاجقه) و قبرستان ذغالیها نزدیک قلعه طبره در زمانهای گذشته از دیگر گورستانهای شهر بوده و نیز قبرستانهایی در فضاهای کنار امامزادهها و عالمان بزرگ چون امامزاده اسماعیل، جعفریه، امامزاده احمد و درب امام و سر قبر آقا و مقبره مجلسیها، گورستانهای محلهای شهر بودهاند که بزرگانی در آن مدفون شدهاند.
شمار گورستانهای قدیمی شهر که از قرن سوم هجری تاکنون شناسایی شده و بسیاری از آنها یا کاملا از بین رفته و یا تنها بخشهایی از آنها باقی مانده، حدود 140 گورستان برآورد شده است.
تختفولاد بعد از قبرستان وادیالسلام در نجف اشرف، شریفترین و ارجمندترین گورستانهای ایران، بلکه عموم شهرهای شیعهنشین شمرده شده است؛ لیکن بهرغم این اهمیت و با وجود آنکه عمده آثار و قبور آن در زمان کنونی باقی و در محدوده شهری اصفهان و در برابر چشم مردمان قرار گرفته و قبور بزرگان و آثار قابل توجهی را در معماری و هنر در خود جای داده است، متأسفانه به اندازه دیگر آثار شهر مورد توجه قرار نگرفته است.
این گورستان کهن و مورد احترام در بخش جنوبی زایندهرود و در حاشیه شرقی شهر واقع شده و با متروک و مهجورشدن گورستانهای داخلی اصفهان در پایان سده اخیر، تا سال 1363 ه. ش، که گورستان شهر به «باغرضوان» منتقل شده است، گورستان منحصربهفرد بوده و در حال حاضر تنها شهدا در آن به خاک سپرده میشوند.
این بزرگترین و مشهورترین گورستان اصفهان از عهد اولجایتو سلطان خدابنده مغولی به بعد، صورت گورستان گرفته و در طول تاریخ به نامهای «لسان الارض» و مزار بابا رکنالدین نیز خوانده شده است.
اسمها و روایتها
تخت مزبور را تا حدود 1231 خورشیدی همه دیده بودند. محلی تختمانند از سنگهای مفروش در وسط خیابان میان پل خواجو و دروازه قبرستان بوده و آب از اطراف تخت به حوض و جوی دو طرف سراشیب بود. در سبب نامگذاری آن به «تخت پولاد» وجوهی در متون آمده است.
یک قول آن است که پولاد که در دولت دیالمه از دلاوران و سرداران نامی بود، این تخت سنگی را به نام خود ساخته و خویش بر آن نشسته و کشتیگیران و پهلوانان برابر او بر زمین مسطحی به کشتی میپرداختند و چون دیگر بناها، اتباع ظلالسطان (حاکم قاجار) آن را از میان بردند.
قول دیگران آن است که این تخت منسوب است به استاد فو لاد حلوایی؛ بابا فولاد حلوایی یکی از عرفا و صوفیه است که عدهای معتقدند تختگاه او در این زمین بوده و به این جهت آنجا را تختگاه بابافولاد و بعد، تختفولاد گفتند.
او پسر استاد شجاع است که سنگ گورش مورخ به تاریخ محرم الحرام 959 ه.ق هماکنون در صحن مرکز تلفن تختفولاد روبهروی تکیه آغاباشی واقع است. فولاد از جوانمردان روزگار خویش بوده و عوام تختفولاد او را از اولیا میشناسند و از او کرامتها حکایت میکنند.
مقبره کنونی پولاد بن شجاع اکنون با فاصله حدود هفتصد متری شمال مزار بابا رکن الدین است و به تدریج با دفن مردگان بین این دو مزار به ضمیمه لسانالارض در مشرق این دو مکان یک گورستان به وجود آمده است.
اما سبب نامگذاری تختپولاد به «مزار بابا رکن الدین»، آرامگاه این عارف و صوفی شهیر سده هشتم هجری قمری در قسمت جنوب غربی این گورستان است که از زمان دفن او تا اواخر دوران صفوی، این سرزمین به این نام نیز خوانده شده است.
او رکنالدین مسعود بن عبداللّه بیضاوی عارف و صوفی مشهور است که در زمان ابو سعید بسیار مورد ارادت شیعه و عنایت مولی محمدتقی مجلسی و شیخ بهایی بوده است.
در پی این نامگذاری، پل خواجو نیز به همین نام، پل بابا رکنالدین، معروف گشته و نیز خیابان امروزین فیض که راه قدیم شیراز بوده نیز ظاهرا به این نام موسوم بوده است.
در سبب نامگذاری این زمین به «لسان الارض» نیز چنین آوردهاند که هنگامی که خداوند زمین و آسمان را خطاب قرار داد: «آنگاه آهنگ آفرینش آسمان کرد؛ در حالی که به صورت دود بود؛ پس به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانبردار آمدیم.»
(فصلت ۱۱)
زمین اصفهان خدای را اجابت کرد و بدینسان اصفهان دهان و زبان دنیاست. در میان مردم چنین معروف است که این گفته از زبان این قسمت از زمین بوده است.
پیشینه تاریخی تختفولاد
متون تاریخی، پیشینه تختفولاد را به قبل از اسلام میبرند. روایت حافظ ابونعیم از تکلم زمین اصفهان و این نقل مشهور که این بخش از زمین اصفهان بوده که سخن گفته و نیز شهرت وجود مقبرهای در شمال شرقی تختفولاد موسوم به لسانالارض که یا متعلق به یوشع پیامبر و یا متعلق به اشعیای نبی(ع) از پیامبران بنی اسرائیل است، تاریخ این سرزمین را به گذشتههای دور پیوند میزند.
این سرزمین در عهد دیالمه و آل زیار، در قرن چهارم و پنجم هجری نیز بستر رخدادهای مهمی بوده است.
جشن معروف آتشبازی مرداویج پسر زیار در 323 ه.ق که منجر به کشتهشدن او شد، در زمینی بین زایندهرود و هزاردره، یعنی بخش مهمی از سرزمینی که امروزه تختفولاد نامیده میشود، روی داده است.
در سدههای پنجم تا نهم هجری قمری این مکان یکی از جایگاههای عبادت و ریاضت عارفان و زاهدان و صوفیه بوده و آنان در زوایا و عبادتخانههایی که ساخته بودند، گوشهنشین بودهاند.
برخی به طرف جنوبی زایندهرود که جایی دور از مرکز شهر بوده رفتند و بساط خانقاه معرفت گستردند. گویند کمالالدین اسماعیل اصفهانی، شاعر قرن هفتم معروف به خلاقالمعانی در استیلای مغول بر اصفهان (633 ه.ق) در یکی از زوایا به دست تاتار به قتل رسیده است.
در سدههای هفتم و هشتم شماری از عرفای بزرگ که در آن عصر عموما به «بابا» و یا «عمو» شهرت داشتند در بلوکات اصفهان پراکنده شدند و برخی از آنان در تختپولاد ساکن شدند که مشهورترین آنها «رکنالدین مسعودبن عبد اللّه بیضاوی» معروف به بابا رکنالدین است.
او در 26 ربیعالاول سال 769 ه.ق ظاهرا در زاویه عبادت خویش که اکنون به نام بقعه بابا رکنالدین خوانده میشود، دفن شده است. تکیه بابا رکنالدین در بخش جنوبغرب تختفولاد و ضلع شمالی خیابان سعادتآباد کنونی در راه قدیم شیراز واقع شده است.
سنگگور او با تاریخ 769 ه.ق نخستین سنگقبر تاریخدار موجود و سنگ گور فولاد (959 ه.ق) دومین سنگ موجود تاریخدار قبرستان تختفولاد است. گنبد بقعه بابا رکن الدین به نشانه شیعه دوازدهامامیبودن، دوازدهترک بنا شده است.
اطراف مزار او خانقاههای دیگری چون خانقاه ملامحمد مهدی لاری و مزار خانقاه بابا لکات و بابا بیات که گویند استاد طریقت بابا رکنالدین بوده، وجود داشته است.
اکنون گور بابا بیات در عرصه فرودگاه قدیم اصفهان افتاده است. این سرزمین هرچند از عهد اولجایتو صورت گورستان گرفته؛ اما در زمان صفویه به گفته شاردن، یکی از قبرستانهای دوازدهگانه اصفهان بوده و در آن زمان به قدری گسترش یافت که بنابر مشهور چهارصد تکیه و بقاع عالی در آن ساخته شده که در فتنه افغان قسمت عمده آن با خاک یکسان و مصالح آن به اجبار صرف ساختن بارو در شهر شد.
از ایام قدیم نیز گروهی از زرتشتیان در بخشی از این سرزمین میزیستهاند که در دوره صفویه در محلهای زرتشتینشین در نزدیکی عمارت نمکدان زندگی میکردهاند که در زمان شاهعباس به محله جلفا نقل مکان کردند.
در دوران صفوی همزمان با بنای عمارت هفتدست، تالار آینهخانه، قصر نمکدان، باغ گلستان و عمارت دریاچه و کاخ و باغ سعادتآباد، خیابانی نیز از جنوب پل خواجو به موازات چهارباغ بالا به سوی شیراز ایجاد شد که شاهراه اصفهان-شیراز بود و اکنون فیض نام دارد و از بین تکایای تختفولاد میگذرد.
در آن روزگار این خیابانبه مراتب وسیعتر از اکنون بوده و ظاهرا بابا رکنالدین نام داشته است. چهارباغ واقع در اطراف این خیابان و آبشارها و حوضهای جلوی آنها به همراه بسیاری از آثار صفوی این منطقه، در فتنه افغان و نیز در اوایل سلطنت مظفر الدینشاه یکسره ویران شد.
در دوران قاجار، حاج سلیمان خان رکنالملک و فرزندش عبدالله خان امینالدوله در بناهای این خیابان تعمیراتی کردند که به همین سبب این خیابان را به نام «چهارباغ امینآباد» نامیدند.
مدرسه و مسجد رکنالملک به زیبایی تمام در ضلع غربی این خیابان و برخی بناهای دیگر و آثار این دوران هنوز پابرجاست.