مثل آن 364 روز…

قصه روز خبرنگار، قصه خنده و گریه هم‌صنفی‌ها برای هم‌صنفی‌ها شده است. داستان گروهی آدم که در روزِ به نامشان راوی گرفتاری‌های خودشان شده‌اند.

تاریخ انتشار: 11:03 - سه شنبه 1402/05/17
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
مثل آن 364 روز…

به گزارش اصفهان زیبا؛ 1. تا پیش از 1377 روز 17 مرداد مثل روزهای دیگر بود؛ مثل 16 مرداد یا 18 مرداد یا هرروز دیگری؛ اما از وقتی آن جنایت هولناک در مزارشریف اتفاق افتاد، خبرنگارها هم به احترام شهید رسانه این کشتار، صاحب یک روز برای خودشان شدند؛ یعنی شدند مثل خیلی از صنوف دیگر که یک روز به نام آن‌هاست؛ مثل صنف پزشک‌ها، مهندس‌ها، معلم‌ها، کارگرها و خیلی‌های دیگر.

اما تفاوت جامعه خبرنگاری با صنوف دیگر در این است که آن صنوف به‌رغم اینکه فقط یک روز به نامشان است، ولی یاد و نامشان در تمام طول سال بر سر زبان‌هاست!

مثلا تشکل‌های کارگری یا بخش‌های کارگری مرتبط با دولت در طول سال به‌انحای‌مختلف از مشکلات این صنف یاد می‌کنند یا مسائل مربوط به پزشکان همواره به‌کرات و بااهمیت دنبال می‌شود؛ درباره معلم و مهندس و دیگران هم هکذا. اما درباره خبرنگاران این‌طور نیست.

تازه طنز ماجرا آنجاست که جور یادکردن از مسائل صنوف یادشده و دیگر صنوف را همین خبرنگاران بر دوش می‌کشند؛ یعنی خبرنگار بی‌نواست که صبح تا شب باید جوش دیگران را بزند و حرص دیگران را بخورد؛ اما به خودش که می‌رسد، دلش فقط به همان یک روز تقویمی خوش باشد (که یک روز کامل هم نیست؛ عمدتا صبح تا ظهر است!) و تازه در آن روز هم کسی به هزار مشکل و هزار گرفتاری خبرنگاران توجهی نمی‌کند؛ بلکه شاید روز را فقط به تمجید صوری از آن‌ها بگذرانند؛ با اهدای یک شاخه گل رز، حداکثر!

اما چرا خبرنگاری در جامعه ما این‌قدر مهجور است؟

بعید نیست علت نادیده گرفته‌شدن حوزه خبرنگاری به این برگردد که اهالی رسانه در جامعه ما به‌عنوان صنف پذیرفته نشده‌اند؛ یعنی کمتر کسی پیدا می‌شود که خبرنگاری را شغل محسوب کند؛ شبیه آن پدر و مادری که وقتی درباره آینده شغلی فرزندشان می‌پرسند و مثلا می‌شنوند که او تصمیم دارد حرفه نقاشی را دنبال کند، پرسش خود را یک بار دیگر تکرار می‌کنند: «خب، این از علاقه‌مندی‌ات؛ اما بالاخره می‌خواهی چه‌کاره بشوی؟»

کانه از نگاه آن‌ها نقاش‌شدن شغل نیست یا مثلا موزیسین‌شدن یا از همه مهم‌تر خبرنگارشدن! نگاه عمومی این است که این‌ها همه علاقه‌مندی‌هایی هستند که باید به شکل تفننی دنبال شوند؛ درحالی‌که برای پول‌درآوردن می‌بایست پی کسب‌وکار درست‌ودرمان‌تری رفت! البته پر بیراه هم نمی‌گویند؛ واقعا از قِبَل حرفه خبرنگاری می‌شود گذران امور کرد؟

2. 17 مرداد برای سنجش امور روزنامه‌نگاری به یک نقطه‌عطف تبدیل شده است. از 25 سال پیش که این روز در تاریخ رسانه‌های کشور ثبت شد تا امروز، هرسال که به 17 مرداد نزدیک می‌شویم، رسانه‌ها و خبرنگاران یک‌جور نوشدن در خودشان احساس می‌کنند.

دست کسی هم نیست؛ بخواهیم یا نخواهیم 17 مرداد نقطه آغاز و پایان یک دوره یک‌ساله روزنامه‌نگاری شده است؛ روزی که فعالیت‌های رسانه‌ای را می‌توان به قبل و بعدازآن تقسیم کرد؛ درست مثل سینماها که رسیدن به چهارشنبه هر هفته برای آن‌ها حکایت نوشدن فیلم‌های روی پرده است یا مثل فوتبالی‌ها که یکی از روزهای همین مردادماه را نقطه آغاز لیگ برتر تعیین می‌کنند و هیاهوی 9 ماه را از تابستان کلید می‌زنند.

اما با همه این اوصاف، روز مخصوص حوزه رسانه برخلاف ایام مربوط به سینما و فوتبال، تبدیل‌شده به روزی برای واکاوی درون‌گروهی؛ یعنی روزنامه‌نگاران جامعه ما در روز خبرنگار سعی می‌کنند فقط مروری بر کارنامه یک‌ساله خودشان داشته باشند، از آمالشان بنویسند و از بی‌توجهی به حرفه‌شان گلایه کنند؛ از اینکه کاری که انجام می‌دهند، شغل محسوب نمی‌شود و از اینکه حتی مدیران رسانه‌ها (یعنی نزدیک‌ترین‌ها به آن‌ها) هم خبرنگاری را شغل محسوب نمی‌کنند مبادا دستشان توی خرج بیشتر فرو برود (!) زبان به گلایه بگشایند و خلاصه به راهی فکر کنند که تا این 17 مرداد پیموده‌اند و باید تا 17 مرداد سال بعد بپیمایند.

نمی‌توانند هم کاری به این داشته باشند که جامعه درباره آن‌ها و درباره مسائل و مشکلات آن‌ها چه فکری می‌کند. اصلا چند نفر در این مملکت می‌دانند 17 مرداد روز خبرنگار است؟ تا مثلا بدانند قرار است در این یک روز چه‌کاری انجام بدهند؟ خبرنگار که دکتر و مهندس و کارگر نیست تا سالی به دوازده ماه از او یاد کنند!

پس قصه روز خبرنگار، قصه خنده و گریه هم‌صنفی‌ها برای هم‌صنفی‌ها شده است. داستان گروهی آدم که در روزِ به نامشان راوی گرفتاری‌های خودشان شده‌اند. از آن شاخه گل اهدایی فلان نهاد و ارگان و دستگاه به مناسبت روز خبرنگار هم بگذرید؛ مصداق عینی تعارف است! جشن روز خبرنگار، جشن درون‌گروهی است.

3. از نگاه ناظر بیرونی، خبرنگاری در دسته فعالیت‌های به‌اصطلاح «باپرستیژ» قرار می‌گیرد؛ یعنی جامعه معمولا به خبرنگاری همان‌طور نگاه می‌کند که به خلبانی و وکالت و استادی دانشگاه؛ یک‌جور نگاه توأم با عزت و احترام؛ اما درحقیقت وضعیت روزنامه‌نگاری جوری شده است که می‌گویند «داخلش خودمان را کشته، بیرونش دیگران را!» شیک و تروتمیز از بیرون، اما سردرگم و آشفته از درون.

از قِبَل حرفه خبرنگاری نمی‌شود گذران امور کرد؛ یک‌طرف، کارنامه 25ساله روز خبرنگار نشان می‌دهد امیدی به نگاه کارآمد بیرونی به این حرفه هم نیست. اصلا خبرنگاری را حرفه محسوب نمی‌کنند که کارآمدانه بخواهند مشکلاتش را حل‌وفصل کنند و امتیاز صنفی حِرَف دیگر مشمول حالش شود.

خلاصه که این روز تقویمی از آن پارادکس‌های عجیب شده است؛ روزی به نام خبرنگار، اما به کام دیگران؛ روزی بی‌اهمیت برای جامعه، اما مهم برای خود خبرنگاران (و فقط خودشان)؛ روزی برای غرولند خبرنگاران از وضعیت خبرنگاری و خنده و شوخی دیگران با این وضع‌وحال.

18 مرداد هم که از راه برسد، دیگر کسی 17 مرداد یادش نیست؛ خبرنگارها هم باید کفش‌های آهنی‌شان را پا کنند، کیفشان را کولشان بیندازند و برای صنوف دیگر جان‌فشانی کنند؛ درست مثل همه 364 روز دیگر سال.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

11 + هشت =