به گزارش اصفهان زیبا؛ اول: درگیر چند دندان خراب هستم؛ یکیدو تا باید عصبکشی شود؛ یکیدو تا هم پرکردنی است و یکی هم از جایی شکسته که دکترها میگویند برای ترمیم دندان نمیشود کاری کرد و تنها راهحل ممکن کشیدن است؛ اما نمیشود؛ چون غذاخوردنم مختل شده و با مشکل مواجه میشود.
دوم: هیچوقت معنی درست قیاسمعالفارق را نفهمیدم؛ اما با همین برداشت نصفهنیمه، به نظرم مقایسه دندانی که کاری نمیشود برایش کرد و بودنش هم الزامی است، با علاقهام به شغل خبرنگاری و اینکه نمیتوانم از آن جدا شوم، از همان دسته قیاسهای معالفارق است و البته اینکه شغل دیگری هم بلد نیستم، بیتأثیر نیست.
سوم: اینکه شغل دیگری جز خبرنگاری بلد نیستم، شاید ظاهرا تواضع و شکستهنفسی باشد؛ اما تأکیدی است بر تخصصیبودن کار خبرنگاری و مهارتی که برای کسب آن باید تلاش کرد.
شاید برخی شغلها تخصص خاصی نیاز نداشته باشند و بیشتر افراد در آن موقعیت قرار بگیرند، بتوانند آن کار را انجام دهند و شاید هم موفق باشند؛ اما خبرنگاری از این دسته کارها نیست.
البته خیلیها هم بدون اینکه مهارت خبرنگاری را بلد باشند، خبرنگار شدهاند یا بهزور خبرنگارشان کردهاند؛ اما همینکه ما خیلی از اسمهایی را که زمانی همکارمان بودهاند، فراموش کردهایم، نشان میدهد هر خبرنگارشدنی، خبرنگارماندن نیست و البته ما هم که خبرنگار ماندهایم، فیل هوا نکردهایم!
چهارم: خبرنگار واقعی بودن اگر فیلهواکردن نباشد، لابد در اندازه یک موشگرفتن هست؛ آنهم یک موش سرتق که از جلو میدود و ما از پشت سرش و باید خیلی تندوتیز باشیم تا این موش را بگیریم و از دستمان درنرود.
دوسه سال دیگر که بیست سال از سابقه خبرنگاریام بگذرد، اگر از من سختترین بخش کاریام را بپرسند، امنیت شغلی نداشتن را نمیگویم و شاید به جدینگرفتن شغل خبرنگاری اشاره نکنم، اما قطعا سوژهپیداکردن را خواهم گفت.
در نگاه اول دنیا پر از سوژه است و قاعدتا ما خبرنگاران نباید سوژه کم بیاوریم؛ اما وقتی خبرنگاری شغل شد و موظف به تولید محتوا، سوژهپیداکردن بعد از کار در معدن، در ردیف سختترین کارها دستهبندی میشود.
پنجم: قدیمیها میگویند دندان کشیدنی را باید کشید؛ اما درباره دندانی که نباید کشید و کار را به نهایت کشیدن رسانده، حرفی نزدهاند یا شاید هنوز وقت نکردهاند نقلقولی تحویل بدهند.