به گزارش اصفهان زیبا؛ درحالیکه دوره خدمت وظیفه عمومی در اغلب کشورهای دنیا لغو شده است یا مدت زمان کوتاهی دارد، گذراندن آن برای مردان ایرانزمین طی دورههای ضرورت، احتیاط و ذخیره اول و دوم یک اجبار است و سالهاست طول مدت این دوره، اجباریبودن و آسیبهای اجتماعی برگرفته از آن، مخالفان را به اعتراض در ایجاد تغییراتی در قانون نظاموظیفه واداشته و تاکنون بحث و جدلها در این باره به نتیجه نرسیده است.
اخیرا نیز وزارت دفاع در قالب لایحهای با عنوان مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان برای دورههای فنی و حرفهای حین خدمت برنامهریزی کرده است که به اعتقاد قشری از جامعهشناسان نهتنها شرایط را برای سرباز (چه هنگام خدمت و چه پس از آن) بهبود نمیبخشد که سرپوشی بر کاستیهای سیستم سربازی بهشمار میرود و به لحاظ کارکردی، تناسبی با دوره نظاموظیفه ندارد.
در مقابل، برخی نیز معتقدند که مهارتورزی سربازان اگر بتواند بخشی از نیازهای روانی و معیشتی این قشر را تأمین کند و ارتباط معناداری با آنها برقرار کند، قابل دفاع است؛ در غیر اینصورت نهتنها جبری بودن آن باعث افزایش تعارض سرباز خواهد شد که عدمتوجه به تیپهای شخصیتی، هوش و استعداد سرباز، بهرهوری آموزشی را کاهش میدهد و بر تعارضهای جامعه نیز میافزاید.
این موضوعها بررسی و واکاوی بسیاری را میطلبد و امانالله باطنی و رضا اسماعیلی دو تحلیلگر و جامعهشناس در گفتوگو با «اصفهانزیبا» به آنها پرداختهاند و جنبهها و پیامدهای دوره خدمت سربازی را در قالب نظریههای مختلف بررسی کردهاند.
خدمت وظیفه، یک نهاد اجتماعی است!
امانالله باطنی (جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی)
خدمت وظیفه، بیشتر از یک دوره اجباری، یک نهاد اجتماعی است، نهادی که بخش قابلتأملی از جامعهپذیری افراد ازجمله جامعهپذیری شغلی در آن اتفاق میافتد؛ نهاد اجتماعی پیشاشغلی که میتواند آمادگیهای ورود فرد از نهاد خانواده به نهاد شغلی را ایجاد کند. از این منظر نیز لایحه مهارت ورزی و اشتغالپذیری کارکنان وظیفه نیروهای مسلح مقولهای قابلبررسی در بافتار جامعهشناختی است.
اگر بخواهیم لایحه مهارتورزی و اشتغالپذیری کارکنان وظیفه نیروهای مسلح را در بافتار جامعهشناختی و بهطور موجز بررسی کنیم، میتوانیم از سنت بریتانیایی بررسی نظریات جامعهشناختی وام بگیریم. در این سنت، هر سوژه جامعهشناختی در سه مشرب کارکردگرا، تعارضگرا و تعاملگرا بررسی میشود.
از منظر جامعهشناسی کارکردگرا، مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان میتواند برخی بینظمیهای اجتماعی حاصل از کژکارکرد نهادهای بنیادین اجتماعی همچون نهاد خانواده، نهاد شغلی، نهاد مدرسه، نهاد حکومت و نهاد مذهب را مرتفع کند؛ بهعنوانمثال، یکی از بینظمیهای اجتماعی و کژکارکردهای نهاد شغلی در حال حاضر فقدان مهارت ۷۳ درصدی در میان نیروی کار در ایران است که این فقدان مهارت خود را به شکل میانگین ۱۱ ساعتی کار مفید در هفته و نیز نارضایتی شغلی ۸۳ درصدی نشان داده است؛ بنابراین اگر مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان بتواند از فقدان مهارت ۷۳ درصدی نیروی کار ایران تنها چند درصد هم بکاهد، از منظر جامعهشناسی کارکردگرا، خوش کارکرد است.
سال گذشته وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شاخص جوانانی را که نه در حال کار هستند و نه در حال تحصیل (NEET) در ایران ۷۴,۳ اعلام کرد که بخش بزرگی از این عدم فعالیت جمعیت فعال به عدم آمادگی ورود به نهاد شغلی برمیگردد. از این منظر لایحه مذکور اگر بتواند این آمادگی را در نیروی کار ایجاد کند، لایحه خوشکارکردی است.
از دیگر بینظمیهای اجتماعی و کژکارکردهای ما در نهاد مدرسه است که مربوط به نظام آموزشی دستوری و کنکورمحور میشود. زمانی که سهم اقتصاد کنکور بالغ بر ۴۰ هزار میلیارد تومان و سهم آموزشهای رهنمودی (فنیوحرفهای و کارودانش) نیز حدود ۱۱ درصد است، مسلما شاهد فقدان مهارتهای شغلی هستیم.
در این شرایط اگر مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان بتواند خلأهای نظام آموزشی کنکورمحور را که سهم ناچیز آموزش کارودانش و فنیوحرفهای در آن وجود دارد، پر کند، از منظر جامعهشناسی کارکردگرا، خوشکارکرد است.
از منظر جامعهشناسی تعارضگرا اما لایحه مهارتورزی و اشتغالپذیری نیروهای مسلح دولایه است و میتواند هم به کاهش تعارض در سطح جامعه کمک کند و هم بر این تعارض بیفزاید. در دهههای اخیر و با تحلیل میزان فرار از خدمت سربازان، شاهد هستیم خدمت اجباری تبدیل به بخشی از شکاف دولت ملت شده است و مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان اگر بتواند این شکاف را کاهش دهد، لایحه مناسبی خواهد بود.
از طرفی در این مهارتآموزیها، تیپهای شخصیتی سربازان و هوشهای هشتگانه قطعا لحاظ نشده است و در این شرایط بهرهوری آموزشی پایین خواهد بود و این موضوع بر تعارضهای جامعه خواهد افزود؛ ضمن اینکه یکی از چهار مدل متداول خودکشی با عنوان خودکشیهای تقدیرگرایانه که در آن فرد از نظم دستوری و اتومیسم خسته است، بیشتر در سربازخانهها و از فراز برجکهای نگهبانی رخ میدهد و شاید جبریشدن مهارتورزی در این لایحه و افزایش تعارض سربازان با نهاد سربازی منجر به افزایش این دستخودکشیها شود.
از منظر جامعهشناسی تعاملگرا اما موفقیت لایحه مذکور منوط به آن است که این لایحه در ذهن سربازان معنادار باشد و آنها بتوانند با آن ارتباط معنایی مثبت برقرار کنند که باتوجهبه وضعیت افول شدید سرمایه اجتماعی احتمال آنکه جامعه و سربازان از این لایحه و از مهارتورزی در حین خدمت روایت شرآفرین خلق کنند، کم نیست .
ضرورت بازتعریف سربازی در قالب یک اکوسیستم
رضا اسماعیلی (استاد و پژوهشگر اجتماعی)
بهطور معمول در طراحی هر مدل برنامه یکسری اهداف اصلی و یکسری اهداف جنبی در نظر گرفته میشود؛ سیستم نظاموظیفه نیز بر اساس چارچوبی که دولت و نظام به لحاظ سیاسی و امنیتی دارد، برنامهریزیشده است تا نیروهای جوان کشور در دوره مشخص نظامی آموزش ببینند و در شرایطی که نیاز به خدمات دفاعی، امنیتی و حفظ سرزمینی وجود دارد، از این قشر استفاده شود؛ چارچوبی که البته با چالشهایی همچون طول مدت سربازی و اجباریبودن آن، پیامدها و آسیبهای اجتماعی بهخصوصی را طی سالهایی که از تصویب خدمت وظیفه عمومی میگذرد، به دنبال داشته است؛ اینکه هیچ تناسبی در مدتزمان خدمت سربازی در ایران با محتوای برنامه طراحی شده دوره سربازی وجود ندارد و حجم آموزشهای نظامی، آمادگی جسمانی، روانی و شناختی با دو سال دوره تعیینشده، آنهم در شرایطی که کشور در موقعیت صلح قرار دارد، اصلا سازگار نیست.
درواقع دو سال زمان برای سربازی آنچنان نیاز نیست؛ مدت زمانی که طی آن موظفین احساس استرس توأم با بطالت و غیرمفیدبودن بسیاری را تجربه میکنند. در این فضا، وزارت دفاع نیز لایحهای با عنوان مهارتورزی و اشتغالپذیری سربازان را پیشنهاد میدهد که بهنوعی برنامههای جنبی دوره خدمت بهشمار میرود، تا احساس ارزشمندی و مفیدبودن را به این سیستم اضافه کند؛ رویکردی که به نظر میآید خود تعریف جدیدی از دوره سربازی و نظاموظیفه است و به یکسری برنامههای مکمل در چارچوب خاص نیاز دارد.
تفکر و رویکرد نظاموظیفه متعلق به دوره رضاخان است و باتوجهبه گذشت زمان و تغییر و تحولاتی که در حوزه دفاع و امنیت جهانی و همچنین کشور بهوجود آمده و جنبههای تکنولوژی این بخش قویتر شده است، نیاز به کاراترشدن دورههای نظاموظیفه وجود دارد.
وزارت دفاع باید با درنظرگرفتن شرایط و فضای کنونی ابتدا بر تغییر مدت دوره سربازی تمرکز کند و بهینهترین زمان را برای گذراندن این دوره برای افراد در نظر گیرد و در کنار آن، به برنامهریزی برای دورههای تکمیلی همچون دورههای فنیوحرفهای بپردازد.
همانطور که پیشتر اشاره شد، هماکنون دورههای تکمیلی سربازی به لحاظ کارکردی تناسبی با دوره نظاموظیفه ندارند؛ به همین دلیل اگر پیش از تغییرات کلی در دوره نظاموظیفه آنها را لحاظ کنند و آموزشهای فنیوحرفهای را بهعنوان یک جایگزین کارکردی در کنار دوره سربازی قرار دهند یا این دورهها افزایش یابند، این فضا حالتی غیرجدی پیدا میکند و با هدف اصلی دوره نظاموظیفه در تداخل و تناقض است؛ به همین دلیل لازم است بازنگری جدی در دوره سربازی، کارکردها و نقشها صورت گیرد.
بر اساس تجربههای موجود، دوره سربازی میتواند از بهترین تجربههای زندگی جوانان بهشمار آید؛ اما مشروط بر اینکه اساسا ما نخواهیم کاستیهایی برگرفته از نقص کارکردی سیستم سربازی را از طرق دیگر همچون آموزشهای فنیوحرفهای یا خدمات فرهنگی، اجتماعی یا اشتغالبهکار در واحدهای دیگر جبران کنیم.
جوانان این دوره سنی در بالاترین سطح انرژی خود قرار دارند و اگر سیستمهایی همچون سربازی نتواند از این انرژی به نحو مطلوب استفاده و آن را مدیریت کند یا برای آن برنامهریزی متناسبی در نظر گیرد، پیامدهای جنبی این دوره بهصورت طبیعی اتفاق خواهد افتاد؛ برای مثال، حقوقی که سرباز در دوره نظاموظیفه دریافت میکند، آنچنان قابلتوجه نیست و نمیتواند زندگی او را در هیچ مقطعی تأمین کند؛ بهخصوص برای موظفینی که دوره سربازی را بهدوراز شهر خود میگذرانند.
در این شرایط افراد نیازمند اوقات فراغت هستند تا خارج از سرفصلهای نظامی بتوانند به این نیازهای خود هم پاسخ دهند؛ بنابراین اگر این نیازها بهخوبی پاسخ داده نشود و احساس تبعیض در بین افراد تشدید شود، ناکامیهای اجتماعی در بین آنها قوت میگیردو افراد بهسمت استفاده از تفریحهای ناسالم و موادمخدر میروند یا با انباشتی از انرژی جنبههای اعتراضی به خود خواهند گرفت؛ درنتیجه برای اینکه هم حاکمیت و دولت بتوانند به وظایف و اهداف خود در حوزه نظامی و امنیتی برسند و هم از ظرفیت سرباز در موقعیتهای موردنیاز استفاده کنند و در مقابل نیز نیازهای جسمی و روحی سرباز تأمین شود، دوره سربازی باید در قالب یک اکوسیستم برنامهریزی و تعریف شود و بهصورت جمعی به این پدیده نظر کرد تا ضمن تحقق اهداف موردنظر، پیامدهای منفی آن کاهش یابد.