به گزارش اصفهان زیبا؛ آن متبحر در فن مجریگری، آن دلرباتر از هرچه جن و پری، آن کلیددار روحانی، آن عالم ربانی، آن شاکر و مشکور، آن صدایش دلرباتر از صدای سنتور، آن کرامات و فضایلش بر اهل عالم مستور، سیدنا و شیخنا و مولانا رضا رشیدپور از اعاظم زمان بود و از کبائر مکان.
و در احوالات او آوردهاند که به چنان مرتبتی از عرفان دست یافته بود که وضوهایش را هیچ سرویسی و روزههایش را هیچ اکل و شربی باطل نمینمود و این مقام در طول تاریخ تنها به دو نفر رسیده بود که سیدنا رشیدپور یکی از آن دو بود، بیضالله وجهه.
و در صداوسیما حق آب و گل داشت؛ آنچنان که هروقت میخواست میرفت و هر وقت میخواست برمیگشت و هیچکس جلوی درِ سازمان فخیمه صداوسیما از او پرسوجو نمینمود مگر از احوالش و چیزی از او نمیدید مگر کفشش؛ چرا که ناخواسته از وایب عجیبی که هنگام ورود به دیگران میداد، جماعت ناخواسته تا کمر به احترام خم میشدند.
و آوردهاند که روزی اصحاب از او پرسیدند: بزرگا مردا! ای که مانند تو در عالم مجری نیست و نمرهات در هر کاری است بیست، بر ما بر بگو که چنین مرتبتی از کجا به تو دادند، گفت: از آنجا و از شدت خنکی جواب تنی چند از اصحاب در دم یخ زدند.
وی افزود: آدمی مرتبتی نیافت مگر از پی رنجهای گران و من این رنج را در مصاحبه با سحر قریشی یافتم و چون زبان جز به صبر و شکر نگشودم، این مرتبت به من دادند. از احوال اصحاب بعد از شنیدن این جمله خبر موثقی در دست نیست.
نیز آوردهاند که نامهای در پیج اینستاگرام خود منتشر کرد و از بازگشت به صداوسیما انصراف داد و گفت برگشتنم به دوقطبیها دامن میزند پس برنمیگردم.
اصحاب از دیدن شدت فداکاری پیر طریقت خود، به بستر مرگ افتادند و در حال جان دادن، از استاد خود پرسیدند: شیخنا! تو که خود زمانی آتشبیار معرکه بودی و هنوز هم هستی، چطوری شد که یهو نگران دوقطبیها شدی؟ چطوری پارسال نگران این چیزا نبودی کلک؟ رشیدپور گفت: ما اینیم دیگه. پس اصحاب با خیالی آسوده جان سپردند.