به گزارش اصفهان زیبا؛ تاریخچه هنر در اصفهان سرشار از چهرهها و اساطیر متعددی است. در این بین، هنر تصویر و نمایش، اصفهان را به یکی از شناختهشدهترین استانها درزمینه معرفی چهرههای هنری در این بخش تبدیل کرده است.
اسامی بسیاری از این هنرمندان برای عموم مردم آشناست؛ مانند مهدی باقربیگی بازیگر خردسال سریال خاطرهانگیز قصههای مجید، قدرتالله ایزدی که تقریبا تمام مخاطبان او را با نام هنری «آقا رشید» میشناسند و حسن اکلیلی یا همان «آقای گرفتار» خودمان…!
بااینوجود هنرمندانی که در این سالها، برای ظهور فعالیتهای هنری خود از اصفهان کوچ کردهاند نیز زیادند. بسیاری از این هنرمندان، پایتخت را برای ادامه زندگی هنری خود برگزیدهاند و سالهاست فعالیتهای هنری خود را در آنجا ادامه میدهند.
نامهای آشنایی مانند سروش صحت، علی ضیا، حامد کمیلی و خانواده هنری پاکدل، نمونههایی از انبوه هنرمندانی است که برای گذراندن تحصیلات یا شرکت در پروژههای هنری خود به پایتخت رفتهاند.
نکته قابلتأمل اما وجود اساتید صاحبسبکی مانند محمدعلی کشاورز در بین این هنرمندان است که دارای اصلیتی اصفهانی هستند. بدون شک استفاده از چهرههای بزرگی ازایندست، برای پرورش هنرمندان بومی و اعتلای سطح امکانات هنری در استان، میتوانست کمک شایانی به جایگاه اصفهان درزمینه تولید محتوای اصیل فرهنگی خود بکند.
اهمیت بالای هنر تصویر و نمایش در جهتگیری فرهنگی نواحی گوناگون، نکتهای است که چرایی عدم ماندگاری چهرههای هنری در استانها و کوچ حداکثری آنان به پایتخت را، به پرسشی مهم تبدیل کرده است.
برای بررسی بیشتر و واکاوی زوایای گوناگون این پدیده، اصفهان زیبا مصاحبهای را با جواد اسماعیلی، مدیر مجموعه فرهنگی هنری سوره ترتیب داده است:
جایگاه مجموعه فرهنگی هنری سوره، در هنر تصویر و نمایش استان اصفهان چگونه است؟
زادگاه حوزه هنری اصفهان در ابتدا مجموعه سوره بوده است؛ بهعنوانمثال در سال 1376 یک اجرای تئاتر موزیکال را در این مجموعه روی صحنه بردیم. در حاضر هم تعداد زیادی از رشتههای هنری در این مجموعه آموزش داده میشود. از کارگردانی و فن بیان و بازیگری گرفته تا انیمیشن و هنرهای تجسمی؛ برای مثال در حال حاضر گروه هنری آیه در این مکان مستقرند.
درواقع سوره بازوی اجرایی حوزه هنری اصفهان است. البته ما در این مجموعه اکران هم داریم که با نگاهی متفاوت در حال پیگیری است. سینمای هنر و تجربه پس از چند سال وقفه دوباره شروع به کار کرده است. همچنین بهزودی بخشی تحت عنوان سینما مستند یا همان سینما حقیقت توسط این مجموعه اکران خواهد شد.
علاوه بر این ما اکرانهایی با عنوان سینما خانواده داریم که خانوادهها همانند سنتهای قدیمی دورهم جمع میشوند و فیلمی با قیمت مناسب و کاملا اقتصادی برایشان اکران میشود.
این حرکت در راستای احیای فرهنگ ایرانیاسلامی ماست که تفریحها جنبه خانوادگی به خود بگیرند. گام دیگر این مجموعه برای جذب مخاطبان سینما و هنر، برپایی اکرانهایی با عنوان سینما خاطره است. درواقع در این طرح اکران فیلمهای دهههای گذشته که برای مردم خاطرهانگیز است و با تزیینات سالن به سبک قدیم و خاطرهانگیز کردن محیط سالن سینما از درِ ورود تا پرده نمایش مدنظر است.
درزمینه تولید آثار، حوزه هنری در سال گذشته سیویک فیلم را با خود به جشنواره صد برد که این در تاریخ تولید محتوای حوزه هنری بیسابقه بود. تصور کنید سیویک اثر یعنی چه؟ یعنی سیویک کارگردان، سیویک تیم تصویربرداری، سیویک تیم صدابرداری، سیویک تیم صحنهگردان و صدها بازیگر. همچنین هر اثر تیمهای تولید و پستولید خودش را دارد که همه اینها نشان میدهد چه کار بزرگی در زمانی کوتاه صورت گرفت.
بلافاصله بعدازاین رویداد، مستند آستین خالی کار شد که کار ارزشمندی بود. حوزه هنری برای سازماندهی کارهای تولیدیاش باشگاه فیلم مهر را راهاندازی کرد. همچنین یک شب از برنامه روضه خانگی توسط باشگاه مهر حوزه هنری استان اصفهان روی آنتن شبکه یک سیما رفت که این اقدام در بازه زمانی بسیار کوتاه نهروزه انجام شد.
اساتید و مربیان مجموعه شما از بین چه کسانی انتخاب میشوند؟
اساتید ما از قدیمیترین و مجربترین اساتید اصفهان هستند. از طرفی حوزه هنری خودش دبیرستان دارد و همچنین دانشگاه سپهر را داریم که آنهم وابستگی به حوزه هنری دارد.
مجموعه سوره از همه این مراکز قدیمیتر است و خود این مجموعه اساتید زیادی را تربیت کرده است. تعدادی از اساتید کنونی ما دانشآموختگان همین مجموعه بودهاند. سیاست ما بر این بوده که همواره اساتید کاربلد و مجرب به کار گرفته شوند.
به نظر شما چرا در این سالها بسیاری از هنرمندان برای ادامه فعالیت هنری خود به پایتخت کوچ کردهاند؟
به یاد دارم در برنامهای که از تلویزیون پخش میشد، آقای کامبیز دیرباز بهعنوان مهمان دعوت شده بودند. ایشان اصالتا شمالی است. مجری برنامه از او پرسید چرا بعد از چندسال رفتن به زادگاه و ساختن آموزشگاه و کارهای آموزشی که در شهرت انجام دادی مجددا به تهران بازگشتی؟
ایشان معتقد بود از وقتی به شهرش رفت و مشغول کار آموزشی شد، دیگر هیچ پروژهای از او دعوت نمیکرده است. طوری که ایشان میگفت حتی چیزی نمانده بود بهطورکلی از سینمای ایران کنار گذاشته شوم. چرا؟ چون در آن استان پروژهای مانند تهران ساخته نمیشد و درواقع دوری از پایتخت به معنای پایان دیده شدن و کار کردن است!
حالا همین مسئله را برای اصفهان خودمان تصور کنید. مگر در استان ما سالانه چند فیلم مهم ساخته میشود؟ چند سریال اصیل و خوب کار میشود؟ اصلا در سی سال گذشته چند فیلم سینمایی در اصفهان ساخته شده است؟ متأسفانه باید بگویم ما اسیر یک تمرکزگرایی وحشتناک در کشور هستیم.
برای شما یک مثال از این تفکر تمرکزگرایانه بزنم. به نظرتان همایش مدافعان حرم که در سالروز شهادت شهید محسن حججی برگزار میشود، در کدام شهر برگزار شد؟ آیا نباید در نجفآباد برای برگزاری و پردازش سراسری این همایش سرمایهگذاری میشد؟ یا مثلا در مازندران که بیشترین شهدای مدافع حرم را دارد؟
پس چرا در تهران؟ چون امکانات آنجاست؟ یعنی حتی اگر شهید هم میخواهی بشوی باید تهران شهید شوی تا بتوانند از تو تجلیل کنند و یادواره خوبی برگزار کنند!
دلیل تکرار نشدن چهرههایی مانند قدرت الله ایزدی و حسن اکلیلی در کار صحنه و تصویر اصفهان در سالهای اخیر را چه میدانید؟
از وقتی ساختار مدیریتی ما سازمانیتر شد و درگیر بروکراسیها و آموزههای مدیریتی غربی شدیم، همه دغدغهمان شد ساختار! و به تمام ساختار هم متمرکز نگاه کردیم. بالاخره یک هنرمند تا یک جایی میتواند با بودجه مردمی یا حمایتهای کوچک کارش را جلو ببرد.
کارهای بزرگتر نیاز به حمایتهایی دارد که گویا خبری از آنها در استانهای غیر پایتخت نیست؛ چراکه بیشتر بودجهها باید صرف امور هنری مرکز شود و نهایتا آنجا تقسیم شود. به یاد دارم در جلسهای که چند نفر از مسئولان هنری استان هم حضور داشتند، یک نفر بلند شد و گفت مدیر ما حتی برای قند و چایی روی میزش هم نمیتواند تصمیم بگیرد!
اصلا کار هنری واقعا بر پایه بودجه است. اگر حمایت نباشد کار بزرگی نمیتوان کرد. تازه تصور کنید پدیدهای مثل کرونا هم مقابل این پیشروی را بگیرد. در آن ایام چه کاری میشد انجام داد؟ تازه تئاتر و سینمای اصفهان قبل از کرونا هم با رکود مواجه شده بود. درزمینه تئاتر سطح برخی کارها واقعا ضعیف و پایین بود.
از طرفی گروههایی وارد این بخش از هنر استان شدند که فاز هنری و سلیقه هنریشان بعضا زننده و فاقد ارزش هنری بود. ازنظر من وقتی یک هنرمند کم بیاورد، لباس و آرایش زنانه را برای خنداندن مخاطبش انتخاب میکند! درواقع مردم اگر هم به این سبک کارها بخندند به شخص میخندند نه به هنر او.
این اتفاق هم باعث شد گروههایی که اعتبار و سابقه کار تئاتر در استان داشتند به انزوا کشیده شوند و هنرشان کمرنگ شود.
شما گروه تئاتر آقای ایزدی را نام بردید. مثلا ایشان و تیم همراهشان سی شب اجرا میکردند، بعدازآن تا آماده شدن کار بعدی عملا بیکار بودند! درحالیکه هنرمندان در جایی مثل تهران صبح سر صحنهاند، شب برای سریال میروند، فردایش به برنامه تلویزیونی دعوت میشوند و راحت اموراتشان گذرانده میشود و درآمد دارند. چرا؟ چون کارها و پروژهها آنجا زیاد است.
فکر میکنم همین تفاوتها باعث شده ما آقای ایزدی را در برنامه آشپزی ببینیم. چرا باید کار ابرقدرت تئاتر کمدی اصفهان به حضور در یک برنامه آشپزی در تهران برسد؟ شأن ایشان همزدن دوغ و ماست است؟ پس قطعا مسائل مالی مهماند. حجم کارهای در حال اجرا مهم است.
یک زمانی از همه شهرها به اصفهان میآمدند تا تئاتر اصفهان را ببینند. حتما شنیدهاید که زمانی شاه و خانوادهاش با تشریفات به اصفهان میآمدهاند و تئاترهای مشهور آن زمان را میدیدهاند و میرفتند! الان اما جایگاه تئاتر اصفهان چگونه است؟!
حسن اکلیلی را مثال زدید. اگر این آدم تهران بود، تئاتر کشور را دست میگرفت. چون هم توانایی اجرایی دارد و هم توانایی فکری. یا مثلا جهانبخش سلطانی هم اگر کاملا خودش را وقف تهران میکرد، الان جایگاه بالاتری کسب کرده بود
مهمترین ارگانی که ازنظر شما میتواند جایگاه هنر نمایشی استان را دگرگون کند، کجاست؟
من و شما هم میدانیم که چه نهادهایی برای کار فرهنگی و هنری بودجه میگیرند؛ اما هیچکدام این اوضاع را گردن نمیگیرند. مشکل اساسی ما موازیکاریهایی است که برکت آن برای مسئولان، مشخصنشدن مقصر اتفاقات است. درواقع ما ژانگولرهای خوبی داریم! ژانگولرها وقتی چند توپ را در دستان خود میچرخانند، در یک لحظه هم آن را در اختیار دارند و هم درواقع ندارند. موازیکاری هم دقیقا همین است!
ارگانها باید در حد بودجه و رسالتی که دارند، برای کار هنری این استان مایه بگذارند. باید قبول کرد نهادها در اصفهان برای کار هنری دغدغه زیادی ندارند؛ مثلا سازمان اوقاف در تهران پایتخت پنج را میسازد. در اصفهان سازمان اوقاف و کمیته امداد و بقیه مراکزی که در تهران بودجه کار هنری دارند چقدر دغدغه چنین پروژههایی را دارند؟
در حال حاضر نیازهای اصلی استان اصفهان برای حفظ سرمایههای هنری خود چیست؟
مشکل اساسی ما بودجه است. باید بودجهنویسی شفافی درباره کار هنری استانها انجام شود و روی آن نظارت صورت بگیرد. اینطور نباشد که فقط خود ساختار و ابزارهای مراکز متولی کار هنری، نیمی از بودجه را ببلعد!
نباید این پول خرج حقوقها و دستمزدهای آنچنانی شود. درحالیکه باید انبوه هزینهها صرف تولید شود، متأسفانه تنها بخشی جهت تولید میماند که آنهم در تهران بهعنوان مرکز کار هنری سینما و تئاتر هزینه میشود.
زمانی قرار بود برای فعالیتهای فرهنگی و هنری هم مالیات گذاشته شود. نمیدانم آن طرح الان به کجا رسیده است. اما همان روزها به نمایندگان مجلس این پیشنهاد را دادم که باید طوری قانون مالیات گذاشته شود که سرمایهگذارها و کسانی که بودجه دارند، در صورت ورود به استانها مالیات کمتری در مقایسه با کار در مرکز کشور بدهند.
حتی کسانی که در استانهای محروم کار هنری و فرهنگی میکنند اصلا مالیات ندهند و امتیازهای مالی بگیرند. اگر بخواهند میتوانند وضع هنر و کارهای تولیدی استانها را تقویت کنند، اما این کار نیاز به تفکر و دید ملی دارد نه تمرکزگرایی.
باید برای خلاصشدن از این مشکلات و نابسامانیها بودجه کار هنر در هر استان جداگانه بسته شود و از تقسیم آن توسط مسئولان هنری پایتخت جلوگیری شود. به یاد دارم در جلسهای که در شورای شهر داشتیم، یکی از نکاتی که مطرح شد بودجهای بود که برای تولید فیلم در نظر گرفته شده بود، اما تا پایان سال دستنخورده باقیمانده بود!
آینده استعدادهای هنر تصویر و نمایش استان را چگونه میبینید؟
آینده هنر مملکت ما دست همین نوجوانهایی است که میبینید از صبح تا بعدازظهر در مجموعه مشغول هنرآموزی هستند. اگر آینده هنر اصفهان را بخواهید حدس بزنید باید بدانید که دست همین بچههاست. ما هرچقدر برای اینها وقت بگذاریم و هزینه کنیم، در آینده ثمره بزرگتر و ارزشمندتری خواهیم داشت.
دغدغه جالبی بود👌