به گزارش اصفهان زیبا؛ از خانمی شنیدم سالهای قبل خانه ابوکرار اینطور نبوده است. احتمالا یکی دو اتاق مختصر بوده. آن پله پیچ کنار پذیرایی برای طبقه بالا هم وجود نداشته. ظاهر خانهاش به نسبت خانههای عراق اشرافی است.
این را از جزئیات سقف کاذب و چوبهای معرق در و پنجرهاش میتوانم حدس بزنم. فکر میکردم ابوکرار آدم متمکنی باشد که اینچنین خانهاش را با جزئیاتی دلچسب برای پذیرایی زائران حسین(ع) گسترش داده است.
دو مضیف بزرگ و یک آشپزخانه که اندازه یک خانه است، با چند اتاقخواب همگی در خدمت زوار است.
راستش تعجب کردم وقتی دیدم زائری روی تختخواب دخترشان خوابیده و دختربچهای دارد از سر وکول عروسک کنج اتاقش بالا میرود. درِ این یکی اتاق را اگر قفل کند، فقط سه زائر از صد زائری که در خانهاش جای داده است، کم میشود.
خانه ابوکرار فقط مبیت است. آب و چای را خودمان از آشپزخانه میآوریم؛ اما غذا را باید از موکبهای نزدیک بگیریم؛ در عوضش دو کولر گازی بزرگ و خنک دارد؛ اما هر دو ساعت یکبار برق قطع میشود. مدتی که برق نیست، پنکه شارژی میآورند.
چند ساعت است که اینجاییم. صبحانه را برایمان روبهراه کرده است. دو حمام کنار حیاطش لحظهای خالی نمیشود، تمام لباسهایمان را هم که شستهایم و صدبار آبش را زیر کندوهای ابوکرار فرستادهایم و ابوکرار اجبارا آنها را به گوشه دورتری در حیاط برده است.
به آشپزخانه میروم و جانماز تبرکی را به امکرار تقدیم میکنم. وقتی توضیح میدهم قطعه فرش متبرکی از حرم امامرضا(ع) در جانماز است، کرار از کنار آشپزخانه صدای عربیاش را در گلویش میاندازد و صلواتی عربی میفرستد.
کل خانه ساکت میشود. امکرار قطعهفرش را روی چشمانش میگذارد و سپس آن را بر سینهاش میفشارد. اسمم را میپرسد و میگوید: «عاشت الاسامی.» به گمانم همان نامدار باشی خودمان است.
از حیاط میگذرم. ابوکرار با ناراحتی میگوید: «کهربا خطر.»
زائری لباسهایش را روی سیم برق انداخته. عذرخواهی میکنم. باید لباسهای نمیدانم چه کسی را در جایی که خودش نمیداند کجاست، آویزان کنم. امکرار بالاخره توانسته رمز وایفای را حفظ کند. صد بار کرار برایش از آن سر حیاط تکرار کرد: «اربعه ایکس اربعه زد.»
شادمان به سمت مضیف میرود. صدایش را میشنوم: «من یرید وای فای؟ »؛ «چه کسی وای فای میخواهد؟»
تمام بند رختها پر شده است. چشمم به درخت نخل گوشه حیاط میافتد. لباسها را آویزانش میکنم. حالا علاوه بر بار خرماهای نرسیدهاش، بار لباس زائران را هم به دوش میکشد. با خودم فکر میکنم چه خوب است که آدم درخت خانهاش هم در خدمت حسین( ع) باشد!