به گزارش اصفهان زیبا؛ کفشداری را گم کردهام. از همان دری که وارد شدم بیرون نیامدم. بابالسدره را نشان کردهام. قوس روبهروی بینالحرمین را دور میزنم. خادمی را میبینم، میپرسم: «وین الکشوانیه الباب السدره» جوابم میدهد: «کن یو اسپییک انگلیش؟» میگویم: «ای» یعنی بله!
به زبان عربیام اعتماد نمیکند. انگلیسی جوابم را میدهد. راه را پیدا میکنم. در صف کفشداری نیم ساعت لغاتم را بالا و پایین میکنم تا جمله درستی را ادا کنم. نوبتم میشود، باید بگویم شمارهای به من ندادید و کفشهایم در سبد است.
به سختی جملاتم را به عربی می چینم! فارسی جوابم را میدهد! بدجوری توی حالم میخورد. حالا با اینکه میدانم فارسی میفهمند باز هم اصرار دارم شماره سبد کفشم را عربی بگویم!
عربی اعداد را همینطور که در فارسی ادا میکنیم کنار هم میچینم. با اعتماد به نفس میگویم:«عشرین و واحد». هر سه خادمی که در کفشداری مشغولاند یک لحظه برمیگردند و میخندند.
ظاهرا خراب کردهام. میگوید:«واحد و عشرین!» کفشها را با احترام تحویل میدهد. به جای «بیست و یک» گفته ام «یک و بیست»!
به فارسی میگوید: «خوش آمدید.» انگار که یک ربات حرف بزند؛ لابد من هم همینطوری حرف میزنم. اینجا کربلاست، اربعین همانجایی که آدمها به خاطر عشق به حسین (ع) زبان مادری خودشان را هم کنار میگذارند.