به گزارش اصفهان زیبا؛ آیا میتوانیم عبارت «شهر تاریخی» را برای اصفهان به کار ببریم؟ چشمانداز زیست این شهر چگونه «است» و چگونه «باید باشد»؟ برای پاسخ به این پرسشها، این هفته با محمدعلی ایزدخواستی گفتوگویی انجام دادم.
او طی قریب به دو دهه گذشته مدیریت بخشهای مختلفی را در بدنه شهرداری اصفهان برعهده داشته است، در دو رشته عمران و تاریخ تمدن تحصیلکرده و از سال 1400 عهدهدار سمت مدیرعاملی سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان است.
ایزدخواستی در پاسخ به این پرسشها شمایی ازآنچه را که امروز، «اصفهان» خوانده میشود، توصیف و درزمینه ترسیم نقشه راه آینده شهر نظراتی را بیان کرد.
گزاره معروفی درباره اصفهان وجود دارد که از زبان خیلیها شنیدهایم. اینکه میگویند: «اصفهان، یک شهر تاریخی است». معنای دقیق این گزاره ازنظر شما چیست؟
من این پرسش را اینگونه مطرح میکنم: آیا اینکه تعدادی بنای تاریخی در شهر داشته باشیم، آنهم بیشتر در هسته مرکزی شهر، دلیل متقنی برای اطلاق عنوان «شهر تاریخی» محسوب میشود؟! یا اینکه مسئله شهر تاریخی فراتر از مسئله برخورداربودن از تعدادی بنای تاریخی است؟
اگر مبنا را بر «شهر تاریخی بودن اصفهان» بگذاریم و اینگونه توضیح دهیم که یعنی اصفهان در طول تاریخ بهعنوان یک شهر شاخص از مطلوبیتی برخوردار بوده که در آن بناهای ارزشمندی ایجادشده، مردم از این بناها در طول تاریخ حفاظت کردهاند و این شهر همچنان جایگاهش را در گذر زمان حفظ کرده است، این پرسش مطرح میشود که «آیا امروز هم ما داریم از جایگاه این شهر بهعنوان یک شهر تاریخی حفاظت میکنیم؟» و این به این معناست که اصفهان بهعنوان یک شهر مطلوب که آیندگان هم از آن با عنوان «شهر تاریخی» یاد میکنند، باقی مانده است؟
از صحبتهای شما این برداشت را دارم که تأکید دارید «شهر تاریخی» با «شهری برخوردار از آثار تاریخی» متفاوت است و درباره اصفهان، گزاره اول بر گزاره دوم ترجیح دارد.
بله، از یک زاویه دید، اصفهان میتواند بهعنوان یک شهر مطلوب که آیندگان هم همچنان از آن بهعنوان شهر تاریخی یاد کنند، به زندگیاش ادامه دهد.
اما از زاویه دیگر میتواند شهری باشد که آیندگان دربارهاش بگویند: «یک مجموعه بنای تاریخی از دورههای خاصی در این شهر باقی مانده است؛ اما مدنیت شهریاش، مدنیت پیوسته تاریخی نیست.»
اصفهان در حال حاضر به کدام سمت میرود و ظهور و بروز این دو نگاه کجاست؟ اینها پرسشهای مهمی است که پیش روی برنامهریزان و مدیران شهری قرار دارد و پیش از هر اقدامی، باید برایش پاسخهای شفاف و دقیق و درستی داشته باشند.
ازنظر شما حرکت اصفهان بیشتر بر محور کدام «نگاه» است؟
وقتی درباره اصفهان صحبت میکنیم، همه اذعان میدارند که اصفهان شهر تاریخی است، شهری که در طول تاریخ از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است.
شهری که دارای جایگاه ممتاز باشد، نخبگان ملی و محلی و بینالمللی به سمت آن هجوم میآورند، به آن مهاجرت میکنند و در آن حضور دارند. شهر، نخبهپرور میشود و سرمایهها را به سمت خودش جذب میکند.
در کنار حضور نخبگان و جذب سرمایهها، بناهای ارزشمندی نیز در شهر ایجاد میشود، زندگی مدنی ارزشمندی در آن شکل میگیرد، در هر دوره تاریخی میراث دوره گذشته به دوره بعد منتقل میشود و دورهای که صاحب میراث است، در کنار حفاظت از مواریث گذشتگان، شروع میکند به خلق میراث برای آیندگان.
این تسلسل است که باعث میشود یک شهر بهعنوان شهر تاریخی محسوب شود و در گذار چندهزارساله بتواند به جایگاهی برسد که عمق تاریخی را درون «کالبد شهر» یا «مضمون شهر» نگهداری کند و این عمق در هر دو (کالبد و مضمون) تبلور داشته باشد.
بهعبارتدیگر، شهر به جایی برسد که «شهر تاریخی» را هم درون بناها و ساختار فیزیکی بهوضوح مشاهده کنیم و هم در معنای شهر، فرهنگ شهر و تربیت اجتماعی شهر ظهور و بروز داشته باشد.
اصفهان از این نظر یک شهر مطلوب تاریخی است و توانسته در طول تاریخ این نقش را بازی کند؛ اما پرسش اساسی این است که آیا در دوران معاصر هم ما مشغول تقویت میراثی هستیم که این شهر از گذشته با خود دارد و میتوانیم این میراث را به آیندگان منتقل کنیم یا اینکه گسستی ایجادشده و اصفهان دارد از جایگاه خودش فاصله میگیرد و به سمت تبدیلشدن به یک شهر غیرتاریخی حرکت میکند؟
زاویه مهم و حساسی است؛ گسست یا پیوست؟ تا اینجا حرکت اصفهان به کدام سمت بوده و حالا به کدام جهت است؟ قطعا جواب دقیق و مشروح دادن به این پرسش به مطالعه و پژوهش نیاز دارد؛ اما جواب بله یا خیر دادن به آن زیاد هم سخت نیست!
همینطور است. وقتی به روند توسعه شهر در دهههای گذشته، خاصه در 80،70 سال پیش تا امروز نگاه کنیم، میبینیم که شهر در طول تاریخ رشد همگونی داشته،
اما از یک دورهای اصفهان شکل دیگری پیداکرده است؛ درصورتیکه این شهر قبلا همیشه شکل و جوهره انحصاری خودش را داشت.
اینجاست که میگوییم توسعه ناهمگون اتفاق افتاده است؛ چون شهر، همیشه تاریخ درحالتوسعه بوده، اما واضح است که توسعه جدید، با روند توسعه قبلی، همگون نیست. این توسعه ناهمگون تا امروز شکل گرفته است.
چطور شد که اصفهان به توسعه ناهمگون مبتلا شد؟!
یک تصور غلط! وقتی شروع کردیم برای یک قسمت شهر اصطلاح «بافت تاریخی» را بهکار ببریم، درحالیکه به قسمتهای دیگر این پیکره واحد گفتیم: «بافت غیرتاریخی» که هیچ ربطی هم به بافت تاریخی شهر ندارد!
این تقسیمبندی بسیار غلط است؛ این اتفاق هم طی 70، 80 سال اخیر کمکم در شهر بهوجود آمد و غلبه پیدا کرد.
بنابراین اصفهان به یک بیماری پیشرونده مبتلاست! و این یعنی اول باید بیماری را شناخت و کتمان نکرد و بعد هم باید جلوی پیشرفت بیماریاش را گرفت و هم درمان فوری را در دستورکار قرار داد. اما اولویت چیست؟
تغییر نگرش در همه تصمیمهایی که برای شهر گرفته میشود، لازم است؛ به جای «بافت تاریخی» باید بگوییم ما صاحب «شهر تاریخی» هستیم.
نتیجه این نگرش، این است که اگر قسمتهایی هم هستند که بخشهای مدرن شهر محسوب میشوند، اینها هم باید در همخوانی با شهر تاریخی شکل بگیرند؛ اما توجه کنید که معنای این حرف این نیست که دقیقا عین معماری دورههای گذشته را تکرار کنیم. نه!
شهر امروز الزامهای دوره خودش را دارد؛ همانطور که شهر صفوی هم الزامهای دوره خودش را داشت که با الزامهای شهر در دوره سلجوقی الزاما همسان نبود و شهر دوره سلجوقی هم الزامهایی داشت که لزوما همان الزامهای اصفهانِ دوره آلبویه نبود.
اینکه شهر الزامهای زمانه خودش را داشته باشد، امری منطقی است؛ اما نکته مهم این است که این الزامها چطور محقق شوند؟! پرسش این است که آیا این الزامها میتوانند کاملا مستقل محقق شوند یا اینکه باید با توجه به مشخصات تاریخی شهر شکل بگیرند؟!
وقتی از «خطا» صحبت میکنیم، منظورمان اینجاست! «اصفهان را بهروز کردهایم» بدون آنکه توجه کنیم اصفهان تاریخی چه مؤلفههایی داشته است.
الان اگر بخواهیم به سراغ این شهر برویم و دوباره پیوند تاریخیاش را برقرار کنیم، باید از خودمان بپرسیم با توسعه ناهمگون 70، 80 سال اخیر که اصفهان را از روند چند هزارساله توسعه پیوستهاش جدا کرده، چه باید بکنیم؟
پاسخ به این پرسش و پرسشهای پرشمار دیگر در این زمینه، بسیار تعیینکننده و البته واضح است که راهحلهایی برای برقراری دوباره پیوندهای تاریخی دو شهر وجود دارد.
در جستوجو برای پیداکردن راهحلهای احیای «شهر تاریخی» و برقراری پیوند میان گذشته و امروز شهر برای حرکت به سمت آینده، مهمترین راهکارهایی که پیش روی ما قرار میگیرند، کدامها هستند؟
اولین راهکاری که باید به آن توجه کنیم، «حفاظت از باقیمانده تاریخی شهر» است. این باقیمانده ممکن است «بنای تاریخی» یا «بافت تاریخی» باشد که هر دو باید موردحفاظت قرار گیرند؛ به این معنا که جلوی تخریبشان گرفته شود و شخصیتشان موردقبول و احترام واقع شود.
درباره حفاظت از بنا این کار راحتتر است؛ بههرحال هر عقل سلیمی میگوید بنای تاریخی بهخاطر ارزشهایی که دارد، باید موردحفاظت قرار گیرد؛ مخصوصا که نشانه هویت است.
اما جایی کار سخت میشود که با «بافت» روبهرو هستیم؛ یعنی با ترکیبی از قسمتهای مسقف شهر روبهروییم که شامل بناهای مسکونی و گذرهای اتصالدهنده آنها هستند و شریانهای ارتباطی بودهاند و فضاهایی که نقش مفصلی برایشان داشته و همه را در کنار هم تعریف میکرده است؛ مثل میدانگاهها.
به عبارت دقیقتر، با کوچههایی روبهرو هستیم که با هر عرض و طولی وجود داشتند؛ به انضمام بناهای پیرامونشان و گشودگیهایی مثل فضای آزاد شهری و میدانگاهها که ترکیبشان بافتی را شکل میداده است.
واجد ارزشبودن این بافت و گذرهایی که انسانها صدها سال از آنها عبور میکردهاند، باید درک شود و به نقطهای در تصمیمگیریها برسیم که در مقابل عطش ایجاد گشودگی و گسست در این بافتهای ارزشمند بایستیم.
طبق صحبتهای شما تا اینجا، راهکار اول برای احیای شهر تاریخی اصفهان، «حفاظت از آنچه از شهر تاریخی باقیمانده، اعم از بناها و بافتهای تاریخی» است. راهکار دوم چیست؟
بله و مسئله دوم این است که بتوانیم فضاهای شهری را که پیونددهنده شهر تاریخی محسوب میشوند، شکل دهیم؛ از گذرها و فضاهای باز شهری مثل میدانگاهها و فضاهای اجتماعپذیر گرفته تا محوطههای تاریخی مثل صحهها که همهشان در پیوند باهم، این جریان باز و فضای عمومی شهر را شکل میدهند.
این فضاها با توجه به اینکه امکان دخل و تصرف در آنها سادهتر است، نسبت به فضاهای بسته، شرایطی را برایمان به وجود میآورند که بتوانیم آنها را مورد بازطراحی قرار دهیم، به شهر تاریخی توجه ویژه داشته باشیم و در طراحی اینها المانها، مشخصهها و عناصر تاریخی را بیشتر دخیل کنیم.
نتیجه این میشود که پیوندی میان بناهای تاریخیمان و قسمتهای در حال توسعه شهر به وجود میآید که این پیوند ازنظر سیما و منظر و کارکرد و کالبد به شهر تاریخی نزدیکتر است… .
به عبارتی، با این راهکار، اتمسفر تاریخی نهفقط در بافت تاریخی شهر که در سراسر کالبد یکپارچه اصفهان دیده خواهد شد؛ چون بخشهای تازه هم به بازنمایی و نشر اتمسفر «شهر تاریخی» در درون خودشان میپردازند. درست است؟
دقیقا، صحبت همین است و سومین گامی که در مواجهه با شهر تاریخی باید برداریم، بسیار هم اهمیت دارد و دستیابی به آن سختتر است؛ این میشود که بتوانیم توسعه شهر را با سلیقه و الگوهایی پیش ببریم که همخوانی بیشتری با توسعه شهر در دوران تاریخی خودش دارد؛ یعنی توجه به نمای ساختمانها، توجه به سیما و منظر شهری در برقراری پیوند با فضا و بافت تاریخی.
اینجاست که حداقل کاری که میتوان انجام داد، بیشترکردن نظارت بر فضاهای مدرن شهری است؛ چراکه باید بتوانیم به سیما و منظری دست پیدا کنیم که با بافت تاریخی همسوتر است.
«همسو» به معنای «تقلید نعلبهنعل» که نیست؟!
اصلا! اینجا دیگر الزاما تقلید از معماری گذشته و تکرارش مطرح نیست. باید طراحی فرزند زمانه خود باشد و بتواند عقبه و پیشینه تاریخی را هم حفظ کند.
بهکاربستن این سه راهکار باعث میشود شهر از گسستگی و ازهمپاشیدگی دربیاید و به انسجامی برسد که مبنایش رشد شهر در طول تاریخ بوده است.
به عبارت دقیقتر، با این روش است که اصفهان میتواند پیوستگی تاریخیاش را با ادوار گذشته حفظ کند و «شهر تاریخی» بماند و به نقشآفرینیاش ادامه دهد.