به گزارش اصفهان زیبا؛ سیدرضا اورنگ، روزنامهنگار، مدرس و منتقد سینماست. او از همان کودکی شیفته ادبیات و سینما شد و به تماشای فیلمهای سینمایی نشست.
این منتقد به دلیل تجربه و فعالیتی که در این سالها در حوزه سینما بهویژه سینمای کودک و نوجوان داشته است، دغدغههایی را مشاهده کرده که در گفتوگو با ما بار دیگر به آنها اشاره کرده است.
به مناسبت برگزاری سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، با هدف بررسی وضعیت سینمای کودک و نوجوان، چالشهایی که پیش روی آن است و تأثیر فیلم و سینما بر این مخاطبان کمسنوسال با سیدرضا اورنگ گفتوگو کردهایم.
نظر شما بهعنوان منتقد سینما درباره جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، برگزاری آن و میزان اثرگذاری در فیلمسازی حوزه کودک و نوجوان چیست؟
جشنواره میتواند تأثیرگذار باشد و اینطور هم هست؛ ولی چگونگی برگزاری آن خیلی مهم است. اگر شما بهعنوان یک کار روتین اداری به آن نگاه کنید، مطمئنا تأثیرگذار نیست؛ چون هدفی در آن وجود ندارد.
در سال ۱۳۴۵ که اولین دوره جشنواره کودک قبل از انقلاب برگزار شد، هیچ فیلم ایرانی وجود نداشت. در دورههای بعدی افرادی مثل بهرام بیضایی و عباس کیارستمی فیلمهایی ساختند و به جشنواره آوردند و هدفی را دنبال کردند.
در سالهای اولیه انقلاب هم بهخاطر حضور در جشنواره فجر، وضعیت جشنواره خوب بود و مجزا نبود و کاملا رقابتی بود؛ ولی از زمانی که جشنواره کودک جدا شد، دچار دردسر شد.
از آن زمان، فیلمهای کودک و نوجوان ما رو به افول رفتند و در آنها فیلم موفقی ندیدیم. اگر هدف جشنواره کمک به پیشرفت سینمای کودک و نوجوان باشد، خیلی خوب است؛ ولی در سالهای اخیر به این شکل نبوده است.
اگر به نظر شما در ۲۰ سال اخیر، فیلمهای کودک و نوجوان ما موفق بودهاند که نشاندهنده موفقیت جشنواره بوده و اگر موفق نبودهایم یعنی جشنواره موفق نبوده
است.
آیا دلیل اصلی افت جشنواره فیلم کودک و نوجوان، جداشدن از جشنواره فجر بوده است؟
بله. بعد از جدا شدن افت کرد و فیلمهای کودک کمی ساخته شد و در سینما هم مخاطبی در دوره اکران ندارد. در دهه ۶۰ در جشنواره کودک و فیلم کودک موفق بودیم؛ ولی در دهه ۷۰ و ۸۰ به بعد، فکری برای جشنواره نکردهایم.
ما با گذشت زمان نتوانستیم مخاطب کودک و نوجوان را جذب کنیم. زمان در دنیا متوقف نشده و نمیشود و ما دیگر به دهه ۶۰ برنمیگردیم و نمیخواهیم هم برگردیم.
در دهه ۶۰ در تئاتر و سینما و فیلم کودک موفق بودیم؛ ولی بعدها برای جشنواره کودک چه کردیم؟ از زمانی که جشنواره جدا شد، سینمای کودک نیز ضعیف شد.
منظور شما از دهه ۶۰، سالهایی است که «مدرسه پیرمردها» و «پاتال» و فیلمهایی از این نوع ساخته شده است؟
البته که «مدرسه پیرمردها» فیلمی راجع به پیرمردها و قشر سالمند بود که چند بچه در آن حضور داشتند و برای دهه ۷۰ نیز بود؛ منظور من فیلمهایی مثل «گلنار»، «پاتال» و «کلاهقرمزی» است.
در آن زمان فیلم کودک زیاد بود؛ چون مخاطب بسیاری داشت و بخش دولتی هم زیاد تأثیرگذار نبود و بخش خصوصی کار میکرد. در بخش خصوصی هم گیشه و فروش مهم است.
از زمانی که ارگانهایی مثل «فارابی» وارد شدند و سرمایهگذاری کردند و دغدغه فروش از تهیهکنندگان و کارگردانان گرفته شد، سینمای کودک رفتهرفته ضعیف شد.
برای بچههای الان فیلمی مثل «گلنار» جذاب نیست؛ چون فیلمهای بهروز خوب و انیمیشنهای جذاب دیدهاند.
شما میتوانید از بقیه بپرسید که کدامیک از بزرگوارانی که در حوزه کودک فعال بودهاند در جشنواره امسال در اصفهان حضور داشتند؟ کدامیک از اعضای هیئت داوری متخصص حوزه کودک هستند؟ اینها باید پاسخ داده شود.
در سالهای اخیر در حوزه کودک و نوجوان چه آثاری را تولیدات خوب میدانید؟
مثلا به نظر من انیمیشن «بچهزرنگ» قوی نبود؛ ولی خوب بود و مخاطب داشت. البته این انیمیشن، صددرصد ایرانی نیست و برداشتی از انیمیشنهای ژاپنی است.
فیلمهای کودک در ایران بیشتر از فیلمهای دیگر فروش داشتهاند؛ ولی همین فیلم هم نهایت سه میلیارد فروش کرده است. پرفروشترین فیلمها در دنیا همان انیمیشنها هستند و رکوردهای میلیاردی داشتند.
ما مخاطب عظیمی در بخش کودک داریم که در بخشهای دیگر وجود ندارد؛ آنهم وجود بچهها و نوجوانان با حضور والدین است.
اگر فیلم خوب باشد، مخاطبانی که سینما را دوست دارند هم به سینما میآیند. ما نمیتوانیم با این فیلمهای ضعیف جشنواره، مخاطب را به سینما بکشانیم. جمعکردن مخاطب سخت است. خیلی از فیلمهایی که در این جشنواره به نمایش درآمدهاند، ربطی به کودک ندارند. بخش بزرگی از فیلم کودک جنبه سرگرمکنندگیاش است.
دوستان جشنواره رشد را با جشنواره کودک اشتباه گرفتهاند. جشنواره رشد صرفا آموزشی است؛ ولی در جشنواره کودک اگر بخواهیم چیزی آموزش بدهیم، باید اول کودک را سرگرم کرد و بعد غیرمستقیم آموزش داد.
اکنون این اتفاق نمیافتد؛ ما در تلویزیون هم در بخش کودک و نوجوان دچار مشکل شدهایم. این مشکلات اساسی است و متأسفانه برای حل آن، به سراغ متخصصان امر نمیروند، نظر منتقدان را نمیپرسند و از کسانی که در این عرصه فعال هستند نظرخواهی نمیکنند.
من معتقدم افراد زیادی میخواهند سینمای کودک پیشرفت کند؛ ولی سراغ آدمهای دلسوز نمیروند. حتی در سینمای خودمان هم این اتفاق افتاده است. مدیران اول باید با آدمهای دلسوز و کاربلد و منتقدان جلسه بگذارند تا معلوم شود ایراد کار کجاست و بعد باید برای برونرفت از این مشکل، راهکاری ارائه دهند.
به نظر شما ساخت فیلم و انیمیشنهای کودک چه تأثیری بر کودکان دارد؟
آموزش بچهها از هزاران سال پیش تصویری بوده است. در قدیم در مکتبخانهها برای آموزش یا از شعر استفادهشده یا نقاشی میکشیدند.
مثلا ما کتابی داریم به نام «نصابالصبیان» نوشته ابونصر فراهی که برای هزار سال پیش است. در آن آموزش ریاضی و حروف ابجد با شعر آمده است؛ چون ذهن بچهها با شعر راحت است.
در کل دنیا، آموزش برای بچهها با نمایشهای تئاتر یا نمایشهای سینمایی و تلویزیونی و انیمیشن است؛ زیرا این نوع آثار روی بچهها تأثیرگذار است. شما با نمایش میتوانید در ذهن بچهها هم تأثیر خوب داشته باشید و هم تأثیر بد.
در این مورد فاکتوری وجود دارد که بیشتر وقتها آن را فراموش میکنند؛ اینکه ذهن کودک و نوجوان هوشمند است و نمیتوان به شکل مستقیم روی آنها تأثیر گذاشت و آموزششان داد و نصیحت کرد؛ بلکه باید به شکل غیرمستقیم روی آنها تأثیر گذاشت.
تأثیر ذهنی خیلی مهم است و اینکه چگونه بتوانیم بر ذهن بچهها اثرگذار باشیم، مهمتر است.
در تولیدات خارجی عموما پیام اخلاقی بهصورت غیرمستقیم و در لفافه به مخاطب القا میشود؛ ولی در کارهای ایرانی این پیام کاملا واضح و آشکار است. این نوع سیاستگذاری چه تأثیری بر کودک دارد؟
بله کاملا درست است! در آن انیمیشن خارجی، کودک کاملا پیام فیلم را درک میکند، برای خودش تخیل میکند، از خود سؤال میپرسد و دوباره به خودش جواب میدهد؛ ولی وقتی پیام را مستقیم به بچه نشان بدهی و عنوان کنی، مثل یک بچه لجباز، برعکس چیزی که میخواهیم عمل میکند.
شما نمیتوانید به بچهای بهزور بگویید که باید پدر و مادرت را دوست داشته باشی و باید شیر بخوری چون برایت مفید است. در دورهای در ایران انیمیشنی با حمایت وزارت بهداشت ساخته شد راجع به بچههای شیرخوار که در تلویزیون پخش میشد و در تاریخ ایران بینظیر بود؛ حتی از برنامههای عروسکی دنیا جلوتر بود.
در آن برنامه دو نوزاد در کنار مادران خود گفتوگو میکردند. این بچهها هم شکل نوزادی داشتند و هم دغدغههای خودشان را بهعنوان نوزاد میگفتند. مثلا میگفتند: «من اینقدر بدم میآد و میترسم وقتی بابام منو میاندازه بالا و میگیره».
اینقدر این برنامه جذاب بود که مخاطبان زیادی داشت. این برنامه هم برای بچهها جذاب بود و هم آموزشی برای بزرگسالان بود که چه کارهایی را نباید انجام دهند.
خوشبختانه یا متأسفانه این برنامه هم در دهه ۶۰ تولید شده بود. ۴۰ سال پیش فیلمبردار و فیلمساز و کارگردانان و فیلمنامهنویسهای ما برای ساخت این مجموعه تا این حد ذهنیت و توانایی داشتند.
در دوره فعلی برخی عقیده دارند که اگر انیمیشنهای خوب و قوی ساخته نمیشود به این دلیل است که مخاطب وجود ندارد و برخی میگویند چون مخاطبی وجود ندارد، سرمایهگذار و فیلمساز به سمت ساخت آثار خوب و قوی نمیروند. کدام درست است؟
هیچکدام درست نیست. اگر در ایران اکران فیلم و انیمیشن خارجی داشتیم، بالطبع فیلمساز ایرانی برای رقابت با آنها سعی میکرد خودش را قوی کند؛ چون بازار رقابتی بود.
بدون مخاطب کودک و بزرگسال سینما زنده نمیماند. اینکه میگویند مخاطب مهم است یعنی مخاطب فقط پول نیست؛ بلکه حضور مخاطب است که سینما را زنده نگه میدارد.