به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از توصیفهای مهیب قیامت کبرا در قرآن «وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ» است؛ یعنی سوگند به آن زمینی که پر از شکاف است. تصور کنیم در، دیوار، بام، کف، جرز، ستون، ازاره، مقرنس و قطاربندیها، مملو از ترک شده باشند!
تصویر بعدازآن را نیز خود کتاب مقدس ترسیم کرده است: «خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ»؛ «هرچه بالاست فرومیریزد و هرچه زیر است، بر میرود.»
اوصافی دهشتناک است؛ اما برای ما چندان دور از ذهن نیست! در اصفهان رفتهرفته و نرمنرم، با این رویداد خشن آشنا میشویم و گویی در کنار این فاجعه به زیست عادی و زندگی روزمره خود ادامه میدهیم.
یکیدو دهه پیش، حتی گمان هم نمیکردیم که اینهمه شکاف و شکست بر پیکر نازنین بناهای بهجایمانده از دوران سلجوقی و صفوی و قاجاری ببینیم؛ ترکهایی عمیق که گاهی دیوار را از اساس دو قسمت کرده است.
این رویداد چنان اسفناک است که شکستهای درودیوار خانهها و اداراتمان را فراموش کردهایم. فرونشست زمین را در معابر و کفسازیها بهسرعت پُر و عادیسازی میکنیم؛ ولی با این سقفها و دیوارهای پر ترک که بر کالبد آثار گرانبهای تاریخی جا خوش کردهاند، چه کنیم؟
نگارنده خود در دفتری کار میکند که در این یکیدو سال، چهرهای نگرانکننده یافته است؛ بهطوریکه ساکنان ساختمان را ملزم به تخلیه کردهاند و از ما تعهد گرفتهاند که با مسئولیت خود در آن بمانیم!
زمین اصفهان، حالا مدتهاست که با این شکافها، دهن بازکرده و ستمی را که حدود 20 سال است بر آن روا داشتهایم، فریاد میکند.
با حفر دههاهزار حلقه چاه غیرمجاز، پیکر آن را سوراخسوراخ کردهایم و آب سفرههای زیرزمینی را مکیدهایم و آنها را به حال خود رها کردهایم! نیمی از زایندهرود را نیز بیآب کردهایم و خشکاندهایم و حقابهاش را از آن دریغ داشتهایم!
آمارهای رسمی که با «سودجویی و حرص برداشت آبهای بالادستی» پیوسته بخشی از واقعیت را نشان میدهد، حاکی از آن است که سه برابر تمام چاههای گذشته، در این دو دهه حفر چاه داشتهایم.
نمونه دیگر اقدامات مدهش بر آب اصفهان، مصوبه 17 مهر 1402 با 53درصد آرای مجلسیان است که در غوغای حوادث اخیر جهان، بیسروصدا انجام شد. همه این آگاهیها هم شور و غوغایی است که مثل همیشه در رسانهها، موجی را ایجاد میکند؛ سپس از اوج میافتد و دیگر هیچ.
گویی هیچ اقدام مؤثر و ماندگاری صورت نمیگیرد و حتی پس از چندی زمزمههایی شنیده میشود که این اخبار، سیاهنمایی است؛ تبلیغات رسانههای معاند و حرفهای غیرتخصصی یا مربوط به خطوربطهای سیاسی است؛ اصلا رانش زمین است و همیشه بوده است!
مهمترین جنبه این فاجعه این است که به آن عادت کنیم. شاید همگی تجربه مسافرت و شتاب راننده و سرعت بیشازاندازه مجاز او را داشته باشیم. زمانی که یکمرتبه همین راننده متخلف سرعت را کم و ما را هوشیار میکند، به جایی در اواسط راه میرسیم که ازدحام ماشینهاست و تصادف شده و ما آهستهآهسته صحنه دلخراش تصادف را میبینیم و میگذریم.
همه خودروها در این صحنه، پس از گذشتن از نقطه خونین حادثه، یکباره دچار حالتی میشوند که در بوطیقای ارسطو «کاتارسیز» نامیده شده است؛ یعنی ترکیبی از ترس و عبرت و دلسوزی و در نهان و عمق وجود، شادی بیرحمانهای ناشی از اینکه خوب شد، این بلا سر من نیامد!
همه متخلفان بهیکباره قانونمند و کندرو میشوند؛ اما سرعت خودروها پس از چند دقیقه، رفتهرفته به حالت پیش بازمیگردد؛ این همان عادت خطرناکی است که پس از مشاهده فرونشست در اصفهان نصیب مدیران و مردم ما میشود.
رانش زمین، برابر آنچه متخصصان گفتهاند، چیزی نیست که بهطور طبیعی در اصفهان بوده باشد. بخشی از تهران یا ارتفاعات چهارمحالوبختیاری در طول تاریخ رانش داشتهاند.
در خاطرههای «عینالسلطنه» میخوانیم که حمام تازهسازی را در تجریش، هرسال مرمت کردهاند؛ اما این حمام باز دچار ترک و غیرقابلاستفاده شده است؛ اما اصفهان چنین نبوده است!
ما با عملکرد نابخردانه خویش، آن را به این روز انداختهایم و حالا هیچ اقدامی جز دادن شعار برای حل این مشکل نداریم؛ گویی قیامتی به راه انداختهایم: «وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ».