در آغوش خدا

آیات الهی نشانه‌هایی هستند که موجب شناخت و معرفت حق تعالی و ذکر و یاد او می‌شود. معمولا آیات و نشانه‌های الهی را به دو دسته تقسیم می‌کنند: آیات آفاقی و آیات انفسی. آیات آفاقی همچون آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیقی که بر آن‌ها حاکم است و آفرینش انواع جانداران و گیاهان و کوه‌ها و دریاها با عجایب و شگفتی‌های بی‌شمارش و موجودات گوناگون اسرارآمیزش، که هر زمان اسرار تازه‌ای از خلقت آن‌ها کشف می‌شود و هر یک، آیه و نشانه‌ای است بر حقانیت ذات پاک او.

و آیات انفسی، همچون آفرینش دستگاه‌های مختلف جسم انسان و نظامی که بر ساختمان حیرت‌انگیز مغز و حرکات منظم قلب و عروق و بافت‌ها و استخوان‌ها و انعقاد نطفه و پرورش جنین در رحم مادران و از آن بالاتر اسرار و شگفتی‌های روح انسان حاکم است که هر گوشه‌ای از آن کتابی است از معرفت پروردگار و خالق جهان. تمام کتاب‌های علوم طبیعی و انسان‌شناسی در تمام ابعادش (علم تشریح، فیزیولوژی، روان‌شناسی، روانکاوی) و علوم مربوط به شناخت گیاهان و حیوانات و مواد آلی طبیعت و هیئت و غیر آن، در حقیقت همه، کتب توحید و معرفة‌اللّه هستند؛ چرا که عموما پرده از روی اسرار شگفت‌انگیزی بر می‌دارند که بیانگر علم و حکمت و قدرت بی‌پایان آفریننده اصلی این جهان است. (گرد آوری از کتاب تفسیر نمونه، آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، دار‌الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 20، ص 350.)

 

آیات الهی در روزمره

اما به نظر می‌رسد نوع دیگری از آیات الهی نیز وجود دارد که بسیار پویاتر از دو قسم سابق است. نوعی از آیات الهی که دائما انسان را در طول زندگی متوجه خداوند می‌کند و نه‌تنها موجب ذکر زبانی بلکه موجب ذکر قلبی برای انسان می‌شود. به نظر می‌رسد تک‌تک اتفاقاتی که در طول روز برای انسان روی می‌دهد آیات و نشانه‌های الهی هستند. در واقع خداوند به‌واسطه این اتفاقات ریز و درشت در حال تکلم و گفت‌وگو با بندگان آگاه خویش است و چه آیه و نشانه‌ای بالاتر از تکلم الهی در قالب اتفاقات و حوادث روزمره با بندگان؟

به‌عبارت دیگر تمام اتفاقاتی که در طول روز برای انسان روی می‌دهد (حتی حوادث به ظاهر کوچک و طبیعی) آیه و نشانه یا بهتر است بگوییم کلامی از سوی خداست که می‌خواهد پیامی را به انسان منتقل کند. اجازه دهید با مثالی بحث را پیش ببریم. فرض کنید امروز درحالی‌که در پارک در حال قدم‌زدن هستید فضله پرنده‌ای روی سر شما می‌افتد. واکنش شما به این اتفاق چیست؟

عده‌ای اصلا به علت آن توجهی ندارند و با تمیز کردن سر خود به مسیر ادامه می‌دهند. عده‌ای آن را به شانس نسبت می‌دهند و خود را بدشانس می‌دانند. ولی آیا واقعا هیچ نکته‌ای در این اتفاق نهفته نیست؟ چرا این اتفاق دیروز رخ نداد؟ واقعیت ماجرا این است که خداوند به واسطه همین اتفاق کوچک در حال انتقال پیامی به ماست. آیا این اتفاق با نیت بدی که چند لحظه قبل در ذهن ایجاد شده بود ارتباطی نداشت؟

یا با اخمی که صبح به پدر و مادر خود کردید؟ بله تک‌تک این اتفاقات حامل نکته و پیامی هستند که انسان باید به دنبال فهم آن باشد و همین موجب می‌شود که انسان روی تک‌تک اتفاقات حساس شود و در پشت هر اتفاقی خداوند را ببیند و ذهنش مدام درگیر خداوند و پیام او باشد. و چه چیزی زیباتر از این که انسان در طول روز مدام درگیر فهم کلام الهی باشد؟

 

آیات الهی در روزمره - اصفهان زیبا

یک سؤال اساسی

اما چگونه مقصود خداوند را درک کنیم؟ چگونه پیام الهی را دریابیم؟ اینجاست که پای سنن الهی به میدان باز می‌شود. در یک کلام سنن الهی ابزار فهم کلام الهی هستند. در واقع شما به کمک سنن الهی است که می‌توانید این حوادث روزمره را تحلیل کنید و پیام الهی را دریابید. کار اصلی سنن الهی همین است: رمزگشایی از حوادث عالم چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی.

درواقع وقتی شما در حال تکلم با شخصی هستید ابتدا باید کلام او را متوجه شوید و سپس متناسب با کلام او پاسخ دهید. به همین دلیل در واقع این فرایند در طول روز در حال وقوع است که خدا دائما از طریق حوادث و رویدادهای زندگی در حال گفت‌وگو با ماست که ما باید به واسطه سنن الهی متوجه کلام خداوند شویم و پاسخ متناسب را به خداوند بدهیم. به همان مثال قبل برگردیم اگر شخص بعد از افتادن فضله بر روی سرش به فکر فرو رود و با مرور حوادث قبل به کمک سنن الهی متوجه شود که به دلیل اخمی که صبح به پدر و مادر خود کرد این اتفاق برایش افتاد، در این صورت متوجه کلام خداوند شده است که در حال انذار دادن به اوست که این رفتار شما با والدین مورد تأیید نبود و باید اصلاح شود.

وقتی شخص متوجه کلام الهی شد، باید به کلام خدا پاسخ دهد و پاسخ این است که سریع بابت آن رفتار استغفار می‌کند و به هنگام بازگشت به منزل نیز رفتار خود را جبران می‌کند و این یعنی زندگی در آغوش خدا. لحظه به لحظه در حال تعامل و گفت‌وگو باخدا بودن. دقیقا به همین دلیل است که گفته شد تمام حوادث نشانه‌هایی از جانب خداوند هستند که ما را به سوی او و تعامل با او فرا می‌خواند.

حال فرض کنید که شخصی مدام در حال گفت‌وگو با ماست و ما بدون توجه به او مدام صورتمان را به این طرف و آن طرف می‌چرخانیم و هیچ توجهی به او نمی‌کنیم. این اوج بی‌احترامی به آن شخص است و متأسفانه این اتفاق هر روز در مقابل خداوند تکرار می‌شود؛ خدایی که هر روز متناسب با شرایطمان در آن روز با ما در حال گفت‌وگوست و ما نه تنها پاسخی به او نمی‌دهیم، بلکه اصلا توجهی هم به کلام او نمی‌کنیم.

از طرف دیگر، اگر بدون درک سنن الهی و صرفا بنا بر ذهنیات خودمان بخواهیم حوادث عالم را تفسیر کنیم، شبیه به این خواهد بود که نعوذ بالله «حرف در دهان خدا بگذاریم!» و سخنی که خداوند نگفته است را به او نسبت دهیم! برای رهایی از این تفسیر به رأی، باید بر اساس منابع دینی، سنن الهی را درک کرد تا بتوان مصادیق آن را در طول زندگی، تشخیص داد. ان‌شاء‌الله با شناخت هرچه بیشتر سنن الهی که در مطالب آینده بیان خواهد شد کم کم وارد فضای فهم کلام الهی شویم.