به گزارش اصفهان زیبا؛ 13 آبان، روز ملی مبارزه با استکبار در سه مقطع و واقعه مهم تاریخی، بهعنوان نیروی محرکه جنبشهای مردمی به سمت انقلاب اسلامی عمل کرده است. واقعه اول، تبعید امام است که بهخاطر کاپیتولاسیون بود؛ مصونیت مستشاران آمریکایی در ایران. امام آن نطق طوفانی را در سال ۴۳ انجام دادند و به دنبال آن، تبعید شدند. این حادثه اول است که مربوط به آمریکا میشود.
واقعه دوم مربوط به کشتار دانشآموزان است در سال ۵۷، جلوی دانشگاه، دانشگاه تهران، که گرچه به دست سربازهای آمریکایی نبود؛ اما رژیم دستنشانده آمریکا آن را انجام داد؛ رژیم طاغوت، رژیم پهلوی. پس این واقعه هم بهنحوی منتسب به آمریکاست؛ چراکه آمریکا و دستنشاندههایش برای پیشبرد اهداف شیطانی خود حاضر به انجام هر مدل جنایتی هستند.
در دنیا هم از این قبیل امروز هست؛ مسائل یمن، مسائل بحرین و مسائل بسیاری از نقاط دنیا نشاندهنده همین حقیقت است. اینجا هم این کار را کردند و دانشآموزان و نوجوانان را با تیراندازی مستقیم به خاکوخون کشیدند. این هم یک حادثه دیگر.
واقعه سوم، حادثه سفارت است، لانه جاسوسی آمریکا، که سیلی متقابل ایران به آمریکا بود؛ یعنی انقلاب این قدرت را به ملت داد که در مقابل حرکات و در مقابل حملات آنها اینجور سیلی بزند و آمریکا را تحقیر کند.
مجموعه این سه واقعه، چالشی را نشان میدهد بین ایران و آمریکا؛ چالشی که تا به امروز ادامه دارد. بیش از چهل سال است که این چالش بین ایران اسلامی و آمریکا ادامه دارد و انواع و اقسام تحرکات هم از سوی دشمن در این چهل سال اتفاق افتاده؛ مانند جنگ نظامی.
حرکت نظامی در این مدت از سوی آمریکا اتفاق افتاد به صورتهای مختلف. بدترینش تحریک صدامحسین بود که به ایران حمله کند. تحریکش کردند، به او قول دادند؛ قول کمک دادند، کمک هم کردند. هشت سال کشور را درگیر جنگ کردند؛ البته تودهنی هم خوردند و عقب نشستند.
یا حمله به ایرباس مسافربری، حمله به طبس، حمله به سکوی نفتی ما؛ همگی اقداماتی بود که آمریکاییها علیه ما انجام دادند. جنگ اقتصادی هم در این چالش چهلساله وجود داشته که مخصوص امروز نیست.
حالا آمریکا در واقع سر خودشان را یا سر ملتها را کلاه میگذارد که میخواهد بگوید کار جدیدی کردهاند. نه؛ کار جدیدی نیست. چهل سال است که به شکلهای مختلف تحریم اقتصادی علیه ایران دارند. حالا یک روز نفت است، یک روز معامله است، یک روز تجارت است، یک روز سرمایهگذاری است؛ انواع و اقسامش را داشتهاند. این هم جنگ و مقابله اقتصادی.
جنگ رسانهای هم دارند. از اول انقلاب تا امروز، آمریکا جنگ رسانهای با ما دارد؛ یعنی دروغپراکنی، اغواگری، فتنهانگیزی، ترویج فساد، تحریک افراد؛ این مال امروز نیست. البته شیوههای جدید و اینترنت و فضای مجازی و امثال اینها هم آمده است؛ اما آنوقتی هم که اینها نبود با تلویزیون، با رادیو، با ماهواره، دائم مشغول بودند؛ یعنی چهل سال است که این چالش بین ما و آمریکا وجود دارد.
یک حقیقت مهمی در اینجا وجود دارد که گاهی از چشم بعضیها پنهان میماند و از کثرت وضوح مخفی میشود. آن حقیقت، حقیقتی درخشان است و آن، این است که در این چالشِ چهلساله، طرفی که مغلوب شده آمریکاست و طرفی که پیروز شده جمهوری اسلامی است؛ این حقیقت بسیار مهمی است.
دلیل اینکه آمریکا مغلوب شده چیست؟ دلیلش این است که حمله را او شروع کرده، کارهای فسادانگیز را او انجام داده، او تحریم کرده، او در واقع حمله نظامی کرده؛ اما به مقاصد خودش نرسیده. این، دلیل شکست آمریکاست. یک وجب از خاک کشور به دست بیگانه نیفتاده؛ این اولین جنگ است. درست عکس آنچه آمریکاییها میخواستند، اتفاق افتاد.
اما بسیاری از سیاسیون و جامعهشناسهای معتبر دنیا معتقدند که «قدرت نرم» آمریکا فرسوده شده است و در حال ازبینرفتن است. قدرت نرم چیست؟ قدرت نرم این است که دولتی بتواند خواسته و نظر و عقیده خود را به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند به نظر خود.
این قدرت در آمریکا امروز رو به ضعف کامل و رو به فرسودگی کامل است. در زمینههای مختلف و بهطورواضح با آمریکا مخالفت میشود. در غالب زمینههایی که او تصمیم میگیرد، در دنیا با او مخالفت میشود. حتی دولتهایی هم که با آمریکا رودربایستی دارند، با او مخالفت میکنند. چین مخالفت میکند، اروپا مخالفت میکند، روسیه مخالفت میکند، هند مخالفت میکند، آفریقا مخالفت میکند، آمریکای لاتین مخالفت میکند.
قدرت نرم آمریکا رو به افول است، رو به سقوط است؛ اقتصادشان هم همینجور. آمریکا امروز تریلیون دلار بدهکار است. رقم، رقمی افسانهای است؛ پانزده تریلیون دلار بدهی آمریکاست! و میلیاردها دلار کسری بودجه در سال جاری دارد؛ یعنی اینها درواقع عقبماندگیهای اقتصادی است.
حالا با زرقوبرق، با شعار، با حرفهای گوناگون، با ظاهرسازیها روی اینها را میپوشانند؛ اما واقعیتهای آمریکا این است؛ این قدرت سخت آمریکاست. یکی از مظاهر شکست آمریکا این است که نتوانسته بر روحیه استقلالطلبی ملت ما و بر روی جوانان ما اثر بگذارد.
امروز احساسات جوانان و نوجوانان عزیز در سرتاسر کشور احساسات استقلالطلبانه است. بعضیها حتی به مبانی دینی هم خیلی پابند نیستند؛ اما نسبت به تسلط بیگانه احساس مقاومت میکنند که نشاندهنده این است که آمریکا با این همه تبلیغات تلاشی که انجام داده، با این امپراتوری خبری و رسانهای که در دنیا راه انداخته، نتوانسته روی نسل جوان کشور ما اثر بگذارد؛ روحیه مقاومت آنها را و استقلالطلبی آنها را نتوانسته ضعیف کند و از بین ببرد.
نکته اول: نقطه مقابل، جمهوری اسلامی است که در طول این چهلسال مرتبا پیشرفت کردهایم و قوی شدهایم. حرکت چهلساله جمهوری اسلامی این را به روشنی اثبات میکند. جوانهای جدی، فعال، خوشاستعداد، مبتکر، با همتهای بلند مشغول کارند و در زمینههای گوناگون مشغول تلاشاند؛ زمینههای فکری، زمینههای عملی، زمینههای علمی، زمینههای فناوری. نه به فکر رئیسشدن هستند، نه به فکر مدیرشدن و نه به فکر وزیر و وکیلشدن؛ دارند کار میکنند.
نکته دوم: نظریه ترویج مقاومت در مقابل دشمنِ قویپنجه است. بعضی تصور نکنند که چون دشمن بمب دارد، موشک دارد، دستگاههای تبلیغاتی دارد و از این قبیل، ما عقبنشینی کنیم. نظریه مقاومت، یک نظریه اصیل و درست است؛ هم در مقام نظر، هم در مقام عمل که از هر دو جهت باید ترویج شود.
نکته سوم: باید به جوانان در قبال مسئله پیشرفت کشور مسئولیت داد و بر اساس برنامه فکرشده و سنجیدهای نقش جوانان در اداره کشور را تقویت کرد که جوانان خود را جزئی از فعالان نقشه وسیع پیشرفت ایران اسلامی بدانند و برای آن آماده باشند؛ البته این آمادگی، یک روز با درسخواندن است، یک روز با تحقیقکردن است، یک روز با ساختن است، یک روز با کار و ابتکار است، یک روز با اتخاذ مواضع درست سیاسی است و یک روز با حضور در میدان سیاست است.
نکته چهارم: مسئولان هم باید جوانان را جدی بگیرند. از نسل جوانِ امروز که باانگیزه است، بهمعنای واقعی کلمه استقبال کنند. نسل جوان را کمک کنند. متأسفانه دیده میشود یک مجموعه جوان، کاری بسیار خوب و برجسته و راهگشا انجام دادهاند؛ اما دستگاه مسئولِ مرتبطِ با این کار، به آنها کمک نمیکند.