به گزارش اصفهان زیبا؛ قدرتالله میرزایی سیچانی از روزهای آغاز پیروزی انقلاب وارد کمیتههای انتظامات شهری و سپس عضو سپاه پاسداران میشود و افتخار حضور در آزادسازی سنندج را دارد.
علاقه میرزایی به کارهای فنی و دغدغه او برای رفع مشکلات تسلیحاتی سپاه باعث میشود ضمن حضور در عملیاتهای مختلف، سلاحهای فرسوده و غنیمتی را جمعآوری و تعمیر کند و اطلاعات تجربی جامعی از سلاحهای سبک و نیمهسنگین بهدست آورد.
او بنیانگذار تعمیر سلاح در یگانهای رزم سپاه است.
او در 1362 با کمک فعالان اقتصادی اصفهان، مرکزی را برای تولید مهمات ایجاد میکند و با اتکا به کمکهای مردمی و روحیه جهادی پنج کارخانه وابسته به هم را برای تولید مهمات خمپاره 60 تحت مدیریت میگیرد و همزمان آزمایشهای خود را برای تولید تفنگ سازمانی در طول چهار سال به نتیجه میرساند و تفنگ رسا و نارنجکانداز مدرن مستوفی را تولید میکند.
او قریب به 20 طرح تسلیحاتی را تولید و طراحی کرده است. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی ما با قدرتالله میرزایی درباره فعالیتهای تولیدی و خدمات فنی و مهندسی در زمان جنگ و مروری بر خاطراتش از این دوران است.
بهعنوان اولین پرسش بفرمایید چه اتفاقی افتاد که تولید سلاح و مهمات را در اصفهان شروع کردید؟
در دوران جنگ با کمکهای مردمی چند کارخانه در اصفهان تأسیس کردیم و در این کارخانهها تولید مهمات همچون خمپاره و گلوله خمپاره را انجام دادیم.
در عملیاتها تفنگ رزمندهها بهخوبی کار نمیکرد؛ ضمن اینکه گلوله خمپارهها هم چون داخل جعبه فلزی بود، وقتی برای ما میآوردند تا نصف جعبه پر از آب بود و دیگر قابلاستفاده نبود.
بهاینترتیب ما نه گلوله خمپاره و نه تفنگ داشتیم که بتوانیم با این وسایل بجنگیم. ازآنجاییکه من نیروی فنی بودم، وقتی این مشکلات را در زمان جنگ تجربه کردم، تصمیم گرفتم مشکل سلاح و مهمات سپاه را حل کنم.
من از کردستان به اصفهان آمدم. وقتی جنگ اتفاق افتاد، در اولین عملیاتی که انجام شد، یعنی عملیات فرمانده کل قوا، از دشمن یکسری اسلحه گرفته شد. یکسری اسلحهها شکسته و سوخته بودند. یک وانت از این اسلحهها را به اصفهان آوردند. سلاحها را گرفتیم و شروع به تعمیر و بازسازی کردیم.
پس اصفهان از همان ابتدای جنگ توانست بهعنوان بازوی کشور در پشتیبانی سلاحهای موردنیاز جنگ ظاهر شود. در ادامه، چگونه برای تأمین سلاح موردنیاز در عملیاتها فعالیت کردید؟
برای عملیات ثامنالائمه، یعنی همان عملیات شکستن محاصره آبادان، بهعنوان تعمیرکننده سلاح به جبهه رفتیم و سلاحهای شکسته و سوخته را بازسازی کردیم. در جبهه رزمندهها بهاندازهای برای تأمین سلاح و مهمات در مضیقه بودند که من با دوستان و همکاران به مدت یک هفته کوکتلمولوتف میساختیم.
ما در این شرایط انگیزه بیشتری برای تولید مهمات پیدا کردیم. ما برای تیپ لشکرها یکبهیک تعمیرگاه سلاح راهاندازی کردیم. گاهی از اصفهان به این تعمیرگاههای سلاح برای سرکشی میرفتیم و بازدید میکردیم.
نیروهای خودمان را هم از اصفهان برای تعمیر سلاح میفرستادیم؛ همچنین در عملیاتها شرکت میکردیم تا اسلحه و مهمات جمع کنیم. این تجهیزات را بازسازی میکردیم و به دست نیروها میرساندیم.
رزمندهها در زمان جنگ ازلحاظ سلاح و مهمات، مخصوصا سلاحهای ضدتانک محدودیت داشتند و در تنگنا بودند. وقتی صنعتگران از جنوب به اصفهان آمدند، سردار صبوری که مسئول تدارکات و ستاد لشکر امامحسین(ع) بود، رو به من کرد و گفت: تو که نیروی فنی هستی، برآورد کن چه نیازهایی را میتوانی تأمین کنی.
من از سردار صبوری پرسیدم: منظورتان چیست؟ سردار صبوری به من گفت: به جای خرید هندوانه و خربزه میخواهیم کار صنعتی انجام دهیم. میخواهیم کارگاهی راهاندازی کنیم و سلاح و ماشینهایی را که ترکش میخورد یا نیاز به تعمیرات پیدا میکند، بازسازی کنیم.
من در جواب گفتم: راهاندازی این کارگاه در جنوب مناسب نیست؛ چون ممکن است جنگ در سایر مناطق مانند سیستانوبلوچستان، شمال و کردستان نیز اتفاق بیفتد؛ ضمن اینکه ممکن است این کارگاه را بزنند. بهتر است به جای این کارگاه در اصفهان کارخانه تولید اسلحه و مهمات راهاندازی کنیم.
بازخورد این پیشنهاد که کارخانه تولید سلاح و مهمات به جای جنوب کشور در اصفهان راهاندازی شود، چگونه بود؟ بهطورکلی آیا مسئولان وقت راهاندازی یک کارخانه تولید سلاح را امکانپذیر میدانستند؟
اول در مقابل این پیشنهاد مقاومت کردند و پذیرش این پیشنهاد ابتدا برای آنها سخت بود؛ اما بالاخره قبول کرده و حمایتشان را هم اعلام کردند. درنتیجه ما به اصفهان آمدیم و این ایده را با مسئولان مطرح کردیم.
مسئولان باور نداشتند که بتوانیم در اصفهان کارخانه تولید مهمات راهاندازی کنیم؛ ولی ما بالاخره آنها را متقاعد کردیم که مسئولیت این کار را به عهده خودمان بگذارند.
مسئولان به ما اعلام کردند که اگر مسئولیت این کار را میپذیرید، اشکالی ندارد؛ ولی نباید به فعالیت اصلیتان که همان تعمیر سلاح است، ضربهای وارد شود. بهاینترتیب ما کارمان را شروع کردیم. روبهروی بیمارستان الزهرا سولههایی ساختیم؛ حتی خودمان بنایی میکردیم تا بتوانیم کارخانه بسازیم.
در آن زمان نهادهای مسئول همچون وزارت سپاه احتمالا بهدنبال تأمین سلاح از خارج کشور بودند. شما این پیشنهاد را با وزارتخانه هم مطرح کردید؟
آن زمان وزارت سپاه دنبال بستن قرارداد با طرفهای مختلف بود تا بتواند گلوله خمپاره بتراشد و تولید کند. ما به وزارت سپاه اعلام آمادگی کردیم که میتوانیم با شما قرارداد ببندیم و گلوله خمپاره تولید کنیم.
سپاه اعلام کرد که ازنظر مالی نمیتوانم کمکی به شما کنم؛ چون هزینههای جنگ فوقالعاده زیاد است. ما قبول کردیم و با سپاه قرارداد بستیم. فعالیت تولیدیمان را شروع کرده و سه شیفت کار کردیم.
درآمد خیلی خوبی هم بهدست آوردیم؛ بهگونهای که هرماه حداقل دو دستگاه ماشینآلات میخریدیم و هزینههای مجتمع را پرداخت میکردیم.
اسم این مجتمع هم آن زمان مجتمع شهید ردانیپور بود. کار ما در اصفهان خیلی برای مسئولان، مخصوصا مسئولان سپاه جالب بود؛ تا جایی که آقای محسن رضایی، فرمانده کل سپاه را برای بازدید به مجتمع آوردند.
حتما برای آقای محسن رضایی، فرمانده کل وقت سپاه، شروع فعالیت تولید سلاح در اصفهان آنهم با محدودیتهایی که کشور در تولید سلاح داشته، جالب بوده است. ایشان از این حرکتی که در اصفهان شروع شده بود، چطور حمایت کردند؟
من خودم به آقای رضایی گفتم: اینجا مثل ساعت کار کرده و خمپاره تولید میکند. ما دور از مرکز و بدون بودجه سپاه این کار را انجام میدهیم؛ بنابراین از شما میخواهیم سایر شهرها را هم تشویق کنید تا فعالیتشان را در این زمینه شروع کنند.
آقای رضایی به همراهشان دستور دادند که بنویسد: «خمپاره ۶۰ مأموریت اصفهان». ما به آقای رضایی گفتیم: در این حد نیستیم. آقای رضایی در جواب گفتند: صحبتی نشنوم.
ما هم گفتیم: چشم، شما فرمانده هستید، ما میپذیریم. بهاینترتیب ما به تولیدکننده صفر تا صد خمپاره ۶۰ تبدیل شدیم.
تجربه تولید بومی خمپاره 60 یک افتخار در حوزه خدمات فنی و مهندسی جنگ برای مردم اصفهان است؛ وزارت سپاه هم از تولید این محصول حمایت کرد؟
حدود یک هفته بعد از وزارت سپاه تهران ما را خواستند تا از تجربههایمان برای کل کشور استفاده کنند و تعداد این کارخانهها داخل کشور افزایش یابد.
در سایر شهرها اول کار اعلام کرده بودند که جرئت نمیکنند چنین کاری را انجام دهند؛ ولی آقای رضایی مجدد تأکید کردند که حتما اعتماد کرده و مناطق را مجبور کنید که کار مردمی انجام دهند؛ بهاینترتیب این کار در کل کشور فراگیر شد.
اراک توپ 122، قزوین خمپاره 120، تبریز خمپاره 80، شیراز و مشهد و… در کل کشور این فعالیت فراگیر شد؛ قویترین کار اما در اصفهان انجام شد؛ تا جایی که روزانه ۱۰هزار گلوله خمپاره ۶۰ تولید میشد.
بر اساس برآوردهای ما، حدود دومیلیون و هشتصد هزار عمل در ۲۴ ساعت اتفاق میافتاد تا بتوانیم دههزار خمپاره تحویل دهیم. در این شرایط، آقای علیعسگری و آقای ضرغامی در مجتمعی به نام مجتمع شهید باقری تهران موشک میساختند.
ما به این مجتمع خدمات ارائه میکردیم. روزانه دوهزار قطعه برای این مجتمع تولید میکردیم و میفرستادیم.
برای افزایش تولید خمپاره به کارخانههای بیشتر نیاز بوده است. آیا کارخانه و کارگاه دیگری نیز در اصفهان تأسیس کردید؟ مواد اولیه این کارگاهها را چگونه تهیه میکردید؟
تمام فولاد موردنیاز این مجتمع را از ذوبآهن تأمین میکردیم و میفرستادیم یا در کارخانههای خودمان برش میدادیم و میفرستادیم. کار خیلی سنگین شده بود.
ما در اصفهان پنج کارخانه تولید خمپاره راهاندازی کردیم و ۱۳۰ کارگاه داخلی شهر را طرف قرارداد میبردند تا قطعه برای ما بسازند و بتوانیم ۱۰هزار گلوله خمپاره تحویل بدهیم.
در آن زمان، فوقالعاده در مضیقه بودیم؛ هم تحریمها برقرار بود و هم بهلحاظ توانمندی صنعتی در سطح پایینی بودیم.
از آن زمان تاکنون صنعت کشور هزار مرتبه رشد کرده است. نیروهای ما عمدتا سرباز بودند و قراردادی کار میکردند؛ تعدادی هم جزو نیروهای افتخاری بودند که حدود یک یا دو ماه برای پشتیبانی جبهه جنگ فعالیت میکردند؛ یکسری از نیروهایمان نیز نیروهای رسمی سپاه بودند.
شاید بتوان گفت بهواسطه تلاشهای شما، اصفهان غیر از تولید سلاح توانسته است یک نسل متخصص در حوزههای فنی و مهندسی تربیت کند، متخصصانی که در دوران بعد از جنگ توانستند در عرصههای مختلف به تولید و اقتصاد کشور کمک کنند.
امروزه بسیاری از مدیران و کارخانهداران افرادی هستند که در مجموعههای ما رشد کردند و نیروهای ما بودند. این یکی از خروجیهای ما بود. در کشورهای دنیا ساخت سلاح و مهمات محدود انجام میشود؛ فقط تعداد کمی برای مصرف یا برای انبارکردن تولید میشود.
وقتی جنگ اتفاق میافتد، تولید سلاح و مهمات باید صدبرابر شود و این باعث شکلگیری حرکت مردمی میشود؛ ولی وقتی جنگ تمام میشود، این حرکت مردمی نیز تمام میشود.
در مجتمعی که ما کار تولیدی انجام میدادیم، چندین مهمان داشتیم که امروز این افراد آدمهای بانفوذی شدهاند؛ مثلا در یکی از سالنهای ما برخی از این مهمانها تولید اولین زیردریایی را شروع کردند یا در بخشی از این مجتمع هلیکوپترسازی انجام میشد.
هلیکوپترسازی شاهد که امروزه فعالیت دارد، کارش را از مجتمع ما شروع کرد. قایقهای تندرویی (واترجت) که الان همه دشمنان از آن میترسند و واقعا ما به این قایقها افتخار میکنیم، اولینبار در سالنهای مجتمع ما ساخته شد.
این تولیدات افتخارهای ما در زمان جنگ و افتخار صنعت استان اصفهان بهشمار میروند.
در آن زمان هم مثل الان مشکل بهرهوری تولید احتمالا وجود داشته است؛ مخصوصا زمانی که تعداد کارگاهها و کارخانهها بیشتر شد. شما برای اینکه بتوانید در کمترین زمان ممکن نیاز مهمات جنگ را تهیه کنید، چگونه مدیریت میکردید؟
در تشکیلات خودمان زمانی که هنوز کارمان گسترده نشده بود، هر ماشین تراش روزی ۱۸۰ خمپاره میتراشید. رفتهرفته وقتی کارمان سنگین شد و کارخانههایمان در استان افزایش پیدا کرد، مدیرانی برای هر کارگاه انتخاب کردیم و مجموعههای تولیدیمان به این صورت فعالیت میکردند.
من هر هفته گزارش هفتگی از فعالیت این کارخانهها تهیه میکردم. طی یک هفته گزارشها به من اعلام میشد. برخی میگفتند: یک ماشین تراش در یک شیفت 50 خمپاره تراشیده است؛ برخی اعلام میکردند: 180 خمپاره تراشیدهایم و بعضی هم میگفتند: ماشین تراش فقط یک خمپاره و نصف خمپاره دیگر تراشیده است!
تعداد هرکدام متفاوت بود. من مدیر سالنهای تشکیلات تولید را صدا کردم و به او گفتم: چرا هرکدام متفاوت هستند؛ برخی کمتر تولید کردند و برخی بیشتر؟ باید میزان تولید بیشتر شود.
ایشان به من گفتند: امکانش نیست؛ چون ماشینآلات خراب میشود؛ به یکسری مشکلات دیگر هم اشاره کردند. من اعلام کردم: شما یک عدد حداقلی برای تولید خمپاره اعلام کنید تا این حداقلها حتما انجام شود. تولید یک خمپاره و نصف برای یک شیفت خیلی کم است!
ایشان به من گفتند: نمیتوانیم حداقلی برای تولید خمپاره اعلام کنیم. من برای اینکه تولید افزایش پیدا کند، راهکار پیدا کردم. به مدیر سالن تشکیلات تولید اعلام کردم: اگر تولید خمپاره بین 120 تا 150 باشد، برای تولید هر خمپاره 5 ریال تشویقی، برای تولید ۱۵۰ تا ۲۰۰ خمپاره برای هر خمپاره یک تومان تشویقی و برای تولید 250 تا 300 خمپاره برای تولید هر خمپاره سه تومان تشویقی و اگر تولید خمپاره از 300 بیشتر شود، برای تولید هر خمپاره پنج تومان تشویقی پرداخت میکنم.
یک هفته که گذشت، میزان تولید به 250 خمپاره رسید. اینها همانهایی بودند که اعلام میکردند تولید 250 خمپاره امکانپذیر نیست!
من از یکی از نیروها پرسیدم: حقوقت چقدر است؟ در جواب گفت: ماهیانه دوهزار تومان! پرسیدم: تشویقی چقدر دریافت کردی؟ به من جواب داد: چهارهزار تومان؛ یعنی دو برابر حقوقش!
وقتی این تشویقیها را به نیروها پرداخت کردم، میزان تولید بیشتر شد و نیروها انگیزه مضاعفی برای کارکردن پیدا کردند؛ من صبحانه و ناهار هم به نیروها میدادم.
آقایان جنتی که شرکت گیتیپسند را داشتند، یک روز از من پرسیدند: تو چه کار کردی که کارگرانت به این صورت کار میکنند؟ کارگران به این صورت در ایران کار نمیکنند!
من راهکاری را که بهکار بردم، برای آقایان جنتی هم توضیح دادم. آنها به من گفتند: ما هم همین کار را انجام میدهیم تا نیروها تشویق شوند و تولید افزایش پیدا کند. این مسئله مهمی است که به عمل نیروی کار اجرت بدهند؛ نه اینکه صرفا حقوق پرداخت کنند و فرقی هم نکند که نیروها کار کنند یا کار نکنند.
شما چون تجهیزات نظامی تولید میکردید، حتما از ظرفیت سربازان هم بهره میبردید. با مدلی که پیاده کردید، توانستید برای همه نیروها، حتی سربازان هم برای فعالیت بیشتر انگیزه ایجاد کنید؟
یک شب ساعت یک نیمهشب میخواستم به تهران بروم. به مجتمع تولیدی سر زدم و دیدم که چراغهای سالن روشن است. آن زمان نیروها دو شیفت کار میکردند. شیفت دوم تعطیل شده بود و من نگران شده بودم؛ چون بارها توسط منافقین تهدید شده بودیم که در این مجتمع مهمات تولید میکنیم.
من در این زمان سربازی را کنار مجتمع تولیدی دیدم که ابزارش را تیز میکرد. به او گفتم: سرباز که همیشه از کار فراری است. چطور شده که تو الان اضافهکاری میکنی؟
این سرباز به من گفت: مدیران مجتمع برای تولید هر خمپاره تشویقی میدهند؛ درواقع ما بهاصطلاح دانهای کار میکنیم. من ابزارم شکسته است؛ اگر کارم را امروز انجام نمیدادم، مدیرمان هم تشویقی پرداخت نمیکرد. درواقع سرباز از وقت شخصی خودش برای کار گذشته بود.
پس از جنگ چه کالاها و محصولاتی تولید کردید؟
پس از جنگ تا زمان بازنشستگی فعالیت نظامی داشتم؛ البته خواهان این بودم که زودتر از موعد بازنشست شوم؛ چون دنبال این بودم که در صنعت کشور تحول ایجاد کنم؛ بهاینترتیب با کمک نیروهای کارخانههایمان که مهمات تولید میکردند، برادرم و عدهای دیگر یک شرکت تأسیس کردیم.
در ابتدای کارمان در این شرکت؛ ویلچر، دوچرخه ثابت و عصای نابینایان برای جانبازان تولید میکردیم. رفتهرفته افراد دیگری نیز فعالیتهایی شبیه کار تولیدی ما شروع کردند و ما به این سمت رفتیم که فعالیت بزرگتری انجام دهیم.
ما قبل از شروع فعالیت تولیدی، کار تعمیرات ماشینآلات صنایع غذایی را انجام میدادیم. در حین تعمیر اشکالهای زیادی در ماشینآلات خارجی پیدا میکردیم.
برخی از قطعات این ماشینآلات مانند موتور، گیربکس و… متناسب با نیاز کشور ما نبود؛ به همین خاطر طراحی ماشینآلات صنایع غذایی را شروع کردیم و پس از طراحی فعالیت تولیدی این ماشینآلات را انجام دادیم.
ازآنجاییکه واردات ماشینآلات صنایع غذایی گران تمام میشد و کشور ما برای تولید این دسته از ماشینآلات در مضیقه بود، تصمیم گرفتیم کار تولید ماشینآلات صنایع غذایی را در کشور شروع کنیم.
تا الان حدود ۳۰ نوع ماشینآلات صنایع غذایی گرانقیمت اروپایی را در کشور داخلیسازی کردیم و در تولید آنها خودکفا شدیم. این ماشینآلات در کارخانههای تولید سوسیس، کالباس، ترشیجات، الویه و خمیر خرما (موردنیاز برای تولید کلوچه) مورداستفاده قرار میگیرد.
ما خدمات پس از فروش این ماشینآلات را در داخل ارائه میدهیم؛ ضمن اینکه بهواسطه تحقیقهایی که انجام دادیم، تلاش کردیم کیفیت این دسته از ماشینآلات از نمونههای خارجی بیشتر شود.
افرادی هستند که ماشینآلات خارجی را که از قبل داشتند، کنار گذاشتند و ماشینآلات تولیدی ما را جایگزین کردند. تولید این ماشینآلات کار سنگینی است. تولید برخی از ماشینآلات حدود یک سال طول میکشد.
اگر فردی بخواهد این ماشینآلات را از خارج وارد کند، حدود ۱۸میلیارد تومان باید هزینه کند. این رقم نجومی بوده و 9 برابر قیمت دستگاههایی است که ما تولید میکنیم. ما با مبلغ حدود دومیلیارد تومان این ماشینآلات را با کیفیت مناسبتر در داخل تولید میکنیم؛ خدمات پس از فروشش را نیز بومیسازی کردیم.
ما دستگاههای تولید خمیر مرغ (خمیر مرغ برای تولید سوسیس و کالباس مورداستفاده قرار میگیرد) نیز ساختهایم.
دستگاههایی که ما ساختیم، ابتدا قسمتهایی از مرغ را که قابلقصابی است، جدا میکند؛ سپس تمام ذرات گوشت را از اسکلت مرغ جدا میسازد و بهصورت خمیر بیرون میدهد و تمام استخوانها را که قابلاستفاده نیست، جدا میکند. اگر کارخانهای این دستگاه را نداشته باشد، تولید برایش بهصرفه نیست.
شما بهعنوان یک نیروی متخصص صنعت توانستید در زمان جنگ اصفهان را به یک نقطه تأثیرگذار در تأمین سلاح جنگ تبدیل کنید. با تجربهای که بعد از سالها فعالیت بهدست آوردید، به نظر شما چالشهای فعلی صنعت اصفهان و بهطورکلی ایران چیست؟
من تقریبا چه برای سپاه، چه برای رؤسایجمهور، چه وزرا، مجلس و رهبری ۵۲ نامه نوشتم و پیشنهادهای عملی ارائه دادم که چطور میتوانیم مشکلات را حل کنیم. پیشنهادهایم سر مسئله نیروی انسانی بوده است.
آموزشوپرورش باید از دوره دبیرستان هر رشتهای را که محصل انتخاب کرد، علاوه بر تدریس تئوری بهصورت عملی نیز تدریس کند تا افراد جوهره کار پیدا کرده و مهارت کسب کنند. این موضوع خیلی از مشکلات کشور را حل میکند.
من سال ۹۵ یک نامه به وزیر علوم و وزیر آموزشوپرورش نوشتم و با ۵۰ دلیل اثبات کردم که تنها مشکل کشور ما مسئله نیروی انسانی است. اگر مشکل نیروی انسانی حل شود، به دنبال آن تمامی مسائل حل خواهد شد.
من نظرم این است که امروز دیگر کارگر ایرانی نباید داشته باشیم؛ بلکه تمامی جوانهای ما باید کارآفرین باشند و به اندازهای مهارتشان بالا باشد که یا خودشان کارآفرین باشند یا اگر قرار است در محلی کار کنند، حقوقشان زیر ۳۰میلیون تومان نباشد.
امروزه کارگر ساده ما باید کارگر پاکستانی و کارگر افغانی باشد. در کشور ما دیگر امکان اینکه به کارگران هشتمیلیون الی نهمیلیون تومان حقوق بدهند، نیست. من کتابی نوشتم و نامهای را در خصوص نیروی انسانی برای مقام معظم رهبری فرستادم. ایشان چند روز بعد گفتند که بعضی از تولیدکنندههای ما نابغهاند.
شرکت کیا کره جنوبی ماشینهای خیلی لوکس تولید میکند. این شرکت به ازای هر نیرو 70 ماشین یا شرکت سیتروئن فرانسه به ازای هر نیرو 90 ماشین تولید میکند؛ ولی ایرانخودرو با سایپا در قبال هر یک نیرو شش الی هفت ماشین تولید میکنند.
۹۰درصد نیروهای ما یا توان کار ندارند یا از دانش مدیریت بیبهرهاند. ما نباید اجازه بدهیم دشمن با استفاده از نیروهای خودی در بخش تولید موفق شود؛ باید برای مهارتآموزی و توانمندسازی نیروی انسانی تلاش کنیم.