به گزارش اصفهان زیبا؛ استنباط و استخراج دیدگاه اسلام درباره کم و کیف رشد جمعیت از آموزههای دینی، امری بایسته و ضروری است. هرچند ممکن است بیان صریح و قاطع نظریه دینی دراینباره چندان راحت نباشد، توجه عمیق به ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و دینی برای سیاستگذاران و برنامهریزان در نظام اسلامی امری ضروری است.
بههرحال، در منابع دینی، آیات و روایات فراوانی به موضوع اهمیت رشد جمعیت پرداخته شده است.
با توجه به آیات و روایات درباره اهمیت رشد جمعیت میتوان به مضامینی ازجمله اینکه خداوند بهعنوان روزیدهنده و تضمینکننده روزی همه موجودات، (نور:32) نهیکننده از کشتن فرزندان به خاطر ترس، (اسراء:31) معرفی تحدید نسل بهعنوان نوعی قتل فرزندان، (مائده:32) نعمت مطلوب و بودن کثرت نسل، (نساء:1) ویژگی فرزند زیاد آوردن برای انتخاب همسر (صدوق، 1362، ج ۵، ص ۳۳۳) و بقای نسل بهعنوان هدف اصلی ازدواج (نحل:72) اشاره کرده است.
خداوند تضمیندهنده رزق و روزی فرزندان است
از مجموع این آیات و روایات درمییابیم که بچهدارشدن مستحب مؤکد است و نمیتوان محدودیت نسل را به اسلام نسبت داد. اسلام با تحدید نسل مخالف است اما برای تکثیر نسل هم با توجه به آیات قرآنی و متون روایی قیدی قائل شده است و آن صالح بودن فرزندان است.
درواقع بیانگر این است که برای تعدد زادوولد باید وجود زمینههای لازم جهت رستگار شدن فرزندان را در نظر گرفت. با وجود این، در دیدگاه اسلام ازدیاد نسل واجب عینی نیست؛ اما مطلوبیت ذاتی دارد.
حال که مطلوبیت ذاتی دارد، وظیفه خانواده و دولت چیست؟
در وهله اول خانواده باید در نظر داشته باشد که سوءظن به خداوند گناهی نابخشودنی است. تصور اینکه رازقبودن و روزیدهنده خداوند متعال است و او تضمینکننده رزق و روزی است، باعث میشود که نگرانی از فرزندآوری برطرف شود.
البته باید این نکته را مدنظر قرار داد که رزق و روزی انسان با خداوند است. ممکن است در ارتباط انسان با انسان، افرادی مانع این ارتباط شوند. خداوند متعال رزق و روزی خود را ارسال میکند، ولی افراد یا سیستمی که حاکم بر انسان هستند، مانع از رسیدن آن میشوند.
تنظیم سیاستهای جمعیتی بر اساس ارزشهای شارع مقدس
همچنین اصل اول در وظیفه دولت و حکومت اسلامی، ترغیب و تشویق در عمل کردن به این استحباب است؛ یعنی سیاستهای جمعیتی باید براساس ارزشهای مطلوب شارع مقدس تنظیم شود؛ مگر اینکه موانعی وجود داشته باشد؛ یعنی اضطرار آن بهگونهای باشد که جلوی آن مطلوبیت را بگیرد.
اگر اضطرار هم باشد، میتوان سیاستها را بهصورت موقتی تغییر داد، نه بهصورت دائمی؛ اما اصل بر این است که دولت اسلامی باید بچهدار شدن و ازدیاد نسل را تشویق کند.
همچنین دولت باید برنامهریزی کند که اگر اضطراری ایجاد شد، آن را برطرف سازد؛ نه اینکه بهگونهای برنامهریزی کند که اضطرار ایجاد شود.
در مقابل، عدهای میگویند فرزندآوری مطلوبیت ذاتی ندارد و اگر مطلوبیت داشته باشد، مطلوبیت در کیفیت است، نه کمیت و کثرت؛ جمعیت بهخودیخود ارزش نیست.
این سخن هیچ مبنایی در آیات و روایات ندارد. در اینجا دو موضوع مطرح است که باید از هم تفکیک شوند؛ نخست اینکه جامعه اسلامی باید جامعهای قوی، عزیز، دانشمند، ثروتمند و صالح باشد، نه ذلیل، جاهل، فقیر و فاسق؛ اما پرسش این است که آیا برای تحقق هدف، باید تعداد جمعیت کم شود؟ آیا برای افزایش کیفیت، باید جمعیت کنترل شود؟
اینها هیچ ارتباطی به هم ندارند. این وجوه، اعتبارات و استحساناتی است که برخی ارائه میدهند؛ درحالی که با استحسان نمیتوان مطلوبیت ذاتی بچهدار شدن و ازدیاد نسل را از بین برد؛ زیرا آیات و روایات زیادی درباره بچهدار شدن وجود دارد که نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم و بگوییم اسلام صرفا به فکر کیفیت است.
برای داشتن یک جامعه نیرومند، عالم و مؤمن، نباید ضعف برنامهریزی را با کاهش جمعیت جبران و در اصطلاح امروزی صورتمسئله را پاک کنیم. با پاک کردن صورتمسئله، آیات و روایات ناظر به افزایش جمعیت از بین نمیرود.