به گزارش اصفهان زیبا؛ درحالیکه مردم جهان در طول تاریخ شاهد جنگهای متعدد عقیدتی و قومیتی بودهاند، مردم اصفهان زندگی مسالمتآمیزی را با پیروان ادیان توحیدی تجربه کردهاند.
مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان و اهل سنت استان اصفهان در کنار ساکنان شیعه این دیار، همیشه تعاملهای مطلوب و پررونقی در ابعاد گوناگون با یکدیگر داشتهاند.
بر این اساس در گفتوگویی با علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب و مدرس دانشگاه به بررسی این موضوع پرداختیم.
به نظر شما جایگاه فرهنگی شهر اصفهان در جهان اسلام چیست؟
صحبتکردن درباره اصفهان که به لحاظ وضعیت جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) خاص خود در شاهراه فرهنگ، ادیان، مکاتب و اقوام مختلف قرار گرفته است، کار سادهای نیست.
این شهر همواره مهد اندیشه، علم و معنویت بوده و دوران اوج و شکوفایی متعددی را تجربه کرده و حتی پیش از ظهور اسلام نیز ازجمله شهرهای مهم سیاسی و علمی محسوب میشده است.
در دوران پس از اسلام، اصفهان در دو بازه زمانی، بهمثابه پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی، رونق ویژهای را تجربه کرده است: ابتدا، در دوران حیات ابنسینا، آنهنگام که او به مدت ۱۶ یا به روایتی دیگر ۲۰ سال در اصفهان ساکن شد و مدرس ابنسینا را بنا نهاد و این مدرس، مکتب حِکمی اصفهان را پایهگذاری کرد؛ در زمان حکومت صفویان نیز اصفهان به اوج شکوفایی خود رسید و عالمانی همچون شیخبهایی، میرفندرسکی، ملاصدرا و میرداماد را به جهان اسلام تقدیم کرد.
این نکته قابل ذکر است که ساکنان اصفهان همواره به علت سکنا در شهری که مأمن فرهنگی محسوب میشده، دارای اندیشه و فرهنگی غنی بودهاند؛ لذا همیشه تعامل مسالمتآمیزی با مردم دیگر اقوام و ادیان داشتهاند.
پیروان کدام دین از قدیمیترین ساکنان شهر اصفهان محسوب میشوند؟
بنابر منابع تاریخی نام پارتاکِنا که معرب آن فِریدن است، بازمانده نام ایالتی است که مرکزش شهر گی یا اصفهان امروزی و محل اسکان یکی از شش قبیله ماد بوده است؛ پس اولین دین تاریخی که قبل از ظهور اسلام در این شهر پای گرفت، آیین زرتشت بود.
پس از ظهور اسلام بهمرور گرایش بیشتر مردم به این دین افزایش پیدا کرد؛ بنابراین آیین زرتشتی و آتشکدههای آن از رونق افتاد و یکی از مهمترین آتشکدههای آن زمان که در مرکز شهر واقع بود، به مسجد جامع شهر اصفهان مبدل شد.
بنای اولیه این مسجد به قرن دوم هجری میرسد؛ اما قدیمیترین بخش بازمانده از آن که متعلق به هشت قرن پیش است، به اهل سنت در دوره سلجوقی اختصاص دارد و بخش خلفای راشدین نام دارد. بخشهای بعدی مسجد توسط شیعیان به آن افزوده شد.
در شرایط مذکور، زرتشتیان کنار مسلمانان زندگی مسالمتآمیزی داشتند و بدون احساس فشار از سوی مسلمین برای تغییر دین و آیین خود، آزادانه به انجام مناسک عبادی و تجارت میپرداختند؛ هرچند بسیاری از آنان به خاطر دانشمحور و بهروزبودن، تشویقهای اجتماعی و حتی معافیتهای مالیاتی به دین اسلام میگرویدند.
حتی در دوره تشکیل حکومت صفویه نیز زرتشتیان در اصفهان کاملا آزادانه زندگی میکردند؛ تا اینکه شاهعباس دوم و سپس شاه سلطانحسین دیدگاههای متعصبانه دینی را ترویج دادند و با فشار بر ادیان غیراسلامی ازجمله پیروان آیین زرتشتی از طریق ایجاد محدودیتهای تجاری و تعیین و اخذ مالیاتهای سنگین، بخشی از آنها را مجبور به مهاجرت از اصفهان کردند که در کرمان، یزد و بمبئی هند سکنا گزیدند.
اما پس از گذشت زمان محدودی این اوضاع تغییر کرد و مجددا زرتشتیان باقیمانده، در کنار مسلمانان بهصورت مسالمتآمیز و با حقوق اجتماعی برابر تا امروز به زندگی پرداختند.
هماکنون نیز آنها در محله نظر شرقی دارای آتشکدهای فعال هستند که تقریبا پنجاه سال پیش توسط دو زرتشتی ساکن آلمان ساختهشده و موبدی به نام آقای نیکدین در آنجا مستقر است.
نحوه ورود و سکونت پیروان دیگر ادیان در شهر اصفهان چگونه بوده و تعامل حاکمان و مردم اصفهان با آنها به چه صورت بوده است؟
ورود پیروان یهودیت به شهر اصفهان نیز به این ترتیب بود که در قرن پنجم پیش از میلاد که کوروش، یهودیان را در ماجرای فتح بابل آزاد کرد، بخش زیادی از آنها به اورشلیم مهاجرت کردند و گروهی دیگر در بابل ماندند؛ اما عدهای از آنها نیز با مشاهده تساهل ایرانیان، همراه با آنان به شوش و اصفهان مهاجرت کردند و حتی مناصب حکومتی مهمی نیز به عهده گرفتند؛ بنابراین منشأ وجود یهودیان ساکن در اصفهان، مهاجرت آنها در ۲۵ قرن پیش بوده است.
یهودیان در این مدت شهروند ایرانی محسوب میشدند و زندگی ممزوجی با مسلمانان داشتند. مرکز سکونت یهودیان در اصفهان در محله جویباره این شهر بود و این نام پس از قرن پنجم به این منطقه اطلاق شد.
البته قبل از آن به نام یهودیه یا دارالیهود خوانده میشد. در این منطقه تقریبا ۲۰ کنیسه وجود داشت که حتی تاریخ ساخت برخی از آنها به دوران سلجوقیان برمیگشت؛ مثلا کنیسه ملانیسان در آثار ملی ایران نیز به ثبت رسیده است.
یهودیان اصفهان در حوزه تجارت عتیقه و پارچه و صنعت دوختودوز فعال بوده و هستند. آنان در زیستی مسالمتآمیز در کنار مسلمانان بهگونهای زندگی میکنند که هیچ تمایزی بین آنها و مسلمانان در نوع گویش و پوشش دیده نمیشود.
اکنون در حدود دوهزار نفر از یهودیان، ساکن اصفهان هستند. هرچند با فراهمآمدن امکانات مهاجرتی گسترده در دهههای اخیر، تعدادی از یهودیان و زرتشتیان به دیگر کشورها مهاجرت کردند، همچنان شهر اصفهان برای آنها مأمن مطلوبی محسوب میشود؛ بهویژه آنکه آنها با داشتن نمایندهای در مجلس شورای اسلامی به حقوحقوق مدنی و شهروندی خود میرسند.
ارامنه مسیحی جلفا در چه زمانی به اصفهان وارد شدند؟
یکی از مهمترین ادیان شناختهشده در شهر اصفهان مسیحیان هستند. هرچند از منظر عامه مردم ارمنی مساوی با مسیحی است، درواقع ارمنی عنوان یک قومیت است، نه یک دین. ریشههای نژادی آنها به حدود سههزار سال پیش میرسد.
وقتیکه بخشی از آریاییها در منطقهای که امروزه ارمنستان خوانده میشود، ساکن شدند، پس از ترکیب با اقوام اورارتو، ارمنی نام گرفتند.
منطقه ارمنستان در دوران اشکانی و ساسانی همواره بین ایران و روم در حال تبادل بود. ساسانیان و اشکانیان در اداره این منطقه نقش اصلی را داشتند. آیین مردمان این دیار، آیین مهر ایرانی بوده که آثار باستانی ارزشمندی از این آیین در آنجا بهجا مانده است.
اگرچه در ایران امروزی ما آثار اندکی از این آیین داریم، میدانیم که نفوذ آیین مهر در اشکانیان، که بعدا به پارت مشهور شدند، عمیق بوده است؛ بهطوریکه کلمه پهلوان بازماندهای از سلحشوری در عین جوانمردی در آیین مهر است.
ارمنستان اولین کشوری بود که اولین حکومت مسیحی در قرن سوم میلادی در آن شکل گرفت. بعد از ظهور اسلام این منطقه با فرازونشیبهایی همراه بود؛ تا اینکه حکومت عثمانی در غرب جهان اسلام و حکومت صفوی در شرق جهان اسلام به قدرت رسیدند.
رفتار حکومت اسلامی عثمانی با ارامنه، متعصبانه بود؛ درحالیکه صفویان، تعاملی مطلوبتر با آنها داشتند.
در یکی از حملههایی که لشکر عظیم عثمانی به ارامنه داشت و ارمنیها از حمایت کامل دولت صفوی بهخاطر مشغولبودن آنها به درگیری با پرتغالیها محروم بودند، شاهعباس صفوی برای محافظت از ارامنه جلفای نخجوان، آنان را همراه با خود مهاجرت داد.
در این مهاجرت سخت که در فصل زمستان صورت گرفت، آنها تلفات زیادی را متحمل و نهایتا به شهر اصفهان منتقل شدند. شاهعباس صفوی مناطق جنوبی زایندهرود را به آنها بخشید تا برای خود روستایی تشکیل دهند و بدین طریق، منطقه جلفای جدید و کنونی شکل گرفت.
هماکنون اصفهان شاهد حضور پررنگ آنها در این منطقه است. ارامنه با خود حرفهها و صنایعی همچون تجارت ابریشم و سنگتراشی را گسترش دادند.
ازآنجاکه آنها با مسیحیان اروپایی رابطه مطلوبی داشتند، فنون و صنایع جدید اروپا همچون صنعت چاپ را نیز وارد ایران کرده و سومین مرکز جهانی صنعت چاپ را در اصفهان تأسیس کردند.
البته این شرایط آرام و مطلوب تداوم پیدا نکرد و همانگونه که قبلا اشاره شد، در زمان شاهعباس دوم و سپس شاه سلطانحسین، فشار برای تغییر دین از سوی حکومت بر آنها وارد شد؛ اما با دفاعیههای خوبی که اسقفهای ارامنه در آن زمان از حقانیت دین خود کردند، ارامنه از این فشار خارج شدند.
یکی از ادلهای که همواره اسقفها در برابر فشارهای عثمانی و صفوی به آن تمسک میجستند، توافقنامه منصوب به رسول خدا (ص) بود که حضرتمحمد (ص) در آن تفاهمنامه حکم تجارت با مسیحیان و زندگی مسالمتآمیز آنان در کنار مسلمین را صادر کرده بودند.
این تفاهمنامه یکی از قدیمیترین معاهدههای ارامنه بوده که رونوشتی از آن هم اکنون نزد شورای خلیفهگری ارامنه جلفای اصفهان موجود است؛ البته شاه سلطانحسین پس از همراهینکردن علمای اسلامی در افزایش فشار بر ارامنه، به قبرستان آنها واقع در خیابان صفه کنونی یورش برد و گوشه سنگ تمام قبور درگذشتگان آنها را به تلافی این عدمموفقیت شکست که آثار آن هنوز موجود است.
یکی دیگر از نمونههای تعامل خوب مردم اصفهان با ارامنه مسیحی، تأسیس «انجمن صفاخانه اصفهان» بهعنوان مرکزی برای تعاملهای فرهنگی و دینی بود.
توضیح اینکه در ابتدای قرن ۱۴ هجریقمری، محمدعلی حسنی با لقب داعیالاسلام که در فقه، عرفان و حکمت دستی داشت و به زبانهای انگلیسی، عربی، اردو و عبری مسلط بود، با تفکری خلاقانه مؤسسه را تأسیس میکند که در آن، مباحثات عقیدتی بین مسلمانان و ارامنه شکل میگیرد و اختلاف دیدگاههای الهیاتی بین پیروان این دو دین موردبررسی و مباحثه واقع میشود.
نتیجه این مباحثات که در سلم و آرامش کامل صورت میگرفت، در ماهنامه «الاسلام» منتشر میشد که نشر آن به مدت سه سال، تا ۱۳۲۳ نیز تداوم داشت و مشتمل بر مباحث الهیاتی ارزشمندی بود؛ کتاب صفاخانه اصفهان نیز توسط داعیالاسلام با مقدمهای از دکتر حامد ناجی توسط نشر ادیان منتشر شده است.
آیا میتوان از اصفهان بهعنوان الگویی در زیست مسالمتآمیز پیروان ادیان مختلف در جهان اسلام یاد کرد؟
در طول این چند هزار سالی که شرح آن گذشت، هیچگونه درگیری ویژهای در بین پیروان ادیان مختلف در اصفهان ثبت نشده است؛ بهویژه پس از اسلام، در این شهر میان پیروان دیگر ادیان و مسلمانان همواره تعاملهای هنری همچون معماری، موسیقی و نقاشی و مراودات علمی و تجاری برقرار بوده است و مردم به شکل صمیمانه همدیگر را پذیرفتهاند و زیست مسالمتآمیزی را تجربه کردهاند؛ حتی تعدادی از یهودیان و ارامنه که روابط معنوی خوبی با مسلمانان برقرار کردند، به اسلام گرویدند.
در اصفهان پیروان دیگر ادیان در مراسم دینی مسلمین همچون مراسم محرم و مناسبات و اعیاد ملی شرکت میکنند.
روایات بسیار زیادی در بین مردم محلههای همجوار جلفا، مانند سیچان و مارنان وجود دارد که برخی از آنها در مجالس روضه سیدالشهدا حاجات خود را از دست بابرکت مولا گرفتهاند و سپس مسلمان شدهاند.
در جهان جدیدی که روابط ملل و کشورها با یکدیگر نزدیکتر شده و کره زمین بهمثابه دهکده جهانی شده است، آنچه مغفول مانده، زیست مسالمتآمیز بر محور ادیان است؛ اما اکنون پایه روابط بر محور سکولاریسم بوده که در اساس محصول لیبرالیسم است و نوعی بیتفاوتی به تمایزهای فرهنگی محسوب میشود؛ این در حالی است که الگوی همزیستی ادیان در اصفهان، الگویی انسانی و همدلانه و بر مبنای احترام به تنوع فرهنگها و ادیان است.
امروز توریسم جهانی نیز تشنه دیدار از چنین مراکز فرهنگی است. وسعت نظر اسلام در پذیرش ادیان دیگر در اصفهان نمود پیداکرده و شاهد بروز و ظهور توحید به معنای فراگیر و وحدتبخش، و نه شبهتوحیدهای انحصارگرا و تفرقهافکن در این شهر هستیم.
آموزههای بینالادیان در اصفهان میتواند الگوی بسیار خوبی برای توسعه دوستی و معنویت نهتنها در جهان اسلام، بلکه در کل جهان باشد. درواقع اصفهان را باید «دارالادیان» یا «خانه ادیان» لقب نهاد.