تأملی درباره واکنش‌های مردم ایران به تحولات اخیر در فلسطین:

ایرانیان و غزه

در واکنش به این مسئله، احساس وفاق عمومی داریم و اکثریت احساس مثبتی به فلسطین دارند؛ اما این طیف در شکل ابراز، شدت نظر و بروز در خصوص مسئله با تنوع مواجه می‌شود.

تاریخ انتشار: 09:46 - پنجشنبه 1402/09/9
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
ایرانیان و غزه

به گزارش اصفهان زیبا؛ در 1402 هجری‌شمسی، 2023 میلادی و 1445 هجری‌قمری آن‌قدر سرعت تحولات در جهان افزایش ‌یافته است که گاهی تحلیل و تفسیر رویداد و پدیده‌های مختلف با مشکل مواجه می‌شود؛ چراکه مسئله به‌خوبی طرح نمی‌شود، ابعاد آن دیده نشده و بالطبع نتیجه درستی هم در پی نخواهد داشت.

اینک اگر «طوفان‌الاقصی» و جوش‌وخروشی را که از 7 اکتبر سال جاری شکل گرفته است، یک پدیده جهانی بنامیم، ممکن است به علت سرعت آن و درهم‌ریختگی که در دنیا به‌پا کرده، با همان مشکل فقدان تحلیل دقیق ماجرا مواجه شویم؛ به همین خاطر است که در مواجهه با رویدادهای مختلف بر اساس علم روش‌شناسی یا مِتُدولوژی اصول، روش و پرسش‌های مختلفی تعریف می‌شود تا از چنین ابهام‌هایی جلوگیری شود؛ همان‌طور که در مواجهه با این پدیده می‌توان با پنج پرسش به واشکافی ابعاد مختلف آن پرداخت:

♦ پرسش از چیستی آن رویداد و پدیدار که پرسشی توصیفی است.

♦ پرسش از چرایی آن رویداد و پدیدار است.

♦ معطوف به مسئله آینده‌پژوهانه است؛ اینکه این رویداد و پدیدار احتمالا به چه وضعیتی ختم می‌شود.

♦ یک پرسش تجویزی است که بسته به اینکه ما که هستیم، چه موقعیتی داریم، چه جایگاهی از نظر اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، ‌انگیزه‌ها و ایدئولوژی داریم، واکنشمان به رویداد معلوم چیست.

♦ این پرسش ناظر به حکم اخلاقی است که در خصوص مسئله ارائه می‌دهیم.

آنچه در این گزارش قصد پرداختن به آن را داریم، ناظر به پرسش چهارم است، پرسشی از واکنش مردم ایران، ملتی که همواره اقداماتشان ناظر به مبارزه و مخالفت با ظلم و استعمار بوده است؛ در مواجهه با تحولات اخیر فلسطین و اسرائیل.

هرچند به‌نظر می‌رسد پرداختن به این پرسش در ابتدا نیازمند پاسخ‌گویی به پرسش‌های پیشین است، تلاش شده با بیان انگیزه و واکنش‌های مختلف مردم، به‌نوعی ایدئولوژی ذهنی‌شان نیز درنظر گرفته شود و چنین ایرادی رخ ندهد.

جامعه جهانی به‌پاخاست

در روزهای گذشته بعد از طوفانی که گروه‌های مقاومت غزه در سرزمین‌های اشغالی به‌پا کردند، حمله‌های پیاپی اسرائیلی‌ها و به‌خصوص بمباران بیمارستان المعمدانی، آنچه در جامعه جهانی شاهد آن بودیم، خروش جهان بود؛ بیش از پنج‌هزار تجمع اعتراض‌آمیز به اقدامات اسرائیلی‌ها در سرتاسر جهان که بخش عمده‌ای از آن در قاره سبز شکل گرفت؛ نامه‌های سرگشاده بیش از دوهزار چهره هنری‌فرهنگی بریتانیا و 55 بازیگر سرشناس آمریکایی که خواستار توقف فوری محاصره و بمباران غزه شدند؛ همچنین محکومیت و میانجی‌گری کشورهای مختلف ازجمله روسیه، چین، ترکیه، عربستان، بحرین، اردن، عمان، امارات، قطر، کویت، مصر، مراکش، کلمبیا، شیلی، بولیوی و برزیل.

فرازونشیب‌های نگرش ایرانیان

کشور ایران با موقعیت جغرافیایی خود همواره در طول تاریخ به‌عنوان چهارراه ژئوپلیتیک جهان شناخته‌ شده است.

همین مسئله باعث شده با فرصت و محدودیت‌هایی مواجه شود و دائما زیرنگاه تیزبین حکومت‌ها قرار گیرد؛ همان‌طور که در دو ماه گذشته نه‌فقط تحلیلگران داخلی، بلکه دوربین‌های جهانی هم به رصد کنشگری مردم در مواجهه با تحولات فلسطین پرداخته‌اند و برداشت‌های مختلفی ارائه ‌شده است.

به‌عبارتی‌دیگر، اگر یک دسته‌بندی از کنشگری در جامعه ایرانی در خصوص مسئله فلسطین داشته باشیم، با سه گروه حکومت، روشنفکران و عامه مردم مواجه خواهیم شد.

با این حساب، تکلیف حکومت با سیاست‌گذاری‌های آن از همان ابتدای انقلاب مشخص است؛ گروه روشنفکران نیز اگر بتوان با اغماض این واژه را به برخی از چهره‌های مشهور نسبت داد، همواره موضعی محافظه‌کارانه و کلی‌گوی داشته‌اند؛ همچون اظهارنظرهایی که در پویاترین حالت خود «کشتار» و «سلطه» را محکوم می‌کند، ولی معلوم نیست که کدام کشتار و سلطه!

اما آنچه به‌طور خاص موردتوجه قرارگرفته، واکنش عامه مردم یا به عبارتی، طبقه متوسط فرهنگی نوگرا است.

با این تعریف، برخی با اشاره به جهت‌گیری‌های چهل‌ساله جمهوری اسلامی در مقابل اشغال فلسطین، ظهور گروه‌های مقاومت فلسطین را درنتیجه گسترش اندیشه آزاده‌خواهی جمهوری اسلامی و کمک‌های نظامی حکومت می‌دانند.

این گروه معتقدند درحالی‌که کشور ایران در این سال‌ها به‌عنوان محور مقاومت شناخته‌شده و برای مردمی که بیش از چهل سال است با راهپیمایی‌های باشکوه روز قدس حمایت خود از فلسطینیان را نشان داده‌اند، چه نیازی به واکنش‌های آنی در مقابل حمله‌های بی‌رحمانه اسرائیل وجود دارد؟ کما اینکه تجمع‌هایی هم در روزهای گذشته برگزار شده است و مردم اعتراض خود را چه در خیابان‌ها و چه در فضای مجازی اعلام کرده‌اند.

درمقابل، عده‌ای دیگر کنشگری مردم در این روزها را ناچیز شمرده و معتقدند که این انفعال جمعی ریشه در مشکلات و نارضایتی‌های داخلی دارد؛ برداشتی که سبب شد انگشت اتهام رو به حکومت نشانه رود و زمینه تفرقه میان مردم و حکومت را فراهم کند؛ کنشگری که خواستیم آن را بر اساس معیاری درست تبیین کنیم و ابعاد پنهان آن را آشکار سازیم؛ به همین‌خاطر پای صحبت های دکتر احمد مهرشاد، هیئت‌علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان نشستیم. آنچه ملاحظه می کنید، متن پیاده شده صحبت های ایشان در پاسخ به چگونگی کنشگری مردم ایران در تحولات اخیر فلسطین است که در فضایی صمیمی ایراد شد:

به‌نظر می‌رسد ما با یک پاسخ درمقابل این مسئله مواجه نیستیم؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم که این واکنش خوب یا بد است و اگر بد است به این دلیل بد است؛ چراکه افراد جامعه در طیف‌های مختلف هستند و باید به‌صورت طیفی هم تحلیل کنیم.

یک گروه افرادی هستند که در نگاهی لجبازانه با حکومت، معتقدند که اتفاقا باید از رژیم صهیونیستی دفاع کنیم. این اندیشه را در فضای رسانه‌ای آن‌طرف آبی هم می‌بینیم که گاهی مخاطب ایرانی را قلقلک می‌دهند؛ مثل گزارش «بی‌بی‌سی» از یک خانواده اصفهانی ساکن سرزمین‌های اشغالی که اعضای آن در روزهای اخیر کشته‌ شده بودند.

این گزارش پدری را نشان می‌داد که با اشعار اصفهانی عزاداری می‌کرد و به‌دنبال طرح این پرسش بود که بین مردم ایران و ساکنین سرزمین‌های اشغالی علقه بیشتری هست یا فلسطینیان و ایرانی‌ها؟

پس این خط‌دادن‌های رسانه‌ای است که وجود دارد و افرادی هم هستند که حتی اگر فضای اجتماعی را کمی بازتر ببینند، درخواست تجمع هم می‌کنند.

دسته‌ای دیگر از این طیف اجتماعی افرادی هستند که از این اتفاق‌ها ناراحت هم هستند و به نفع مردم فلسطین فکر می کنند؛ ولی به خاطر مشکلات و ناراحتی‌های اقتصادی اجازه نمی‌دهند خشمشان ابراز شود؛ چراکه فکر می‌کنند اگر این ناراحتی ابراز شود، برداشت نظام اقتصادی و سیاسی این است که نقطه اشتراکی یافته‌ایم و این نقطه اشتراک باعث حمایت از نظام می‌شود.

گروه دیگری هم هستند که معتقدند موضع حمایت‌آمیزشان از فلسطین در تریبون مؤثرتری بیان می‌شود.

این دسته، افرادی همدل با این ماجرا هستند و می‌گویند که اقدام مؤثرتری توسط نهادهای نظامی و سیاسی انجام می‌شود؛ پس ما باید جایی وارد شویم که صدایی غیرازاین باشد؛ مثل اینفلوئنسر مصری که بعد از اجلاس ریاض در واکنش به سخنان رئیس‌جمهور ایران ابراز رضایت می‌کرد و معتقد بود که تنها ایران بود که با این قاطعیت سخنرانی و اسرائیل را محکوم کرده است.

طیف دیگری هم هستند که می‌گویند ما محکوم می‌کنیم، همراه هم هستیم؛ ولی نه آن‌قدری که برای ما هزینه داشته باشد. در حد ناراحتی، ناراحت هستیم؛ نه اینکه واکنش ما باعث ورود به جنگ و تحریم کشور شود.

گروه دیگری هم در این طیف، هم ناراحت هستند، هم تجمع می‌کنند و هم در میدان هستند و آماده برای اقدامات جدی‌تر علیه رژیم صهیونیستی.

این وضعیت فضای اجتماعی طیفی ماست که دوسوی طیف هم متنوع است. این‌طور نیست که بگوییم با یکدستی، دو‌دستگی و سه‌دستگی مواجه هستیم.

البته در واکنش به این مسئله، احساس وفاق عمومی داریم و اکثریت احساس مثبتی به فلسطین دارند؛ اما این طیف در شکل ابراز، شدت نظر و بروز در خصوص مسئله با تنوع مواجه می‌شود.

یکی می‌گوید: «با دیدن فیلم‌های کشتار کودکان غزه نمی‌توانم بخوابم.» دیگری می‌گوید: «چقدر بد!» و دیگری کشتار را محکوم می‌کند. این اظهارنظر است که طیف وسیع و متنوعی دارد؛ آن چیزی که ضرورت دارد، گفت‌وگوی جامعه در این باره است.

خطری که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و اتفاقا سال گذشته هم خودش را نشان داد، توافق بر ارزش‌های مشترک جامعه و چالش بر پیش‌فرض‌هاست. پرسش این است: آن‌چیزی که در حوادث و ناآرامی‌های سال 1378، 1388، 1396، 1398 و 1401 جامعه را به نظم برگرداند، چه چیزی بود؟

در 1378 وجهی از زیرسؤال‌رفتن اصل نظام سیاسی روی داد. این‌طور برداشت می‌شود که حوادث کوی دانشگاه به آن سمت می‌رفت که به چالشی برای اصل نظام تبدیل شود؛ پس ماجرا متوقف شده و کار جمع می‌شود.

در 1388 این فضا طرح می‌شود؛ ولی متوقف‌کننده کار نیست؛ یعنی به جایی می‌رسیم که بر ارزش‌های دینی جامعه توقف می‌کند و می‌گوید اینجا مرزی است که همراهی نمی‌کنم.

در 1396 و 1398 به چیزی کلان‌تر و کلی‌تر می‌رسیم؛ یعنی حتی المان‌های مذهبی هم جامعه را به یک استقرار برنمی‌گرداند.

در این سال‌ها با آرام‌کردن جامعه و بیشتر با تکیه‌بر مسائل اقتصادی، جامعه به ثبات می‌رسد؛ درواقع ناامنی، گسل‌های اقتصادی را تهدید کرده و جامعه احساس می‌کند این مسئله باعث هزینه می‌شود؛ پس با عقب‌نشینی بخش‌هایی که کنشگر نیستند، مسئله پاک می‌شود.

در 1401 رخدادی که اتفاق افتاد، این بود که حتی برای ایران، پرچم و سرود ملی هم تردید ایجاد شد. کار به‌جایی می‌رسد که تا تجزیه‌طلبی هم پیش می‌رود و اینجاست که جامعه توقف می‌کند؛ یعنی جایی که اصل تمامیت ارضی به خطر می‌افتد.

پس اگر مسئله را از یک‌سو با نگاهی جهانی و مستضعفین جهانی ببینیم، سمت دیگر بعد داخلی آن است که آیا می‌توانیم دوباره بر سر ارزش‌های مشترکمان که چیست و باید چه باشد، گفت‌وگو کنیم؟ یا این لج‌ولجبازی همین‌طور ادامه پیدا می‌کند و دفعه دیگر اگر دو شهر هم از کشور جدا شود، می‌گوییم خب چه مشکلی دارد؟ یا کار تا جایی پیش می‌رود که به اشغال سرزمین هم فکر کنیم و جامعه بر سر همین مفاهیم پایه‌ای که مفهوم دولت و ملت را می‌تواند حفظ کند هم تردید داشته باشد؟

این مسئله را بنده اصطلاحا چالش انسداد ارتباط می‌نامم؛ یعنی آهسته‌آهسته در بخش‌های مختلف جامعه انسداد ارتباطی پیدا می‌کنیم و بخش‌های مختلف اجازه گفت‌وگو به هم نمی‌دهند؛ یعنی بر اساس تصورات غالبی ذهنشان قضاوت کرده و نوعی مرزبندی با دیگران ایجاد می‌کنند.

این مسئله در واژه‌های سیاسی با عنوان قطبی‌شدن شناخته می‌شود. یک زمانی این قطبی‌شدن در یک حادثه موقت سیاسی است؛ مثلا در انتخابات 1388 یک گروهی، دیگری را نابودکننده کشور می‌داند و دیگری هم همین نظر را به گروه مقابل دارد. این حالتی است که هر گروهی که پیروز انتخابات شود، گروه اجتماعی دیگر معتقد است که جامعه رو به تباهی است؛ پس دیگر ما کاری با این جامعه نداریم.

در مثالی دیگر در مواجهه با مسئله حجاب هم این دوقطبی وجود دارد و امکان ارتباط را مسدود می‌کند. افراد باحجاب دیگری را از دایره گفت‌وگوی خودش بیرون می‌کند و از سویی، گروه مقابل هم همین‌طور.

این جهت رفتار را نشان می‌دهد. با توجه به این مسئله آنچه در وضعیت فعلی ما ضرورت دارد، یک ترمیم اجتماعی است؛ چراکه این وضعیت یک پدیده داخلی خطرناک است؛ البته در مسئله مواجهه با فلسطین یک وفاق جمعی وجود دارد و صرفا در بروز آن مشکل داریم؛ اما ازآنجاکه این موضوع سوژه خارجی محسوب می‌شود، یعنی فضای کلی‌تری وجود دارد که در یک‌سو فلسطینیان حضور دارند و در سوی دیگر صهیونیست‌ها، فشار اصلی ماجرا باوجود اهمیت ایران، به ما برنمی‌گردد.

با این حساب شاید این اتفاق‌ها فرصتی است که ببینیم می‌توان با بهره‌گیری از آن، مشکل انسداد ارتباطمان را تدبیر کنیم و راه‌هایی را که هنوز بسته نیست، باز کنیم؛ همچون فعالیت برنامه «به افق فلسطین» که در سطح سیاست‌گذاران به‌دنبال بیان ارزش‌های مشترک بود، ولی همین هم مورد مناقشه شد. ازیک‌طرف، مخالفان ادبیات صداوسیما انتقاد می‌کنند و از طرف دیگر، موافقان آن!

این مثالی از کنشگری در سطح کلان بود؛ اما آنچه مهم است، سطوح این کنشگری است؛ یعنی برای رفع این مشکل از یک کنشگری فردی تا یک کنشگری کلان اجتماعی می‌توان دست به عمل زد.

برای جلوگیری از شرایطی که فضا متشنج شود، ذهنیت‌ها از هم فاصله بگیرد و کار به جایی برسد که افراد ترجیح دهند دیگر کاری به کار همدیگر نداشته باشند، می‌توان از کنشگری‌های خرد هم شروع کرد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

چهار × 4 =