به گزارش اصفهان زیبا؛ «اگر پرسیده شود میوه به مقصود نزدیکتر است یا شاخه، جواب مشخص است: میوه.» در وادی حقیقت، زنانگی و مردانگی مطرح نیست و انسان به خاطر آنکه «جانشین خداوند» است، میتواند در عالیترین درجات باشد و این واقعیت ربطی به مردبودن یا زن بودن شخص ندارد.
همه میتوانند مقصود را صدا بزنند و بهمراتب عالی توحید برسند. بندگی آن رازی است که برای هر جنسیتی قابلیت فاششدن دارد و از پس آن والاترین درجات خود را نمایانگر میکند؛ پس میدانیم که در مقام عبودیت، سعادت و کسب مراتب توحیدی میان زن و مرد هیچ تفاوت نیست.
پس تفاوت این دو جنس در خلقت کجا خود را نشان میدهد؟ تفاوت در همان نزدیکی و دوری است که در مثال میوه با سایر اجزای درخت خود را نشان داد.
در ذات زنانگی قابلیت و ظرفیتی است که انگار به مقصود نزدیکتر است. برای اثبات این مدعا مقداری توضیح لازم است.
انسان، خدا را «طلب» میکند. تا اینجا که فرقی میان زن و مرد نیست؛ اما طلب وقتی میل به کمال میکند که برای کمال نباشد، برای منظوری بیرونی نباشد، نگاه تاجری و کاسبی در آن نباشد؛ بلکه برای محض طلب باشد.
انسانها حقیقت را صدا میزنند و معمولا در مسیر سلوک بسیار به نتیجه فکر میکنند و دنبال دیدن اثر کار و تلاش خود هستند؛ اما اهل طلب واقعی کاری به این نتایج و بروندادها ندارند و تنها در وادی طلب غرق هستند.
آنها عاشق خود و مسیر خود هستند. طلب خدا برایشان ضرورتی وجودی شده است و دراینباره برایشان چندوچونی دیگر وجود ندارد. اینجاست که زنان با زنانگی خود، در برتری هستند؛ زیرا این زن است که در دستگاه طبیعت میداند چگونه دوست داشته باشد؛ بدون آنکه منظوری بیرونی از دوستداشتن، او را در بر گرفته باشد.
این طلب محض است که بهصورت پیشفرض در قامت زنان وجود دارد. هنگامیکه طفل دچار آسیب میشود، مادر پریشان میشود و هنگامیکه طفل از دست میرود، مادر ضجه میزند و اینها احتیاجی به آموزش ندارد.
مادر عین عشق است و خوبی فرزند را در هرلحظه طلب میکند و در هنگام نقصان به او، بدون هیچ محرک دیگری سراسیمه میشود. آری مادر عین عشق است و این هنری است که خداوند در وجود زن پنهان کرده است.
زن اگر واقعا در وادی سلوک بیفتد، بیچارهطلب میشود و تنها خدا را از درون صدا میزند و دیگر در نتیجهگرایی مردانه و منفعتگرایی معمول، ظهوری بیرونی را نمیخواهد؛ بلکه او طالب خود طلب میشود.
زن اگر فرزندی داشته باشد که معلول ذهنی باشد و کسی برای این معلول آیندهای متصور نباشد، باز با او احساس یگانگی مادرفرزندی دارد و در ازای بروز این عظمت، دلیلی نمیخواهد جز اینکه مطابق خلقتش در اتمسفر مادرانه بودن قرار گرفته است.
هنگامیکه زن عزم میکند و در وادی طلب میافتد، آن طلب را چنگ میزند؛ بدون آنکه انتظار رخداد بیرونی داشته باشد و از عاقبت عینی آن مدام بپرسد. او در مسیر حل میشود و البته مردان خدا نیز اینچنین هستند؛ اما جنس زن بهصورت پیشینی اینگونه آفریده شده است؛ همچون میوه که به مقصود نزدیکتر است.
ممکن است این اشتباه در ذهنها صورت بگیرد که وادی سلوک، تنها وادی طلب است و همهچیز به کوشش سالک بستگی دارد؛ حالآنکه در ادبیات عرفانی و بهخصوص متون بانو امین، یقین میکنیم که «طلب از یافت است»؛ یعنی خداوند به فضل و عنایت خود شخص را دچار یافت میکند و از بهره آن یافت، در سالک احساس طلب شعلهور میشود.
بهعنوانمثال، بانو امین در تفسیر عرفانی مخزنالعرفان خود و در تفسیر آیه دوم سوره بقره، وقتی وارد بحث «متقین» میشود، زاویه نگاه متفاوتی دارد.
او آیه سوم را مقدمات متقین نمیداند؛ بلکه نشانههای بروز ملکه تقوا در شخص میداند. آیه سوم از ایمان به غیب، اقامه نماز و انفاق صحبت میکند و همگان میپندارند که از پس رعایت این سه حالت، تقوا حاصل میشود؛ حالآنکه در بیان این بانوی فرزانه، خداوند صفت تقوا را به شخص عطا میکند و بعد این صفات در او ظاهر میشود؛ به عبارتی ایمان،نماز و انفاق ثمرات بروزیافته ملکه تقواست.
داستان طلب و یافت نیز چنین حکایتی دارد. انسان در وادی طلب نمیافتد؛ مگر آنکه آن شور و شیدایی از محرکی بیرونی بر او فرود بیاید و بهاصطلاح دچار یافت شود.
وقتی یافت او را دربرگرفت، در طلب میکوشد؛ پس جدا دانستن کوشش و طلب از عنایت اولیه ذهنیتی خطاست و سالک پیوسته باید بداند که این حال هم از حضرت دوست است، نه به اختیار و سعی او.
پس دانستیم که خداطلبی و رسیدن به مقامات عالی الهی ربطی به جنسیت ندارد و همه میتوانند به آن دست یابند. نمونه اصفهانی بانو امین خود گواه این مطلب است و البته مثالهای دیگری از زنان نیز در ادبیات دینی وجود دارد؛ اما نزدیک بودن زمانی بانوامین، بهانه بهتری درباره تفکر پیرامون حیات این عالم ربانی است.
اما درنهایت اشاره شد که جنس طبیعت و خلقت زن همچون میوه نسبت به سایر اجزای درخت به مقصود نزدیکتر است و این به خاطر برخی خصوصیات زنانه است که ازجمله مهمترین آنها، تمرکز و حل شدن زن در خود مسیر است و نه مدام نگاه انداختن به نتایج و کارکردهای سلوک.
شاید به خاطر همین بوده که بانو امین مدام به شاگردان خاص خود میگفته است که اگر شهود ویژهای به شما دست داد، آن را همچون شکلاتی برای ادامه مسیرتان بدانید و اصلا غرق آن نشوید؛ زیرا اصل حرکت همان حرکت است و اصل طلب، همان طلب بیشترکردن حضرت دوست است و این مطلبی است که زنان با نه ماه بارداری جزئی از وجود خود میکنند و برای یادگیری آن احتیاج به کلاس درس ندارند؛ همچنان که بهمنظور دلسوزی برای فرزندانشان، دلیل و برهان نمیخواهند.
مادر عین کشش است. او میداند که چگونه گوهر یافت و روح طلب را در خود نگاه دارد و پرورش دهد و مقیم وادی سلوک شود و این بزرگمرتبه مقامی است که مردان باید در آن بیشتر بکوشند تا به ساحت درک آن برسند؛ چونان ریشه، تنه و شاخه که در طبیعت باید طی مرتبهای کنند تا به رسیدگی میوه برسند.