به گزارش اصفهان زیبا؛ ادبیات یکی از جلوههای ظهور احساسات عمیق و باورهای ریشهدار است. تاریخ ادبیات مقاومت آمیخته با مفاهیم ظلمستیزی، پایداری در مقابل ستم، وطندوستی و دفاع از ارزشهای دینی و به عمق تاریخ مبارزه خیر و شر است.
اما آنچه بهطور خاص «ادبیات مقاومت» نامیده میشود، چیزی است که با تحولات منطقه فلسطین در یک قرن اخیر مطرح شده و «ادبیات فلسطین» نیز نامیده میشود.
یکی از نکات قابل توجه که ادبیات فلسطین را از ادبیات پایداری به معنای عام کلمه متمایز میکند، رنگ و بوی عاطفی و محتوای عاشقانه اشعار است. چیزی که در وصف سرزمین انبیا سروده میشود و اين زمین اعجازآمیز را آميخته با پایبندیها و حماسهها روایت میکند.
دکتر نرگس گنجی، عضو هیئتعلمی گروه زبان و ادبیات دانشگاه اصفهان و رابط انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی در این دانشگاه است. بخش قابل توجهی از تألیفات و موضوعات مورد پژوهش دکتر گنجی به ادبيات مقاومت و همچنین ادبیات تطبیقی اختصاص یافته است.
«ويژگیها و عناصر فکری، موضوعی و فنی شعر مقاومت فلسطين از 1967 تا سال پنجم انتفاضه» موضوع پایاننامه ارشد و «فن القصة القصيرة عند سميرة عزام» (هنر داستان کوتاه از نظر سمیرا عزام) موضوع پایاننامه دکترای ایشان بوده است.
با توجه به تحولات اخیر سرزمین اشغالشده فلسطین و به شهادت رسیدن تعدادی از شعرا و ادبای این منطقه در درگیریهای اخیر، نرگس گنجی در خصوص شعر عرب و جایگاه موضوع مقاومت در ادبیات این ناحیه از دنیا برایمان گفته است.
ریشه و مبدأ شعر مقاومت بهطور کلی و فارغ از مسائل فلسطین اشغالی به کجا بازمیگردد؟
ادبيات مقاومت بهطور کلی و شعر مقاومت به عنوان بخشی از این نوع ادبیات، پیشینه دیرینهای دارد.
از دیرباز تا کنون، هر ملتی که به وسیله ادبیات در مقابل ظلم و ستم و بیعدالتی اعتراض و حقیقت را بیان و نوعی تسلیمناپذیری در مقابل ظلم یا فساد را مطرح کرده باشد، همین بهنوعی ادبيات مقاومت است؛ ولی اصطلاح ادبيات مقاومت را بهطور خاص از چندین دهه پیش برای ادبیات فلسطین، ادبا و پژوهشگران این منطقه مطرح کردند و ویژگیهای مختلفی هم دارد.
اشعار شعرای عرب در حوزه مقاومت چه ویژگیهایی دارد؟ مثلا در اشعار محمود درویش مبارزهطلبی را میبینیم.
ادبیات مقاومت و بهخصوص شعر مقاومت اقتدار و شجاعتی دارد که بیانکننده تسلیمناپذیری در مقابل ستم و مبارزهطلبی است.
این مبارزهطلبی فقط در شعر محمود درويش دیده نمیشود؛ بلکه در شعر بسیاری از شاعرانی که بهنوعی به جریان ادبیات مقاومت منتسباند، وجود دارد و در شعر سمیح القاسم و هارون هاشم رشید و خیلیهای دیگر هم دیده میشود.
علت اینکه ایرانیها از این شعر با این ویژگیهایش در دهههای اخیر، خصوصا در بيست سال اخیر، استقبال کردند و خیلیهایش ترجمه و خوانده میشود، روح حقطلبی و صراحت و سادگی موجود در این شعر است و همچنین جنبه مردمی آن و اینکه صدای اعتراض ملتهای خاورمیانه و بهطور خاص ملت فلسطین را میرساند. این اسمگذاری از زمانی باب شد که فلسطین اشغال شد.
شعر مقاومت الزاما مختص فلسطین است؟
جواب منفی است. هر ملتی میتواند در ادبیاتش حقطلبی داشته باشد و در اشعارش درخصوص اشغال احتمالی دشمن مقاومت کند. میتواند از حقوق خودش دفاع کند و در مقابل ظلم پایداری کند.
دیدهام بعضی شعر دوران جنگ خودمان را هم که مربوط به حمله رژیم صدام میشود، «ادبیات پایداری و مقاومت» نامیدهاند.
این نامگذاریها اشکالی ندارد. ولی من به عنوان یک معلم ادبیات ترجیح میدهم شعر و ادبیات مقاومت را درباره فلسطین و لبنان به کار ببرم. چون آنها بیش از هفتاد سال است که با یک دشمن خونریز درگیرند.
جنگ هشتساله ما درست است که خیلی شعر و داستانمان را تحتتأثیر قرار داد، ولی از لحاظ پیچیدگی ماجرا و حجم اتفاقات و آثاری که ایجاد کرده، قابل مقایسه با یک نبرد هفتادساله نیست و چنین توقعی نباید داشته باشیم.
دوران اوج شعر مقاومت با تمرکز بر موضوع فلسطین چه زمانی بوده است؟
دوره اوج زمانی است که تعداد شاعرانی که ظهور کردند افزایش یافت. وقتی در ادبيات توليدات زیاد میشود، مانند هر کالای دیگری به استانداردسازی میرسد. در اصل این یک کالای فرهنگی است که به استانداردسازی میرسد.
از دهه 1960 به بعد که اوج درگيریهای اشغال فلسطین توسط جریان صهیونیست است، به همان نسبت چهرههای جدیدی پیدا میشوند؛ همچون احمد دحبور، صالح هواری و محمود درويش و سمیح القاسم هم که در اشغال 1967 خیلی کمسنوسال بودند و بهتدریج به اوج رسیدند و تا پیری همچنان شعرشان باطراوت بود؛ چون با مسائل روز جامعه مرتبط بود.
برای ملت ایران و حتی خود عربها درخشانترین چهره شعر مقاومت فلسطین، محمود درويش است. البته شعرایی مثل احمد دحبور و هارون هاشم رشید و سمیح القاسم هم چهرههای مطرحی هستند.
در خصوص تغییر و تحولاتی که در این گونه ادبی با تمرکز بر مقاومت پیش آمده بگویید.
شعر مقاومت از تحولات شعر جدید عربی برکنار نیست و هر اتفاقی که از نظر قالب و ساختار و رویکردهای ادبی و تحولات سبکی در شعر معاصر عرب اتفاق افتاده، همان اتفاقات و تغییر و تحولات در شعر مقاومت هم دیده میشود.
مثلا قبل از اوجگیری شعر مدرن عربی یا شعر تفعیله، تعداد آثاری که شعرای منطقه شامات و بهطور خاص فلسطینیها با قالبهای جدیدی میگفتند، کم بود و شعرشان شعر عمودی یا شعر کلاسیک بود؛ ولی با تحولاتی که پیش آمد، شعر مصر و عراق هم به همین کاروان شعر نو و شعر متحول پیوستند.
آیا مردم غیرعربزبان میتوانند با این اشعار که ریشه در فرهنگ عرب دارد، ارتباط بگیرند؟ بهخصوص با ترجمه شعر و تغییری که حین ترجمه پیش میآید.
ترجمه هیچ موقع جای شعر اصلی را نمیگیرد؛ چون شعر زیباییهایی دارد. جنبه موسیقایی شعر، جنبههای سبکیاش، جنبههای واجآرایی و انواع بازیهای زبانی که در شعر هست، قابلیت ترجمه را ندارد.
با وجود این محدودیتها، مترجمان استقبال میکنند و ادبیات عرب در دنیا ادبیات مطرحی است؛ اما در این دنیای بزرگ نمیتوانیم قضاوت بکنیم که ملتهای مختلف با زبانهای مختلف چقدر با پیام و محتوایی که در شعر فلسطین وجود دارد، آشنایی دارند.
در بیش از 22 کشور عربی، زبان عربی رواج دارد. میزان توجه این ملتها به شعر مقاومت، به سیاستهای فرهنگی کشورشان و همینطور رویکردهای مجلات و جراید و آموزشوپرورش و دانشگاهشان ارتباط دارد.
در ایران نیز از اوایل دهه هفتاد به بعد، به دلایل مختلفی از جمله افزایش تعداد دانشجویان و فارغالتحصیلان رشته زبان و ادبیات عربی و مترجمان این رشته، ترجمه شعر عربی با رشد چشمگیری مواجه شد. طبیعتا بخشی از این فارغالتحصیلان یا استادان یا دانشجویان هم به شعر مقاومت توجه کرده و درباره آن کنجکاو بودهاند.
از قبل از انقلاب نیز ترجمه شعر مقاومت با جریان خیلی کمرنگی شروع شده و هرچه پیش رفته، بیشتر شده است. ولی قضاوت درباره اینکه این ترجمهها تا چه اندازه موفق هستند، راحت نیست. این مترجمان ادبیات عرب و خصوصا شعر عرب یک سطح از ذوق ادبی ندارد.
یکی از دلایل اینکه کتابهایی که ترجمه شعر مقاومت هستند بازار گرمی ندارند، همین است. ولی شاعران یا نویسندگانی که رویکردهای دیگری دارند، مثل شعرهای عاطفی یا جریان رمانتیسم، میتوانند مخاطبان بیشتری را جذب کنند.
یادمان باشد که شعر نیاز به رسانه دارد. شعر حرفی است که گفته میشود و این حرف خاص است و این خاصبودنش باعث شده که شعر لقب بگیرد؛ ولی شعر خودش رسانه نیست و نیاز به رسانه دارد.
شعر نیاز به روزنامه و مجله و صفحات مجازی دارد و باید آن را در انواع و اقسام کلیپهای صوتی و تصویری مطرح کرد. نباید تأثیر رسانههای صوتی و تصویری و فضای مجازی را در شناساندن شعر عربی بهطور کلی و شعر مقاومت بهطور خاص دستکم بگیریم.
این نکته در ایران به نظرم خیلی تأثیرگذار بوده و طبیعتا در دنیا هم همینطور است. این رسانهها میتوانند معرف ادبیات بسیاری از کشورها باشند. رسانههای صوتی و تصویری بیشترین تأثیر را دارند و شعر هم دارد از همین ابزار برای گسترشش در جهان استفاده میکند.
ولی این که توقع داشته باشیم شعر مقاومت در افکار مردم دنیا تأثیرات آنچنانی بگذارد، قطعا این اثرات آنقدر که توقع دارید، وسیع نیست. شاید چند درصد مردم دنبال شعر و ادبیات باشند. اقلیتی هستند که ادبیات را دوست دارند و از آن تأثیر میپذیرند.
اکثریتی هم هستند که هیچ ارتباطی با ادبيات ندارند. حتی در دانشگاهها و مراکز آموزشی مثل مدارس، خیلی از معلمها و مدرسان ادبیات چندان در ادبیات تدقیق نمیکنند و جذبش نمیشوند و طبیعتا نمیتوانند دیگران را هم آنچنان جذب کنند.
تأثیر و میزان استفاده از نمادها و اسطورههای عرب در اشعار مقاومت را چطور میبینید؟ دلیل استفاده از نمادها در این اشعار چیست؟
در شعر اکثر ملتها از نمادها استفاده شده است. ملت فلسطین و شعرای این سرزمین و ملل عرب در دوره معاصر به نمادهای مختلف علاقه و اهتمام زیادی نشان دادهاند.
برخی از این نمادها از طبیعت گرفته شده است؛ مثلا برخی از گیاهان یا حیوانات مانند کبوتر و گنجشک نماد هستند، یا مرغ نوروزی یا برخی از گلها و گیاهان نمادی از سرزمین فلسطین هستند؛ مانند نارنجستان، پرتقال و زیتون.
در کنار این نمادهای طبیعی، افسانهها و بحثهای تاریخی مانند تاریخ انبیا، اساطیر بینالنهرین یا حتی اساطیر یونان که ارتباطی هم با جهان عرب ندارد، در شعر معاصر عربی استفاده شده و به کار میرود.
عربها حماسه به معنایی که در ایران و یونان بوده ندارند. اسطورههایی هم که دارند، مربوط به دوران قبل از اسلام است که آن سرزمینها سرزمینهای عربی محسوب نمیشده است.
یعنی بعضی از اساطیر مربوط به تمدن بینالنهرین و انواع تمدنهایی میشده که در منطقه آسیای غربی و عراق بوده است. بخشی هم نامهای انبیا و بزرگان ادیان توحیدی و ادیان ابراهیمی از جمله اسلام است که در اشعارشان به دلایل مختلف به کار میبرند.
نمادها موجب افزایش بار معنایی شعر میشوند و ایجازش را بیشتر میکنند. به هر حال اعتماد به حافظه تاریخی و جغرافیایی ملتهای عرب میتواند برای خواننده جذاب و الهامبخش باشد.
این ویژگی در کل شعر معاصر عربی کموبیش دیده میشود و شعر فلسطین هم بهعنوان بخشی از شعر معاصر عربی همان ویژگیها را در خود دارد.
غلبه و قدرت شعر نسبت به دیگر قالبهای ادبی همچون داستان در انتقال مضامین مقاومت چگونه است؟
شعر در دنیا در حال حاضر غلبهای بر سایر انواع ادبی ندارد. شاید روزی بوده که شعر در جهان عرب حرف اول را میزده؛ ولی عربها امروز چه در زمینه داستان کوتاه و چه در زمینه رمان و نمایشنامه و ژانرهای مختلف ادبی آثار خوبی دارند.
علت اینکه در دانشگاههای ما توجه بیشتری به شعر میشود، فقط کوتاه بودن و سادگی شعر است؛ هرچند برخی برداشتهایی که از این شعرها میشود، بسیار سطحی است.
پیام مقاومت را در داستان و رمان و نمایشنامه و در انواع مختلف ادبی دیگر که در حیطه نثر قرار میگیرند، بهتر از شعر میشود منعکس کرد.
علت اینکه ما فکر میکنیم شعر غلبه دارد، این است که خودمان آشنایی چندانی با نثر عربی نداریم و همیشه به ادبیات عرب از نگاه اینکه شعر است نگریستهایم. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما اثبات کنیم در ادبیات عرب غلبه با شعر است.
برخی از شاعران فلسطین که اشخاص نظامی نبودهاند، هدف ترور قرار گرفتهاند. دلیل این ترور چیست؟
ماهیت رژیم صهیونیستی درباره ترور هنرمندان یا نویسندگان روشن است. آنها میخواهند فکر آزادیخواه و عدالتطلب و حقطلب را محو کنند و برایشان مهم نیست که این فردی که ترور میکنند، نظامی یا غیرنظامی باشد.
اتفاقا از نظر جریان صهیونیست یک فکر خلاق و یک قلم خلاق شاید خیلی خطرناکتر از تفنگ باشد. بهطور کلی، نظامهای خودکامه در دنیا خصوصا نظام آپارتاید اسرائیل هیچ باکی ندارند از اینکه شاعر و نویسنده را حذف کنند.
کمال ناصر شاعر، غسان کنفانی نویسنده و ناجی العلی کاریکاتوریست ترور شدهاند؛ لذا این ترورها برای حذف اندیشمندان است و کسانی که با فکر و هنرشان میتوانند حقایق را ثبت بکنند.
در تاریخ طبیعی است که وقتی هنرمندی با هنرش واقعیتهای تلخی را ثبت و از یک حقیقت دفاع میکند، دشمنان آن حقیقت او را حذف فیزیکی بکنند.
شعرای عرب در عین سرودن اشعار منتسب به مقاومت، اشعار عاشقانه زیادی دارند و در عین حال، این اشعار عاشقانه به خصوص در میان ایرانیان بیشتر دیده و دست به دست میشود. دلیلش چیست؟
مفهوم عشق در شعر و ادبیات یکی از رایجترین مفاهیم در ادبیات کل جهان است. مضامین عاشقانه را نمیشود از شعر جنگ و شعر اجتماعی جدا کرد. در جنگ و مبارزه هم عشق و زیبایی است و همه اینها با هم است.
البته شعرای فلسطین از سرزمین و وطن خودشان هم به عنوان معشوق و محبوب یاد میکنند؛ ولی اینکه وطن یا سرزمین معشوق یا محبوب باشد، یک بحث است.
بحث دیگر این است که شعر عاشقانه عربی در همه جای دنیا ممکن است طرفدار داشته باشد و در ایران هم همین طور. به همین دلیل است که میبینیم شعرهای نزار قبانی که عاشقانهسراست و سوری است و در عین حال برای فلسطین اشعار خوبی سروده، آن بخش از اشعار عاشقانه ایشان معروف شده است.
شعرای فلسطین نیز در میان اشعارشان اشعار متنوعی همچون عاشقانه و توصیف طبیعت هم دارند؛ بنابراین ماهیت شعر تنوعطلب است و به هر موضوعی میپردازد. به همین دلیل این تنوع و تکثر در موضوعات شعر عربی از قدیم بوده و الان بیشتر شده و عشق یکی از رایجترین مضامینی است که در ادبیات هر ملتی پیدا میشود و کاملا طبیعی است.
توقع ما این است که مسئله فلسطین در شعر عربی بیش از اشعار سایر ملتها باشد؛ ولی در ادبیات دنیا هم کمابیش مصرف شده است. در سال 1372 مقالهای ترجمه کردم و در مجله شعری در تهران منتشر شد.
در آن مقاله نشان میداد که مسئله فلسطین در شعر اسپانیا منعکس شده است. در ادبیات معاصر ما نیز مسئله فلسطین منعکس شده است؛ ولی تعداد این آثار در ایران زیاد نیست. بیشتر در دانشگاهها مقاله و کتاب در این خصوص نوشته شده است.
اینطور هم نبوده که این اشعار شناخته نشوند یا آثار مرتبط با موضوع فلسطین گردآوری نشوند. به صورت تصادفی طی این دو سه دهه گذشته چند باری دیدهام که اشعار شعرای ایرانی برای فلسطین، توسط افراد مختلفی گردآوری و در مجموعهها منتشر شده است.
ولی انتظار اینکه مسئله فلسطین موضوع اصلی شعر ایران باشد، انتظاری غیرعادی است؛ چون هر ملتی سلایق و مسائل خودشان را در اشعارشان مطرح میکنند؛ اما ملت ایران و ملل اسلامی توجه خاصی به مسئله فلسطین دارند.
به همین دلیل، شاید در هرکدام از کشورهای اسلامی با هر زبانی که مردمش تکلم میکنند، بشود نمونههایی از اشعار را که در آن با ملت فلسطین همدردی شده باشد، پیدا کرد.
ارتباط ادبیات فلسطین با ادبیات مهاجرت چگونه است؟
در ادبیات عربی وقتی از ادبیات مهاجرت صحبت میکنند، معمولا منظورشان آن دسته از ادبای کشورهای حاشیه دریای مدیترانه بهخصوص لبنان است که از سال 1800 به بعد بهتدریج به آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی مهاجرت کردهاند که از آنها با عنوان «ادبای مهجر» یاد میشود.
ولی مهاجرت برای انسان فلسطینی یک موضوع ناگزیر است. زندگینامه هرکدام از شعرا و نویسندگان فلسطینی را که ببینید، خیلیشان چند بار کشور محل اقامتشان را عوض کردهاند و بعضی هم بعد از مدتی به سرزمینهای اشغالی بازگشتهاند.
به جنبه مهاجرت ادبیات فلسطین بهصورت جداگانه نگاه نشده است؛ چون این شعرا و ادبا بهصورت دلخواه هجرت نکردهاند. شعرای مهجر در جستوجوی زندگی بهتر به صورت اختیاری مهاجرت کردند؛ اما شاعر فلسطینی وقتی از سرزمین خودش میرود، این رفتن با فشار شرایط و بدون اختیار صورت گرفته است.
این مدل مهاجرت موضوعی است که تا حد زیادی در ادبیات فلسطین منعکس شده است؛ اما ادبیات فلسطین همان ادبیات مهجری نیست.