گفتوگو با خانوادههای رنگارنگ
مریم حلاج درباره تجربهنگاری میگوید که در این شیوه، موضوعات مبتلابه سبک زندگی انتخاب میشوند و ناظر به آن موضوعات، پژوهش محتوایی صورت میگیرد، سند کار نوشته میشود، مشاور علمی بر کار نظارت میکند و حدود کار مشخص میشود. بعد بر اساس سیاستها و محورهای محتوایی، سوژهیابی آغاز میشود. دبیر مجموعه «محیا» مراحل سوژهیابی این اثر را به این صورت تشریح کرد: در سوژهیابی با افراد گوناگون مصاحبه انجام میشود. در پروژه این کتاب با بیش از هفتاد خانواده پیشمصاحبه انجام شد؛ یعنی مصاحبههای تکجلسهای که در آن یک سری معیارها ارزیابی شد.
برای هرکدام از مصاحبهها یک محور انتخاب شد. حواسمان بود که در این مصاحبهها زاویهنگاههای گوناگون در سبک زندگیها و تنوع مناطق شهری سوژهها رعایت شود. همچنین مشاغل و فرهنگ و تحصیلات و تعداد فرزندان هم دارای تنوع باشد و گستردگی اقلیمی و نگاهها حفظ شود. بعد از انتخاب سوژهها، مصاحبههای مفصل گرفته شد و نویسندهها آن مصاحبهها را بازنویسی و به روایت داستانی مستند تبدیل کردند.
معضلی به نام «سوپرمادر»
حلاج میگوید: مشکلی که در جامعه ما وجود دارد، این است که کسی مادر نمونه شناخته میشود که همزمان با داشتن پنج فرزند، مدرک دکترا نیز دارد و مشغول کار است و خانهداری هم میکند. جامعه ما او را یک ابرقهرمان و سوپرمادر معرفی میکند و اگر کسی این موقعیت را نداشته باشد، مادر موفقی نیست. ما میخواهیم در این کتاب این تصور را بشکنیم و در سوژهیابیها به این موضوع خیلی توجه داشتیم. مثلا در سوژهها مادری را داریم که شاغل بوده و بعد از بچهدارشدن، با اینکه میتوانست بچههایش را در طول روز به فرد دیگری بسپارد، به انتخاب خودش شغلش را به خانه آورده و در خانه کار کرده. یا مادری را داشتیم که دوره تخصص پزشکیاش را متوقف کرده تا بچههایش را به جایی برساند. او میخواسته بچهاش را سقط کند؛ ولی منصرف شده. یا خانوادهای روستایی داریم که در روستا خیلی فعالاند، با اینکه تحصیلات بالایی هم ندارند.
خانواده کارگر داریم یا خانوادهای که پدر نظامی بوده و شهر به شهر منتقل میشدند و همسر نتوانسته در دانشگاه تحصیل کند؛ ولی مهارتهای دیگری را جایگزین کرده و راکد نمانده.دبیر این پروژه بر این مسئله تاکید میکند که همه این خانوادهها از این سبک زندگیشان راضی هستند و بچهها را جدای از خودشان نمیبینند و آنها را مزاحم تلقی نمیکنند. بچهها در متن زندگی این پدر و مادرها هستند. با بچهها با هم دارند زندگی میکنند و با هم این کشتی را حرکت میدهند. این وجه اشتراک همه خانوادههای این کتاب است. حلاج ادامه میدهد: با تدوین این کتاب میخواستیم ثابت کنیم که خانوادهای که چند فرزند دارد، لزوما خانوادهای با سطح فرهنگی پایین و ناآگاه نیست. از همه فرهنگها و از هر سطح اجتماعی هستند خانوادههایی که آگاهانه این سبک زندگی را انتخاب میکنند و حالشان بابت این تصمیم خوب است.
قلم یک مادر تکفرزند در خدمت مادران چندفرزند
طاهره مشایخ یکی از نویسندههای این کتاب است و چهار روایت را با قلم شیرینش نگاشته است. او که مادر یک فرزند است، نوشتن روایتهای این اثر را کاری چالشبرانگیز برای خودش میداند و آن را تجربهای نو در عرصه نوشتن قلمداد میکند. مشایخ گفته است: این اولین کار من به این شکل بود که مصاحبهای را به من بدهند تا آن را به داستان تبدیل کنم و از چند جهت تجربه خاصی بود. یکی اینکه داستانهایی که پیش از این مینوشتم، در آن اختیار کامل داشتم و برای شخصیتها تصمیم میگرفتم و خالقشان بودم؛ ولی نوشتن روایتهایی که مستند و واقعی است و باید به آنها جنبه داستانی میدادم، تجربه اول و خاصی بود.
چالش دیگر این است که خودم تکفرزند دارم و روایت این خانوادهها با تعداد فرزندان زیاد برای من چالش بزرگی بود و از لحاظ روحی نیز مرا درگیر و اذیت کرد؛ بنابراین، واردنکردن درگیریهای روحی خودم به داستان چالش دیگری بود.مشایخ از مواجههاش با قصه این خانوادهها میگوید: من یکجورهایی به حال و روز این خانوادهها غبطه میخوردم. ما تکفرزندها چالشهایی را از سر میگذرانیم که آن خانوادهها با آن هیچ وقت مواجه نمیشوند. یکی از این راویها یک فیلم فرستاده بود که مادر بهدلیل بدحالی مشغول استراحت است و بچه پنجسالهاش به بچه دوسالهاش غذا میدهد. من این فیلم را که دیدم، خیلی رویم تأثیر گذاشت و مرا منقلب کرد.
او درباره چالشهایی که با راویها داشتهاند، میگوید: بعضی از مصاحبهشوندهها پس از خواندن متن نهایی، آن را تأیید نمیکردند یا تخیلهایی را که وارد داستان کرده بودیم نمیپسندیدند، یا از بخشی از حرفهایی که زده بودند پشیمان میشدند و ما مجبور به حذف و تغییر میشدیم؛ تا جایی که یکی از روایتها را دوباره از اول به صورت کاملا متفاوت نوشتیم.مشایخ و دیگر نویسندگان در حین تبدیل مصاحبهها به روایت، مراقب تحریفنشدن داستانها بودند.
رعایت عناصر داستانی و تعلیق، جذابیت متن، ماجراپردازی وملموسکردن ارتباطات میان بچهها و والدین از دیگر نکاتی بود که این نویسندگان آنها را مدنظر داشتهاند.مشایخ با انتقاد از انتشار مشخصات خانوادهها در ابتدای هر فصل گفته است: بنده تأکید داشتم که این روایتها بدون اسم منتشر شوند؛ زیرا این احتمال میرفت که بعضی از راویها ترس داشته باشند که اعضای خانوادهشان این روایتها را بخوانند و برایشان مسئله درست شود. از سوی دیگر، حذف این قسمتها به اصل کار ضربه میزد؛ اما بهدلیل تجربهنگاری این کار، دبیر مجموعه تأکید داشتند که اسامی و مشخصات منتشر شود.«بادبانها را بکشید» در 248 صفحه با قیمت 70هزار تومان در ویترین کتابفروشیهای کشور قرار گرفته است.