گفت‌وگویی با سید مهدی رجایی، احیاکننده میراث علامه خواجویی

ملا اسماعیل خواجویی، شیخ بهایی زمان خود بود

ملا اسماعیل خواجویی را اصفهانی‌ها نشناختند؛ کسی که شهر و دین مردم شهر را در روزگار سراسر ویرانی حفظ کرد؛ درست زمانی که افغان‌ها بر ما تاختند و قساوت را به نهایت رساندند. در آن روزگار یک مرد بود که پناه بی‌پناهان بود. نامش ملا اسماعیل خواجویی و آرمیده در تخت فولاد است. در میان بزرگان این سرزمین نورانی دارای بیشترین تعداد تألیفات است.

تاریخ انتشار: 09:47 - دوشنبه 1402/10/18
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
ملا اسماعیل خواجویی، شیخ بهایی زمان خود بود

به گزارش اصفهان زیبا؛ ملا اسماعیل خواجویی را اصفهانی‌ها نشناختند؛ کسی که شهر و دین مردم شهر را در روزگار سراسر ویرانی حفظ کرد؛ درست زمانی که افغان‌ها بر ما تاختند و قساوت را به نهایت رساندند. در آن روزگار یک مرد بود که پناه بی‌پناهان بود. نامش ملا اسماعیل خواجویی و آرمیده در تخت فولاد است. در میان بزرگان این سرزمین نورانی دارای بیشترین تعداد تألیفات است.

زمان گذشت و در روزگار ما سید مهدی رجایی بود که خواجویی را قدر شناخت؛ پژوهشگر سترگی که بیش از صدجلد کتاب او تا به امروز منتشر شده و جلدهای فراوان دیگر در انتظار تولد است.

به سراغ آیت‌الله سید مهدی رجایی در مؤسسه انساب قم رفتیم. صحبت درباره ملا اسماعیل خواجویی بود. زودتر از این باید به خدمت کسی می‌رسیدیم که مزار خواجویی را در شهرمان دوباره برپا کرده است.

آنان که تراث شیعه را احیا می‌کنند، شایسته صد ستایش‌اند؛ به خصوص آنکه فراوان آثار ملااسماعیل خواجویی را تصحیح کرده و به خاطر زحمات او این فاصله سیصدساله بین ما و آن حکیم الهی کوتاه شده است.

در آغاز، ملااسماعیل خواجویی را به‌طور کلی معرفی کنید.
نام شریف ایشان بنا بر آنچه نقل شده، محمد بوده و معروف به ملا محمداسماعیل است. پدر ایشان، محمدرضا، از بزرگان بوده‌اند؛ ولی در تاریخ ذکری از ایشان با جزئیات نشده و پدربزرگ ملای خواجویی به نام علاءالدین محمد هستند.

علامه خواجویی اصالتا مازندرانی هستند. بنده با بررسی‌های بسیاری که در آثار ایشان کردم، متأسفانه نتوانستم بیابم اهل کدام شهر مازندران بوده‌اند. شاید این لقب مازندرانی به علت ولادت ایشان در آن ناحیه یا مازندرانی‌بودن پدرانشان است. در هر صورت ایشان را اصفهانی می‌شناسیم و تمام مراحل رشدونمو علمی ایشان در اصفهان بوده است.

علت شهرت ایشان به خواجویی این بوده که در زمان حمله افغان‌ها به اصفهان، علمای این شهر در معرض اذیت و قتل و غارت قرار گرفتند. ایشان برای حفظ اهل و عیال خود، به محله خواجو منتقل شدند. این محله ظاهرا در آن زمان در کنار شهر بوده؛ با این حال ایشان در همین مسئله حمله افغان‌ها بسیار اذیت شدند و در برخی از آثارشان عنوان کرده‌اند که «خدا را شکر می‌کنم در این حمله فقط در حد ضرب و شتم آسیب دیدم و به جانم آسیب نرسید.» در برخی آثار، این درددل را با شدت عنوان کرده‌اند.

چه شد که به شخصیت و آثار ایشان جذب شدید و به تحقیق و نشر آثار ملا اسماعیل خواجویی پرداختید؟

از زمان جوانی و قبل از انقلاب اسلامی، علاقه شدیدی به ایشان و بارگاهشان پیدا کردم. بعد از انقلاب، روزی داشتم در شرح حال ایشان تحقیق می‌کردم، دیدم آثار بسیار زیادی از خواجویی در تراجم ذکر می‌شود؛ اما اثری از ایشان به غیر از رساله «ابطال زمان موهوم» چاپ نشده است.

همه آثار ایشان به صورت خطی وجود داشت. این علاقه در وجود من ایجاد شد که به سراغ آثارشان بروم. بسیاری از این نسخ را در کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی به خط خودشان که بسیار خوانا و زیبا هم بود، پیدا کردم. پس از جمع‌آوری، شروع به تحقیق و نشر این آثار کردم. در حال حاضر حدود صداثر از ایشان چاپ و نشر شده. شخص علامه خواجویی حقیقتا جامع در علوم بودند. من در ابتدا تصورم این بود که فقط ایشان در فلسفه سرآمد بوده‌اند؛ اما متوجه شدم که در تمام علوم زمان خودشان تبحر داشتند. در فقه، کلام، حدیث، رجال، اصول و تفسیر آثار ارزشمندی به جا گذاشتند.

آیا ملا اسماعیل از پیشینیان خود عنایت ویژه‌ای به شخص خاصی داشته است؟

ملا اسماعیل خواجویی عنایت خاصی به آثار شیخ بهایی داشتند و حواشی و تعلیقه‌هایی در شرح آثار شیخ بهایی ازجمله شرح کتاب «مشرق الشمسین» و «اربعین» شیخ بهایی از ایشان موجود است. زمانی که یکی از آثار ایشان را احیا و چاپ کردم و به آیت‌الله العظمی مرعشی هدیه دادم، ایشان بسیار خوشحال شدند و گفتند که ملا اسماعیل خواجویی، شیخ بهایی زمان خودشان بوده و حق بزرگی به شیعه دارد و حقیقتا هم از لحاظ جامعیت آثار این‌گونه است.

جایگاه تاریخی خواجویی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در برخی از کتبی که از ایشان موجود است، خود ملای خواجویی ذکر کرده‌اند که من این کتاب را به پایان رساندم؛ در حالی که هر لحظه امکان قتل من وجود داشت. چه کوشش و سعی و نشاطی! در زمانی که علما همه فرار کرده بودند و در خفا بودند، ایشان توانستند حلقه وصلی برای خلأ علمی دوران بین صفویه و افشاریه باشند.

حق بزرگی که ایشان به گردن شیعه دارد، همین است. حتی ولادت و اساتید و شاگردان ایشان به صورت تفصیلی مشخص نیست. در آن زمان چنین اختناقی وجود داشته. انسان اگر می‌خواهد در این دنیا خودش را بسازد و اهل عبرت باشد، مطالعه شرح حال و زندگی‌نامه چنین علمایی برایش بسیار مفید است.

از احوالات شخصی ایشان بگویید.

نقل شده که ملا اسماعیل خواجویی در مرحله بالای علم و زهد بوده‌اند. در رساله‌ای که راجع به احوالات ملااسماعیل خواجویی نوشتم، ذکر کرده‌ام که مرحوم قزوینی در تکمله «امل الآمل» چه تجلیلی از ایشان کرده‌اند. در این کتاب آمده که ملااسماعیل خواجویی یکی از دانشمندان و فرزانگانی است که به عمق علوم و معارف رسید و میان علما مشهور به فضل گشت.

هر عالم و جاهلی شخصیت والای او را شناخت. او زمام تحقیق کامل را به دست گرفته؛ به طوری که هر فاضلی بدان اعتراف نموده است. همه علمای هم‌عصر و بعد از ایشان با تجلیل از ایشان یاد کرده‌اند. او یکی از پهلوانان کلام و فحول علم است و زیادی فضلش گویای امواج دریاهاست و کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده در مقابل علم و فهمش همچون نقطه‌ای است.

ایشان در دوران بعد از دفع فتنه افغان هم حضور داشته‌اند؟

بله؛ مرحوم قزوینی در ذکر احوالات ایشان در زمان نادرشاه هم نکات جالبی را ذکر کرده است. نادرشاه با صولت و قدرت و شوکتی که داشت، از هیچ‌کسی حساب نمی‌برد. نادر برخی از علمایی را که با او مخالفت می‌کردند، برای وحدت اسلامی که یکی از اهداف او بود، به شهادت رساند. قزوینی ذکر می‌کند که نادرشاه با آن سطوت و صولتی که داشت، به کسی از علمای عصر خود اعتنایی نمی‌کرد؛ اما در مقابل شخصیت والای علامه خواجویی خاضع بود و دستورات و اوامر او را بی‌چون‌وچرا اجرا می‌نمود. این خود نتیجه زهد او بود. از خوراک و نوشیدنی و لباس به اندکی بسنده می‌کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آنچه می‌کرد قصد قربت می‌نمود.

می‌توانیم بگوییم ملا اسماعیل خواجویی به نوعی پرچمدار بوده است.

ملااسماعیل خواجویی در اوج علم و تقوا و زهد و اعراض از دنیا بود. اگر کسی زندگی ایشان را مطالعه بکند، یک دوره سیر و سلوک الی الله است. انسان مطلع می‌شود که شیعه چه علمایی در فترت‌های بحران و آشوب داشته. در حمله افغان خیلی از علما و مدارس و آثار از بین رفت. برخی گمان می‌کردند و که علم و حوزه دیگر تمام شد. خب ملااسماعیل خواجویی یک‌تنه به میدان آمد و توانست علم و دانش را از قبلی‌ها به بعدی‌ها برساند. پرداختن به فتنه افغان‌ها از این مجال خارج است و آسیبی که در آن زمان به بالاترین حوزه علمیه شیعه که در اصفهان بود، رسید، دردآور است. با حمله محمود افغان و انقراض صفویه، حوزه‌ها از بین رفت و برخی از آن‌ها تخریب شدند و کتابخانه‌ها به آتش کشیده شدند؛ حتی نوشته‌اند که سوخت حمام‌ها برای گرم‌ماندن، همین کتاب‌های علما بوده. با چنین مشکلاتی ملا اسماعیل خواجویی میدان را خالی نکردند و مشغول تألیف و تحقیق شدند. حتما هم شاگردانی را پرورش داده‌اند؛ اما به خاطر آن جو و فضای اختناق ذکر کامل از آن‌ها نرفته؛ چون که برای ادامه زندگی، علما حتماباید در خفا کار خود را دنبال می‌کردند.

این منش و روش را مدیون چه کسانی است؟

درمورد اساتید ایشان هم در آثار خودشان و هم در آثار دیگران افرادی ذکر شده‌اند. یکی از آن‌ها شیخ حسین ماخوزی بحرانی است که از مفاخر شیعه بوده‌اند و ملا اسماعیل خواجویی از ایشان اجازه روایت دارد. استاد دیگر هم شیخ محمد جعفر بن محمدطاهر خراسانی اصفهانی صاحب کتاب «الاکلیل» است که کتاب ارزشمندی در رجال است و اخیرا هم چاپ شده. سوم علامه فاضل بهاءالدین محمد اصفهانی معروف به فاضل هندی است که مزارشان هم در کنار مزار ملا اسماعیل خواجویی است.

در همان ایام بحران حمله افغان‌ها به اصفهان در 1137 قمری ایشان وفات پیدا می‌کند. چهارم حکیم متأله ملامحمدصادق اردستانی و پنجم ملاحمزه اصفهانی است. ملااسماعیل خواجویی از دو استاد اخیر در معقول و فلسفه استفاده برده است. حتما اساتید دیگری هم ایشان داشته‌اند و در محضر آن‌ها حاضر شده‌اند؛ ولی هیچ اطلاعاتی در دسترس ما نیست. خود مرحوم فاضل هندی که یکی از شخصیت‌های اثرگذار در زمان خودشان بوده‌اند و کتاب «کشف اللثام» محور کتاب جواهر مرحوم شیخ محمد حسن نجفی بوده که در کتاب جواهر از کتاب «کشف اللثام» بسیار استفاده شده است. این کتاب بسیار عمیق و علمی است.

طبیعتاچنین شخصی برای انتقال حقایق شیعه، شاگردان بزرگی نیز تربیت کرده است.

در مورد شاگردان ایشان هم متأسفانه اطلاعات زیادی در دست نیست و همان مقداری هم که موجود است نشان‌دهنده این است که چه شاگردان ارزشمندی را ملا اسماعیل خواجویی به حوزه‌های علمیه تحویل داده‌اند. اولین شاگرد، ملا محمدمهدی نراقی است که پدر ملا احمد است و در تمام مدارج علمی سرآمد بوده‌اند و کتب ایشان هم که معروف است.

«جامع السعادات» ایشان زبانزد است. آیت‌الله بهجت زمانی در پاسخ بنده که از ایشان کتاب اخلاقی مناسبی را برای معرفی خواسته بودم، عنوان کردند که کتاب «جامع السعادات» و «معراج السعاده» بهترین کتاب در اخلاق است.

مرحوم ملا محمدمهدی نراقی سی‌سال از محضر ملااسماعیل خواجویی استفاده کرده و تا هنگام وفات ایشان هم شاگردی ایشان را می‌کرده و بعد از وفات استاد خود به نراق کاشان می‌آید و در سال 1209 در همان‌جا وفات می‌کنند.

دومین شاگرد ایشان عالم عارف و سالک مدارج علم و معنا، مرحوم آقا محمد بن مولانا محمد رفیع گیلانی مشهور به بیدآبادی اصفهانی است که در زمان خودشان اثرگذار بوده. رساله‌ای که ایشان در سیر و سلوک نوشته‌اند، کلمه به کلمه‌اش برای فضلا و اهل سلوک دارای معناست. آقا محمد بیدآبادی 1197 در اصفهان فوت کرده و در جنب تکیه خوانساری در اتاقی دفن می‌شوند. درباره ایشان خیلی می‌شود صحبت کرد که چه مقام علمی رفیعی داشتند؛ چه در معقول و چه در منقول. شاگردانی که ایشان در حوزه اصفهان تربیت می‌کنند، هرکدام مؤثر در نشر معارف دین بوده‌اند. مهم‌ترین آن‌ها سید صدرالدین کاشف دزفولی، حاجی محمدابراهیم کلباسی و ملا علی نوری هستند.

سومین شاگرد عارف کامل مولی محراب گیلانی است؛ حکیم مشهوری که در سال 1217 وفات می‌کنند. چهارم هم مرحوم میرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانی خاتون‌آبادی است.

فقط در همین حد از شاگردان ایشان نقل شده و آنچه به‌طور خلاصه می‌شود درباره ملااسماعیل خواجویی گفت، خدمات ارزنده ایشان به عالم تشیع است. در هر علمی ایشان اثری از خود به جای گذاشته‌اند. در رجال، کتاب «فوائد الرجالیه» از ایشان موجود است. در معقول و کلام، مجموعه رسائل اعتقادی ایشان است که در دو جلد بنده به چاپ رساندم که البته آثار ایشان در این حیطه به این دو جلد محدود نمی‌شود. در فقه آثار بسیاری از ایشان به جای مانده است. شرحی دارند بر «مدارک الافهام» مرحوم عاملی که در ده جلد توسط بنده تحقیق و چاپ شده. در هر زمینه، ملااسماعیل خواجویی بهترین اثر را در آن زمینه تألیف کرده‌اند. آثار تفسیری ایشان را بنده در مجموعه‌ای جمع‌آوری کردم و به صورت یک کتاب چاپ شده است و نام کتاب را هم «الدرر الملتقطه» گذاشتم.

آیا درمورد عنایت علما به مزار و مدفن ایشان نکته جالب توجهی نقل شده است؟

مرحوم گزی در کتاب «تذکرة القبور» نوشته‌اند که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان از وفات ایشان که در 1173 قمری بوده، به سر مزار ایشان می‌رفته‌اند و معروف است که ایشان حاجت زوار قبر خودشان را هم می‌داده‌اند و این نکته در زندگی خود بنده هم رخ داده است. عنایتی که علما به مزار ایشان داشته‌اند، در آثار و تراجم منعکس شده است که بزرگان برای استفاده معنوی به مزار ایشان در تخت فولاد می‌آمده‌اند.

بنده با هر عالمی که درباره ملا اسماعیل خواجویی صحبت کرده‌ام، فقط تجلیل شنیدم. اینکه آیت‌الله العظمی مرعشی فرمودند که ایشان شیخ بهایی زمان خودشان هستند، نکته کمی نیست؛ البته با این تفاوت که شیخ بهایی در زمان خود، معروف بود و به مرتبه شیخ‌الاسلامی رسید؛ اما مرحوم‌خواجویی شخصیتی کاملا گمنام بودند.

با اینکه از ایشان در تراجم احوالاتی ذکر شده؛ اما به هیچ عنوان در زمان حیات خودشان در مرئی و منظر جامعه علمی نبودند. بحمدالله این توفیق نصیب بنده شد که توانستم آثار ایشان را به مرحله ظهور برسانم و ایشان را بهتر معرفی کنم که چه مقامی داشته‌اند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

دو × 5 =