چطور شد سمت کشتی رفتید؟
با منصور برزگر بچهمحل بودیم. منصور تبریزی هم مربی باشگاه ایزد فردوسی بود و از آنجا کشتی را آغاز کردم. سال 1970 که در مسابقات جهانی کانادا شرکت کردم، در شرکت مینو کار میکردم. از این مسابقات که برگشتیم، آقای تبریزی به اصفهان رفت و مربی این تیم شد و مرا هم از کارخانه مینو به کارخانه ذوبآهن برد و در این شرکت بازنشسته شدم.
کدام بخش ذوبآهن اشتغال داشتید؟
آب رسانی.
اگر در تهران مانده بودید، برای پیشرفت ورزشی شما بهتر نبود؟
من بهخاطر آقای تبریزی به اصفهان آمدم ودر شرکت ذوبآهن هم با من همکاری لازم را برای تمرینات و مسابقات داشتند و دلیلی نداشت در این شهر نمانم.
زمانی که به اصفهان آمدید، شرایط کشتی اصفهان چطور بود؟
آن موقع شهر اصفهان کشتی فرنگی نداشت و آقای تبریزی این رشته را راهاندازی کرد و موجب قوت آن شد؛ تا جایی که وقتی در مسابقات قهرمانی کشور شرکت میکردیم، همه میگفتند قهرمانی مال تیم اصفهان اســت و بــــرای المپیــک مــــونتــرال سهکشتیگیر اصفهانی انتخاب شده بودند.
کشتی آزاد اصفهان آن زمان چه شرایــطی داشـت؟
داریوش ذاکری در کشتی آزاد اصفهان سرآمد بود. (چندثانیه مکث میکند) الان که با شما صحبت میکنم، ذاکری، محمد زمانی، سیفالله بهرامی، محمد ترابی، مرادعلی شیرانی (با دست به عکس مرادعلی شیرانی که به دیواره سالن نقاشی شده، اشاره میکند.) دو عصا زیر دستش است و همه این نفرتی که نام بردم، در خانه هستند. پیشنهـــاد دادم ماهــی یکبــار بـــه خانه ایـن افـراد سر بزنند؛ امـا اهمیتی ندادند.
چند دوره مسابقات جهانی را تجربه کردهاید؟
در رقابتهای جهانی کانادا، تهران، بلغارستان و لهستان در وزن 76 کیلوگرم کشتی میگرفتم. من تمام قارههای دنیا را رفتهام؛ الا قاره اقیانوسیه که کشتی نداشت.
از بازیهای آسیایی 1974 تهران خاطرهای دارید؟
من با کشتیگیر کرهجنوبی در فینال بازی داشتم؛ اما شب نخوابیده بودم. درحین مسابقه مربی به من تذکر داد حواست را جمع کن. هشتامتیاز عقب افتاده بودم که آنرا جبران کردم و دهده مساوی کردیم. مربی ما گفت حواست را جمع کن؛ اگر مساوی کنی، قهرمان خواهی شد و این اتفاق هم رخ داد.
مربی تیم ملی آن زمان چه کسی بود؟
آقای پذیرایی، گیوهچی و کهندل.
از اصفهان کشتیگیر دیگری هم در تیم داشتیم؟
یادم نیست.
برخی کشتیگیران همدوره شما میگویند مربیان آن دوره زیاد بلدکار نبودند و با تمرینات اشتباه باعث تحلیل بدن ورزشکاران میشدند. نظر شما چیست؟
نمیشود روی این حرفها خیلی حساب کرد. مربی دلش میخواهد ورزشکارش نتیجه بگیرد. من زمانی مربی اصفهان بودم و بچهها را به مشهد بردم. به یکی از کشتیگیرانمان به اسم احمد شیرانی گفتم وقتی روی تشک رفتی، پای چپت را جلو بگذار. سالن پر از جمعیت بود. احمد روی تشک که رفت، از همانجـا داد زد: آقاهـاشم، آقا هاشم، پای چپ کدوم بود؟(با خنده)
پس این حرف را قبول ندارید؟
مربیها خوب هستند. آقای تبریزی برای ما هم مربی بود و هم پدر. کار مرا برای استخدام در ذوبآهن او درست کرد.
برای قهرمانی در بازیهای آسیایی چقدر پاداش دادند؟
چیزی ندادند. آن زمان ما فقط توی فکر کشتیگرفتن و بردن بودیم و به این چیزها توجهی نداشتیم.
یعنی زمان شما نمیشد روی ورزش بهعنوان منبع درآمد حساب کرد؟
یادم نیست حقیقتش.
رقیبان شما چه کسانی بودند؟
زیاد بودند، از جمله حسین غفوری؛ اما من وزن 74 را قرق کرده بودم.
چند سال؟
تا وقتی که کشتی میگرفتم. آن زمان روی فرنگی چندان حسابی نمیکردند و بیشتر توجهات به کشتی آزاد بود. آن زمان خیلیها نمیدانستند کشتی چیست! برادر بزرگ من به پدرم گفته بود، هاشم میخواهد برود کانادا. پدرم آنقدر ساده بود که گفته بود مگه هاشم کارخانه مینو نمیرود؟!وقتی از مسابقه برمیگشتیم، یک گل گردن ما میانداختند و بعد ما را سوار جیپ میکردند و به خانه میبردند. یک بار بعد بازگشت از مسابقات وقتی در مسیر خانه بودیم، پدرم را دیدم که با عصا در حال قدمزدن بود و از راننده خواستم پدرم را هم سوار جیپ کند. وقتی سوار شد، انگار دنیا را به او داده بودند.
بالاخره پدرتان فهمیدند پسرشان قهرمان شده؟
(با مکث) ای بابا… پدرم فوت شد.
برای المپیک مونترال تیم ملی را چگـونه انتخـاب کـردند؟
براساس مسابقه انتخابی بود. آن زمان اصفهان در کشتی فرنگی حرف اول را میزد و مازندران هم در کشتی آزاد برتر بود. من وقتی انتخاب شدم، گفتند هزینه اعزامت را از شرکت ذوبآهن بگیر.
چرا به شما گفته بودند هزینه را از ذوبآهـن بگیـریـد؟
نمیدانم. من به سراغ حسابدار شرکت ذوبآهن رفتم و گفتم هزینه سفر مرا بدهید؛ اما قبول نکرد. من هم او را کتک زدم.
و به المپیک نرفتید؟
بله دیگر؛ به المپیک نرفتم.
نمیشد از طریق دیگر یا با هزینه شخصی پول اعزام را تأمین کنید؟
نه؛ امکانش نبود.
مثلا مرادعلی شیرانی از کجا هزینه اعزامش را تأمین کرد؟
مراد هم جایی کار میکرد؛ اما یادم نیست چه کار کرد.
از فدراسیون کشتی و سازمان تربیت بدنی پیگیری نکردید؟ بالاخره پای المپیک در میان بوده!
کـی بــه کــی بــود؟(میخنــدد) همیــن بیتوجهیها را کردند که پسرم حاضر نشد راه مرا ادامه بدهد و گفت تو که قهرمان شدی به کجا رسیدی.
زمانی که المپیک در حال برگزاری بود، افسوس نمیخوردید چرا شرکت در این رویداد را از دست دادید؟
اصلا در این فکرها نبودم. ما به فکر کشتی بودیم و به این چیزها اهمیتی نمیدادیم. زمانی شاگردان زیادی در رشته کشتی داشتم. در همین ورزشگاه تختی، بچهها را در زمین فوتبال میدواندم و خودم هم دنبالشان بودم. یک آقایی مرا صدا کرد و گفت: شاگردانت را به سالن ببر. گفتم: این تعداد زیاد را کجا ببرم؟ گفت: مرا میشناسی؟ گفتم: نه. گفت: سرهنگ کیان هستم. گفتم: اگر تو سرهنگ ارتشی من سرلشکر قنبری هستم در ورزش. رفته بود به سرپرست ورزشگاه ماجرا را گفته بود که سرپرست هم جواب داده بود، شانست گفته که تو را کتک نزده!

از کی بهطور جدی سمت مربیگری رفتید؟
همان زمانی که کشتی میگرفتم، آقای تبریزی به من میگفت بالای سربچهها باش که بهتر فنون را یاد بگیری و از همان زمان مربی شدم. حالا هم دلم میخواهد چیزی که بلد هستم را یاد بدهم؛ اما دیگر مثل قدیم نیست.
در کدام فن مهارت بیشتری داشتید؟
من سالتو میزدم. عکسی در خانه دارم که در مسابقات مشهد در حال سالتوزدن هستم. تا کشتیگیری را بغل میکردم، سالتو میزدم.
چه کسی شبیه شما کشتی میگیرد؟
دیگر مثل قدیم کشتی نمیگیرند.
چرا؟
حالا کارشان این است که از تشک همدیگر را بیرون کنند و اخطار بگیرند یا مثلا تنها فنی که میزنند، بارانداز است و اهل فنونی مثل سالتو نیستند.
شما بهعنوان مربی کدام فن را بیشتر به شاگردانتان آموزش میدادید؟
بیشتر سالتو را یاد شاگردانم میدادم. محمد طلایی را به تهران بردم و او را به منصور برزگر سپردم.
کشتی فرنگی امروز اصفهان را چطور میبینید؟
خوب نیست؛ چون خوب کار نمیکنند. مربیان فعلی مثل ما نیستند و به مربیگری بیشتر به یک شغل نگاه میکنند. بعضیوقتها کار برخی مربیان را که میبینم، خجالت میکشم. زمانی ما لیگ استانی را راهاندازی کرده بودیم که تأثیر زیادی در پیشرفت ورزشکاران داشت.
برخی می گویند فلان شهر کشتیخیز اســت و بهمــان شهــر کشتــیخیـــز نیست؛ مثلا اصفهان. این حرف را قبول دارید؟
نه، قبول ندارم؛ در همین اصفهان هم خوب کار کنند، کشتیگیران خوبی میتوانیم تربیت کنیم. من خودم به هیچ کشتیگیر مازندرانی در آزاد و فرنگی نباختهام. در آن سالها رقابت در قهــرمانی کشــور بیــن اصفهـــان و خوزستان و چند شهر دیگــر بود.یک زمانی مسابقات کشتی آزاد در همدان و فرنگی هم در ایلام برگزار میشد. آقای تبریزی به من گفت آقای قنبری، تو دنبال تیم آزاد برو. آنجا پرسیدند ورزشکار 74کیلوگرم اصفهان کیست که من گفتم خودم هستم. وزنکشی کردم و در این وزن کشتی گرفتم که سوم شدم. بعد هم به ایلام رفتم و آنجا هم برای تیم فرنگی اصفهان کشتی گرفتم و دوم شدم. ما دلمان میخواست کشتی بگیریم. من هشت عنوان قهرمانی کشور برای اصفهان آوردم که در کتاب هم به آن اشاره شده است.
میگوینــد بــرخـــی بـــرای اینــکه ادای کشتــیگیــربــودن دربیــاورنـــد، لالـــه گوششان را میشکنند. این حرف درست است؟
اینها بیخود میگویند؛ چون درد دارد. ما در کشتی لاله گوشمان شکست؛ اما بعضیها لاله گـوششـان نـرم است و نمـیشکنــد.
از دوران ریــاست در هیئــت کشتــی صحبـــت کنــیــد؟
زمان مدیریت علیرضا رحیمی در تربیت بدنی اصفهان که یادش بخیر، به من پیشنهاد ریاست هیئت کشتی را دادند که گفتم آقای رحیمی، من خرج دارم و او هم قبول کرد. بیش از چهلتشک از تربیت بدنی گرفتم و به سالنهای مختلف دادم تا کشتی اصفهان راه بیفتد. من چه رئیس هیئت بودم و چه هرمسئولیت دیگری، برای کشتی کار میکردم.
چند سال رئیس هیئت بودید؟
خاطرم نیست.
رویدادهای مهم کشتی را دنبال میکنید؟
بعضی مسابقات مهم را از تلویزیون میبینم و دنبال میکنم. برخی موارد هم به سالن میآیم و کشتیها را میبینم؛ اما سرد میشوم؛ چون خوب کشتی نمیگیرند. کشتی اصفهان آن کشتی قدیم نیست. بچههای امروزی هم آنچنان علاقهای به کشتی ندارند. الان همهچیز شده فوتبال و به دیگر رشتهها توجهی ندارند. باید برای پیشرفت این رشته مسابقات لیگ کشتی را به راه بیندازند.
پیش آمده که در سالن به کشتیگیری بگویید این طور کشتی بگیرد یا آن کار را نکن؟
نـه؛ چــون سهچهــار مربــی بالای ســر کشتیگیر هستند و من حرفی بزنم ممکن است ناراحت شوند.
اگر خانوادهای به شما بگوید میخواهد فرزندش را در رشته کشتی ثبتنام کنند یا علاقهمندی بخواهد در این رشته فعالیت کند، به او توصیه میکنید کشتی را ادامه بدهد؟
بله و اگر کسی از من راهنمایی بخواهد، به او میگویم به سراغ کدام مربی برود که موفق شود.
از آن اتفاق تلخ در زندگی شخصیتان صحبت کنید.
اوایل انقلاب بود. همسرم و سه فرزندم، خواهرم و فرزند خواهرم و شوهرخواهرم میخواستند به تهران بروند. به دامادمان گفتم با این وضعیت نمیخواهد بروید تهران؛ اما گوش نکرد و یکیدو روز بعد خبر دادند که تصادف کردهاند که همه کشته شدند، به جز یکی از خواهرهایم که او در تصادف فلج شد و چندسال قبل فوت کرد.
بازگشت به زندگی، آن هم پس از پشــتســرگـذاشتــن چنیــن اتفــاقی سخــت نبــود؟
(چند ثانیه مکث) من نمیخواستم دیگر ازدواج کنم؛ اما پدر و مادرم گریه میکردند و برای من ناراحت بودند. در دوره قهرمانی خیلی از کشورها چون کانادا و آمریکا مرا میخواستند؛ ولی به خاطر پدرم و مادرم نرفتم. (چند ثانیه مکث)… بالاخره روزگار است. از ازدواج دومم، یک پسر و سهدختر دارم که یک دختر و پسرم ازدواج کردهاند و دو نوه دارم.
دوست نداشتید پسرتان کشتیگیر شود؟
پسرم از بیمهریهایی که به من شده بود، دلگیر بود و میگفت تو رفتی سراغ کشتی به کجا رسیدی. پسرم در آلمان رستوران داری میکند و زندگی خوبی دارد.
شیرینترین خاطرهای که از سالها حضور در ورزش دارید چیست؟
همهاش خاطره بود. (آه بلندی میکشد.) من فوتبال بازی میکردم و از این دروازه به آن دروازه شوت میکردم؛ اما برادرم گفت تو به درد فوتبال نمیخوری و به سراغ رشته کشتی برو که به باشگاه ایزد فردوسی تهران رفتم.
با آقا تختی هم آشنایی داشتید؟
تختی را ما دفن کردیم.
خب تعریف کنید؟
تیم کشتی فرنگی در منظریه شمران اردو داشت و من برای جراحی لوزهام به بیمارستان رفته بودم. آنجا یکی از اقوام آقاتختی را دیدم که راننده آمبولانس بیمارستان بود و مرا که دید گفت، آقاهاشم شنیدی آقاتختی فوت کرده؟ گفتم برو، حرف بیخود نزن. سپس از بیمارستان به اردوی تیم ملی رفتم و به هم تیمیها گفتم شنیدهام آقاتختی فوت کرده است. هیــچ کســـی بــاور نمیکـــرد. سپـــس به همــراه فامیــل آقــاتختـــی به پـــزشک قانونــی رفتیــم و از آنـجـا جنــازه را به شاهعبدالعظیم بردند. (با عصا نشان میدهد که قبــر آقاتختی قبــر مجــاور آقایشمشیری است.)
از دوره کشتی آقاتختی خاطرهای ندارید؟
آن زمان من کشتی نمیگرفتم. (با دست به عکس پهلوان مهدی مقرب بر روی دیوار سالن اشاره میکند.) من آقای مقرب را هم ندیدهام.