به گزارش اصفهان زیبا؛ شماره دوم و سوم فصلنامه بیسیمچی؛ ضمیمه پایداری روزنامه اصفهانزیبا درحالی منتشر شد که بازخوردهای فراوانی را بهدنبال داشت. فصلنامه بیسیمچی در دو شماره جدید خود به موضوع «مکانخاطرهها» و پیرو آن، معرفی 20 نقطه تأثیرگذار اصفهان در سالهای جنگ تحمیلی پرداخته است.
موضوع این شماره که پرداختن به مکانهایی در دل شهر اصفهان و یادآور خاطرههای زیادی برای مردم و بهخصوص آنهایی است که در اتمسفر سالهای جنگ نفس کشیدهاند، از طرف بسیاری از مخاطبان بیسیمچی موردتوجه قرارگرفته و بازخورد مثبتی داشته است.
آنچه در ادامه میخوانید، مشروح یادداشت شفاهی «محمد قاسمیپور»، نویسنده و منتقد در حوزه ادبیات دفاع مقدس، بر این شماره بیسیمچی است که برای انتشار در اختیار روزنامه اصفهانزیبا قرار گرفته است.
باید خوشحال و قدردان باشیم که چنین پیوستی برای یک روزنامه کثیرالانتشار محلی وجود دارد و امیدوارم که تلاشها و اتفاقهایی که در رهگذر انتشار بیسیمچی میافتد، مأخوذ و همراه با قدردانی از تلاشها و زحمات دستاندرکاران آن باشد؛ همچنین باید توجه کرد که انتخاب موضوع برای این ضمیمه، یعنی «مکانخاطرهها» بسیار هوشمندانه و همراه با خلاقیت است.
موضوعی که بیسیمچی در شماره جدید خود، روی آن دست گذاشته، همان نکته مغفولمانده در حوزه ادبیات پایداری است. ما متأسفانه در خصوص رویدادگاهها و مکان خاطرهها و اصولا شناخت مختصات محیطی و فضاییِ مکانهایی که محل رشد، رویش و شکلگیری خاطرههای زیبایی برای جمع چشمگیری از رزمندگان، ایثارگران و حتی شهدای دفاعمقدس و البته مردم کوچهوبازار است، غفلت کردهایم.
درحالیکه شناسایی و کشف مکانخاطرهها یک ضرورت است و باید بهطور حتم پیگیری و دنبال شود؛ همچنین توجه به این مدل مکانهای تأثیرگذار باید در کنار ثبت و ضبط خاطرههای انسانی و انجام پروژههای شخصمحور اتفاق بیفتد و از ظرفیت تاریخ شفاهی برای برخی از رویدادگاههای مهم و تأثیرگذار نباید غفلت کرد.
این ضمیمه مقالهای در صفحات آغازین خود (صفحه 4 و 5) دارد که موضوع بازسازی مکان خاطرهها و حفظ هویت تاریخی را گوشزد کرده است. به نظر میرسد یا در دل این متن یا در یک متن مستقل دیگر، جای خالی نوشتاری که به بحث «فضا» و «موقعیتهای محیطی و مکانی» بپردازد، خالی است.
همه رویدادگاهها و همه مکانهایی که سرریز تجمعهای انسانی و بستر و زمینهای برای شکلگیری خاطرهها میشوند، دارای یک جو، یک اتمسفر و یک مختصات محیطی هستند که در تعاریف فلسفی و معماری از آنها بهنوعی بهعنوان «فضا» یاد میشود. آن اتمسفر و محیط است که مختصاتی اعم از طول و عرض و ارتفاع هندسی دارد؛ اما فضا مفهوم عمیقتری دارد که اندیشمندان، اهل معنا، جامعهشناسان و کسانی که رویدادگاهها را دنبال میکنند، حتما به آن توجه دارند و درباره آن تأمل میکنند.
من متأسفانه فرصت تماشای فیلمهایی را که به روایتهای نشریه پیوست شده بود، نداشتم؛ اما بهنظر لازم بود مختصات محیطی این فضاهای انتخابی را با یک روایت روشنگر یا با یک جستار و نوشتار تحقیقی در حد دو یا چهار صفحه برای خواننده آورد تا قبل از خواندن خاطرههای نقلشده، ابتدا آن را بخواند.
از طرف دیگر، ملاحظه جدی که در سایر صفحات و در روایتهایی که از جانب راویان محترم گفتهشده، این است که راویان به نقل خاطره خودناظر یا گرهخورده با آن محیط یا آن مکان و منطقه پرداختهاند و آنقدر درصدد توصیف و تشریح و بازآفرینی و تجسم آن فضا و محیط در ذهن خواننده نبودند؛ البته بعضا بعضی از روایان یک مقدار قویتر عمل کردهاند و توجه بیشتری داشتهاند و به آن کروکی و مختصات محیطی بهتر پرداختهاند؛ مثل بسیج مدارس و روایت دکتر رسول معتمدی.
ایشان بهواسطه مسئولیت و نقشی که در بسیج مدارس داشته، توصیف بهتری از فضا و نقاط خاطرهانگیز خود در خیابان عباسآباد داشته و در کنار آن، خاطرههایی را نیز نقل کرده است. به عقیده من، در مکانهای دیگر نیز ما ظرفیت توصیف و معرفی دقیقتر و بهتر را نیز داشتیم؛ اما راویان خیلی از این توانمندی استفاده نکردهاند؛ همچنین بهتر بود آن محیط و مکان، بر اساس مختصات دهه 60 در ابتدای هر روایت به تصویر کشیده میشد و صرفا به اسم جدید و محل فعلی که هر روایت بهصورت جداگانه آن را دارد، محدود نمیشد.
لازم است بدانیم که ما ظرفیتهای بیشتری داریم؛ مثل محل ملاقات و دیدار والدین رزمندگان با رزمندگان که بهطور مشخص در پادگان پانزدهخرداد و پادگان غدیر و در فضای ورودیهایشان و دژبانیها صورت میگرفته است. این نقاط آبستن ملاقاتهای بسیار خاطرهانگیزی بوده است.
مادرانی که تکپسرانشان را ملاقات میکردند، طلب میکردند، وداع میکردند؛ حتی مینشستند و با آنها غذا میخوردند. خواهش و تمنای من از دستاندرکاران این نشریه این است که با رویکرد مردمشناسانه درباره نقاطی که بدون تابلو و بدون عنوان و بدون اسم نقشآفرین بودند، تحقیق کنند و در شمارههای بعدی بیسیمچی به این مکانها نیز بپردازند.
مکانهایی که بدون تابلو، بدون عنوان و بدون اسم، در بمبارانها، در اعزامها و حتی در تشییع پیکر شهدا نقشآفرین بودند و حرمت پیدا کردند، اصیل و ارزشمند شدند و خاطرههای زیادی در بطن آنها شکل گرفته است.
به اعتبار حضور گاهوبیگاهی که آن سالها در اصفهان داشتم، بعینه شاهد بودم که گلزارشهدای قبرستان تختفولاد جزو مکانهایی بود که حیات زندهای در سالهای جنگ داشت. شبانهروزی محفلها و برنامههایی ازجمله دعای کمیل در آن مکان برپا بود و رزمندگان فراوانی از شهر اصفهان در آن محل حاضر میشدند و بر عزم و انگیزه و آرمانخواهیشان افزوده میشد. به عقیده من، گلزارشهدای تختفولاد اصفهان یک پروژه جدی برای این موضوع است؛ نقطهای که هرروز جنگ، یک قصهای داشته است.
خاطرم هست در روز تشییعپیکر شهید حسین خرازی و دیگر فرماندهانی که توفیق حضور داشتم، چنان اتمسفری حاکم بود که تمام حاضران در آن مراسم، تحتتأثیر حرکتی آدابیآیینی بودند که کاملا ایرانی و بهدوراز تمام تزیینات و کارهایی بود که در تمام این سالها مرسوم شده و با حداقل مصالح فرهنگیهنری انجام میشد.
وقتی حسین خرازی شهید شد و خبر شهادتش به اصفهان رسید، در بسیاری از حسینیهها و مساجد اصفهان یادمانهایی خلق شد. سیهزنی اتفاق افتاد. المانهایی از جبهه کار شد. اینها در چشم حتی گروه سنی پایینتر و بچههای دبستانی و دبیرستانی که فقط از کنارش عبور میکردند، و شاهد بودند، فوقالعاده تأثیرگذار بود؛ پس حتی با رویکرد مخاطبان خردتر هم میتوان به بازشناسی و کشف این مکانها رفت.
الزاما راویان ما نباید رزمنده باشند، پیشکسوت باشند، جهادی و غیره باشند؛ حتی میشود دنبال خاطرههای نوجوانان، مدرسهروها و دبیرستانیهایی بود که به قدوقواره جنگرفتن نرسیده بودند؛ ولی آن سالها در جایی از کویوبرزن، خاطرههایی برایشان شکل گرفته بود.
در پایان امیدوارم فصلنامه وزین بیسیمچی، شمارههای بعدی خود را بهصورت غنیتر و قویتر ادامه دهد و این راهی که پیش رو دارد، برای دستاندرکاران آن تداوم داشته باشد.
گفتنی است؛ علاقهمندان برای تهیه این شماره بیسیمچی (مکانخاطرهها) که در 52 صفحه منتشر شده است، میتوانند با شماره 03132225251 تماس حاصل کرده یا به آدرس اصفهان، خیابان فردوسی، بنبست 15، دفتر روزنامه اصفهانزیبا مراجعه کنند.
سلام و سپاس
جالب بود
خداقوت