گفتوگوی زنده اینستاگرامی با ایران درودی، نقاش پرآوازه معاصر، علاقهمندان بیشماری را به صفحه موسسه فرهنگ سینا میکشاند. فاصلهها به مدد فضای مجازی برداشته شده است و مشتاقان بسیاری منتظر دیدن و شنیدن صدای هنرمند محبوبشان هستند. آشنایی و تحصیل در فرانسه درودی را قانع کرده است تا به دعوت انجمن دوستی ایران و فرانسه پاسخ مثبت دهد و با ورق زدن کتاب زندگی پربارش از تجربهها و خاطراتش بگوید. ایران درودی صحبتهایش را با عشق آغاز میکند. عشق او به ایران و عشقی که از جانب مردم دریافت میکند: «من یکیک هموطنانم را دوست دارم و در تمام سالهای زندگی ثابت کردم که چقدر ایرانزمین و تاریخ پرشکوهش را دوست دارم و عاشقانه، عشق مردم را دریافت میکنم. عاشق به دنیا آمدهام و عاشق فرهنگ باشکوه ایران هستم و در تمام سخنرانیها و نمایشگاهها و مقالاتم این را ثابت کردهام. همیشه اعتقاددارم نقاشی هویت نقاش را نشان میدهد و بشخصه به هویتی که از آثارم عیان میشود افتخار میکنم. در تمام زندگی عاشقانه زیستهام و گمان میکنم کائنات این عشق را به من برمیگرداند.» او ایمان به فرهنگ ایرانی را مهمترین خصیصه زندگی هنریاش میداند و از کنار آمدن با تنهایی سخن میگوید: «تلاش من برای خدمت به کشور و فرهنگ ایران این بوده که هنر نقاشی معاصر را از طریق کتاب، فیلم، سخنرانی و مقاله به مخاطبان ایرانی عرضه کنم؛ اما مهمترین چیزی که در این راه به من یاری رسانده تا بتوانم در این مسیر گام بردارم ایمان من بوده است؛ ایمان به هویت و فرهنگ ایرانی. همیشه با خودم فکر میکنم که والدین من چه اسم نیکویی برای من برگزیدهاند. نام من ایران است و اینچنین عمیق به سرزمین ایران پیوند خوردهام و همین احساس بسیار خوبی به من میدهد. من از یکایک لحظات زندگیام لذت میبرم و خیلی خوب با خودم کنار آمدهام. درواقع خودم برای خودم بهتنهایی کافیام و این برای من یک معجزه است که در تنهایی و خلوت میتوانم بیافرینم. حتی در دوران کرونا تمام وقتم را برای نقاشی گذاشتم و در تمام این لحظات احساس میکنم خوشبختترین انسان روی زمین هستم.»
زبان محاوره برای نوشتن نیست
نویسنده کتاب «در فاصله دونقطه» از متداول شدن استفاده از زبان محاوره در پیامها و نوشتههای فضای مجازی شاکی است. او میگوید پیام محاورهای را بدون خواندن پاک میکند: «هرکسی با زبان محاوره به من پیام بدهد ناراحت میشوم و سریع آن را پاک میکنم. اینگونه رفتارهای ما با زبان فارسی غلط است و مشخص نیست نسلهای بعد چگونه با این زبان برخورد خواهند کرد. من بشخصه ارزش بسیار زیادی برای زبان فارسی قائلم و آن را عنصر هویتی خودم و فرهنگم میدانم و بر شکل استفاده از این زبان بسیار حساس هستم و همیشه سعی میکنم برای رساندن معنا در نوشتههایم از لغات فارسی مناسب استفاده کنم. ما باید یاد بگیریم در انتقال این زبان به کاملترین شکل آن به نسل بعد تلاش کنیم و دست از نوشتار محاوره برداریم چراکه بهمرور زمان، زبان ما را از بین خواهد برد. احترام و عشق آدمها در زبان نوشتاری پیامهایی که برای هم میفرستند معنا مییابد و مشخص میشود چقدر برای طرف مقابل احترام قائل است.»
خلسه و بیخودی در نقاشی
درودی در بخش دیگر گفتوگوی زنده به حس و حال شخصی در زمان نقاشی اشاره میکند و از تجربه نقاشی یکی از معروفترین تابلوهایش برای مخاطبان میگوید: «اصولا زمانی که نقاشی میکنم از زمان و مکان جدا میشوم و در نوعی خلسه کامل کار میکنم. خاطرم هست در زمان نقاشی تابلوی «سلطه بودن» تجربه جالبی را از سر گذراندم. تابلو سلطه بودن را در 33 سالگی کشیدم و جزو دومین یا سومین کارهایی بود که نقاشی میکردم. ابعاد آن سه متر در دو متر بود و عقلم نمیرسید که چیزی زیر پایم بگذارم و بالاتر بروم و آسمان تابلو را نقاشی کنم؛ بنابراین این تابلو را با وجود ابعاد بزرگش در 8 ساعت روی زمین کار کردم. خاطرم هست وقتی تابلو را به دیوار تکیه دادم متوجه شدم تابلو با وجود روی زمین کار شدن تعادل دارد و درست و بهقاعده است. تجربیات اینچنین باعث میشد که به ناخودآگاهم ایمان داشته باشم و انگار که قبلاً جایی اینها را دیده و یا زیسته باشم، میتوانستم در بیخودی و خلسه، آن فضاها را بازآفرینی کنم.»
نامه ژان کوکتو
درودی در فرانسه تحصیل کرده و با بسیاری از بزرگان ادب و فرهنگ این کشور در ارتباط بوده است. او با هر دو فرهنگ ایرانی و فرانسوی بهخوبی آشناست و آثارش آمیزهای از این دو است: تکنیک فرانسوی و فرهنگ و محتوای ایرانی. ایران درودی از نامه ژان کوکتو نویسنده، فیلمساز و معمار فرانسوی به خودش میگوید: «نامه کوکتو در اوج بلاغت بود و از بهترین چیزهایی که تا به حال خواندم. بسیار زیبا نوشته بود و مرا تحت تأثیر قرارداد. متأسفانه اما جواب من هیچگاه به دستش نرسید چراکه آدرس خانهاش تغییر کرده بود و برای همیشه به بهشت رفته بود.» سپس ترجمه نامه کوکتو به درودی در گفتوگوی زنده خوانده میشود. نامهای به تاریخ 23 سپتامبر 1963 و درست چند روز پیش از مرگ کوکتو: ایران درودی عزیزم گمان میکنم من ازجمله معدود افرادی باشم که از گمشدن در میان دالانهای پیچدرپیچی که نقاشانی بیشمار با چشمی پر از بیم و امید در آنجا به دنبال «مینیاتور» میگردند ترسی ندارند. نقاش، دانسته یا ندانسته همیشه تصویر شخص خود را میکشد؛ زیرا شکلهای زندگی کاری با زندگی شکلها ندارد و این زندگی شکلها جدا از پدیده «شبیهسازی» پرورده میشود. مدل فقط بهانهای بودهاست و نبودن مدل، نقاش را به مظهر مدل نزدیک میکند که چیزی نیست مگر همان نیروی ژرف و نهفتهای که در درون ما جای دارد و هنرمند جز ترجمان آن و واسطه احضار آن نیست. نمیدانم نقاشان جوان شما از چه نیروهایی فرمان میبرند اما اگر از نیروهای نافرمانی فرمان ببرند من آنها را تایید میکنم و درودهایم را از صمیم قلب تقدیمشان مینمایم.
شاملو؛ شاعری که او بود
احمد شاملو برای ایران درودی شعری با مطلع «پیش از تو صورتگران بسیار از آمیزه برگها آهوان برآوردند… تمامی الفاظ جهان را در اختيار داشتيم، و آن نگفتيم، كه به كار آيد، چرا كه تنها يک سخن، يک سخن در ميانه نبود: «آزادی!» ما نگفتيم، تو تصويرش كن!» میگوید و به او تقدیم میکند که بسیار معروف و پر آوازه میشود. درودی درباره آن روزها، آشناییاش با احمد شاملو و فضای خاص شعرهای او میگوید: «دوستی من و شاملو بسیار عمیق بود و در جریان بسیاری از شعرها و کتابهایش بودم. حتی گاهی بر سر مسائل هنری و نقاشی باهم جر و بحث میکردیم. من اشعار احمد شاملو را شعر لحظات و شعر زندگی می دانم و برای من بدون تعارف و تعصبات، او یکی از بهترین شعرای معاصر ایران بوده که اشعار او تاثیر بسیار ژرفی بر من گذاشته است. هرگاه با اشعار شاملو روبهرو میشوم تصاویر اشعار او را بسیار به فضای نقاشیهای خودم نزدیک میبینم. تلاش من در نقاشی رسیدن به یک فضای لایتناهی است و این فضای خاص را در اشعار شاملو مییابم. مسئله مهم دیگر این بود که عنوان تابلوهای من را شاملو انتخاب میکرد و از استواری نام های تابلوها مشخص است که یک شاعر بزرگ این کلمات را برگزیده است.»