«کار فرهنگی نان و آب ندارد.» این جمله را اهالی فرهنگ و رسانه شاید بارها و حتی از زبان همصنفیهای قدیمی خود که توانستند از رسانه پل بسازند و به اهداف خود برسند، شنیده باشند. خبرنگاری و روزنامهنگاری در ایران درآمد ندارد و همین امر باعث میشود تنها افرادی در آن بمانند که به این حرفه عشق میورزند و برای گذران امور زندگی چندان روی آن حساب نمیکنند؛ خبرنگارانی که بهرغم داشتن شرایط مالی بد، حاضر به خبرفروشی و دیگر کارهایی که برخلاف رسالتشان است نیستند و به همین میزان اندک درآمد قناعت کردهاند. از آنجا که خبرنگاری متولی درست و حسابی نیز ندارد، بسیاری از مدیران مسئول و سردبیران از این امر سوءاستفاده میکنند و حقوق این قشر را نادیده میگیرند. دریا قدرتیپور، خبرنگاری که بیش از 15 سال سابقه کار دارد، در این باره میگوید: دستمزدهای کم، نبود امنیت شغلی و ترسی که با ما غریبه نیست، سیلیهایی است که هر روز بر صورت خبرنگاران حرفهای میخورد. خیلیها صورتشان را با این سیلیها سرخ نگه میدارند و در این حرفه باقی میمانند؛ اما بسیاری هم عطای این شغل را به لقایش میبخشند. مثالها زیاد است، کسانی که دیگر با پادرمیانی عشق و امید به آینده بهتر هم راضی نمیشوند در این شغل بمانند. بستر کنونی شغل خبرنگاری مملو است از خبربیارانی که بیشتر به ابعاد تجاری این موضوع نگاه میکنند. افرادی که با شرکت در چند کلاس چندساعته خبرنگاری نامشان را خبرنگار گذاشتهاند، در حالی که بازاریابانی هستند که جای بسیاری از خبرنگاران حرفهای را تنگ کرده اند. مدیران مطبوعاتی هم البته از این موضوع راضی هستند. مدیرانی که ترجیح میدهند دکه تجارتشان را با مطبوعات و آگهیبگیران بچرخانند. فقط میتوانم بگویم روزگار غریبی است نازنین، وقتی که روح واقعی خبرنگاری از جسمش خارج شده و جز جسدی از ناآگاهی و بیسوادی چیزی نمانده است. در این میان کسانی که این حرفه را با چنگ و دندان برای خود حفظ کردهاند هم چندان حالشان خوب نیست و همواره در آماجی از حملههای مشکلات معیشتی و مالی هستند. تکیه بر عشق و ارضای روح و روان در دورانی که اقتصاد تیشه به دست گرفته و بر قلب خبرنگاران حرفهای میزند تنها و تنها تن پوشی است که این روزها توانسته حداقلیها را برای خود نگه دارد. البته معلوم نیست این حداقلها هم تا کی بتوانند در این میان دوام بیاورند. شاید باید دست بجنبانیم تا چندی دیگر شاهد دکههای تجاری به جای مطبوعات واقعی نباشیم.
محتوای بی صنعت
کامران پوده، خبرنگار با سابقه نیز در این باره میگوید: طبیعی است که حقالتحریر استاندارد میتواند موجب کیفیت و غنای هرچه بیشتر مطالب تولیدی شود. این مسئله از آن رو حائز اهمیت است که فرد تولیدکننده محتوا در یک زمینه خاص تخصص دارد و این تخصص سرمایه او محسوب میشود؛ سرمایهای که به طور مداوم نیازمند بهروزرسانی از طریق مطالعه و انباشت تجربه است؛ مطالعه و تجربه نیز نیازمند صرف هزینه است؛ اما چنین معادله سادهای از سوی بسیاری از رسانهها، یا به تعبیری سفارشدهندگان محتوا به دلایل بسیاری فهم نمیشود. به همین دلیل، کیفیت آثار تولیدی در نسبت با مزد، از همخوانی برخوردار نیست. با وجود این، رسانههای تبلیغاتی و دیگر تولیدکنندگان محتوا حقالتحریرهای مناسبتری به نسبت رسانههای جدی میپردازند؛ به عبارتی، تولیدکنندگان محتوای تجاری درصدی جزئی از سود خود را صرف هزینه مزد میکنند و در زمینه کاری خود از کالای بهمراتب بهتری برخوردار میشوند، در نتیجه از بازار هدف خود بازخورد بهتری میگیرند. این کار به آنها کمک میکند تا مخاطبان بیشتری را از طیفهای متنوعتر به خود جلب کنند، بهخصوص اکنون که تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی از اهمیت بیشتری به نسبت دیگر رسانهها برخوردار شده است. با نگاهی به مطبوعات زرد و حاشیهساز، یا رسانههای صرفا تبلیغاتی میتوان به درستی این نظر دست یافت، در حالی که رسانههای جدی و نیمهجدی با صرفه جویی در هزینه کرد تولید محتوای مناسب، در دهههای گذشته از اعتبار خود کاسته اند و در نتیجه اثر بخشی لازم را نیز از دست داده اند. به واقع این یک معامله ساده است: تازمانی که رسانهها بهصورت جدی به مسئله معیشت تولیدکنندگان محتوا نپردازند، بنا به آنچه دیده و به اثبات رسیده، دستی بر آتش افکار عمومی نخواهند داشت و نمیتوانند مانند دوران طلایی مطبوعات به تولید محتوا به عنوان یک صنعت نگاه کنند. مینا عباسپور، خبرنگار اجتماعی معتقد است: در این چند سال تجربه کاری متوجه شدم نه مجرای درست و حسابی برای ورود به کار خبر وجود دارد که افراد مورد سنجش قرار بگیرند و با در نظرگرفتن معیار اساسی وارد این حرفه بشوند و نه از نظر بهکارگیری نیروها قوانین و قواعدی وجود دارد. در نتیجه کیفیت کار افراد ممکن است تا سالها پایین باشد. این موضوع باعث میشود که خیلیها صرفا به واسطه حضور در تمامی حوزهها دیده شوند، اما با سوادهای پشت پرده که کمتر در نشستها حضور دارند، نادیده گرفته بشوند. در نتیجه حقوق براساس ظاهر کار سنجیده میشود. ضمن اینکه وفور این نیروهای بیحساب و کتاب باعث شده رسانهها در بهکارگیری نیروهای متخصص که قاعدتا باید عدد و رقم معقولی نیز دریافت کنند، ناتوان باشند، چون عده زیادی هستند که قیمت کار را شکستهاند و بدون بیمه یا حقوق مکفی حاضر به کارند. پرداختهای حق التحریر هم در هر رسانه تعریف سلیقهای و متفاوتی دارد؛ در واقع هرکس هر میزانی که دلش خواست حقالتحریر پرداخت میکند و در صورت مخالفت نیز خبرنگار دیگری جایگزین میشود. ضمن اینکه حضور رپورتاژ بگیرها هم این رقابت را نابرابر کرده و برتری آنها به خبرنگاران یا روزنامهنگاران واقعی باعث شده کیفیت کارها روزبروز افت کند. او ادامه میدهد: ارشاد هم متکی به سیستمی سنتی و قدیمی است که صرفا با مدیران مسئول سروکار دارد و کار چندانی برای دفاع از حقوق خبرنگاران و روزنامهنگاران انجام نمیدهد. حتی دورههای آموزشی که مدرک ارشاد را به افراد اعطا میکند، با فاصله زمانی چندین ساله برگزار میشود و بعضا اساتیدش با روزنامهنگاری و خبرنویسی نوین فرسنگها فاصله دارند. بنابراین افراد فقط برای گرفتن مدرک در کلاسها حاضر میشوند. در نهایت این ازهمگسیختگیهای مدیریتی و نظارتی باعث شده حق و حقوق رسانهایهای واقعی همیشه پایمال بشود.
چقدر میارزیم؟
آلاء توحیدی راد، خبرنگار در این باره بیان میکند: روزنامهنگاران و خبرنگاران در اصفهان مجبورند برای تأمین معیشت خانواده در چند رسانه کار کنند؛ این تکراریترین دیالوگ این روزهاست. البته مدیران هم گله میکنند که چرا چند جا کار میکنید؟ اما با حقوقی که به حداقل حقوق اداره کار برای خبرنگاران استخدامی یا قراردادی نمیرسد چطور میشود زندگی را اداره کرد؟ حقوقها و حقالتحریرها اندک و بیمهها نامشخص است، حق سختی کار خبرنگاری در بیمه لحاظ نشده و بازنشستگی روزنامهنگاران بعد از ۳۰ سال کار خبری با وجود کار شبانهروزی اتفاق میافتد. بهتازگی هم که در رسانههای اصفهان باب شده به خاطر دریافت حقالتحریرهای اندک از خبرنگاران کم تجربه و غیر مستعد استفاده میکنند که با دلالی برای پایگاه خبری خود آگهی و رپورتاژ جذب و مطبوعات و رسانهها را از مسیر صحیح خبررسانی خارج میکنند. همین موضوع باعث شده کیفیت کار روزنامهها و خبرگزاریها پایین بیاید و بعضی از روزنامهنگاران حرفهای ناامید از عمری که در این راه تلف کردند با گذشت چندین سال فعالیت در این حرفه مجبور میشوند برای تأمین زندگی به مشاغل آزاد پناه ببرند. در صورتی که جایی برای روزنامهنگاران با سابقه و حرفهای آنطور که شایسته شأن و منزلت آنهاست باز نشود فضای مطبوعات شاهد ورود خبرنگاران بیتجربه و کمدانشی خواهد شد که آن را پلی برای پرش به سکوهای دیگر یا کسب پول و درآمد میکنند.