این فرهنگ جدید برخلاف فرهنگ سنتی، علاوه بر اینکه برای انتخابهای شخصی و آزادی افراد ارزش قائل است، با تخطی از قواعد مسلط بر زندگی اجتماعی با تسامح و انعطاف برخورد میکند. در مقابل این رویکرد، جامعه سنتی تخطی از وجدان جمعی را به شدت مجازات میکند و جامعه و مردم در مجازات فردی که وجدان جمعی را خدشه دار کرده است از نهادهای رسمی و قانون پیشی میگیرند. در جامعه ایران تخطی از وجدان جمعی و نظم اجتماعی از طریق جرایم جنسی یکی از مهمترین مسائلی بوده که همواره وجدان جمعی را جریحهدار کرده است. این حساسیت هم در جامعه سنتی وجود دارد و هم اشکال کمتر خشونتآمیز آن در بطن زندگی مدرن ایرانیان در خلال ناسزاهایی که به فحشهای ناموسی معروف شدهاند، از طرق مختلف مالکیت مردان بر محارمشان وجود داشته است؛ اما با گسترش کارکرد خبری رسانهها، عملکرد وجدان جمعی در بخشهای هنوز سنتیتر، توسط جامعه مدنی و لایههای زیست طبقه متوسطی که در بستر متفاوتی زیست دارند، داوری میشود. در جامعه مدرن، تولیدکنندگان محتوا در رسانههای جمعی این تنبیهها را بهطور گسترده انتشار میدهند. این جرایم خشن و قتلهای به اصطلاح ناموسی که این روزها شاهد آن هستیم و عطش خبرگزاریها و بسترهای تولید محتوا در شبکههای اجتماعی را به خوبی برطرف میکند، ما را متوجه شکاف عظیمی میکند که در بستر جامعه تازه مدرن شده ایران با بخشهایی وجود دارد که در آن نظم اجتماعی در خلال قانون تنبیهی سخت گیرانه برقرار میشود.
نقش رسانه در بروز تخلف از وجدان جمعی
رسانهها در تحولات گسترده اجتماعی سهیماند: اول آنکه، دسترسی گسترده به انواع رسانههای جمعی از تلویزیون تا رسانههای کمتر سانسورشده، سبکهای مختلف زندگی و اندیشه را در دسترس افراد مختلف با شیوههای زیست و تفکر گوناگون قرار میدهد؛ دوم آنکه، رسانهها، هویتها و روابط اجتماعی را به شکل خنثی بازتاب نمیکنند؛ بلکه نقشی فعال در ایجاد آنها و تغییرشان دارند. با گسترش حضور و نمایش سبک زندگیها و افکار مختلف در مناطق بهلحاظ الگوهای فرهنگی و اجتماعی کمتر توسعهیافته، الگوی گفتمانی تثبیتشده در فرهنگ مدرن به این فرهنگها نفوذ میکند. نظام معنایی تثبیتشده در فرهنگ سنتی با چالش و کشمکش گفتمانی مواجه میشود. چنین میشود که وضعیت نهادیشده توسط اقشار درمعرض رسانهها مورد پرسش قرار میگیرد و واکنش عاطفی و هیجانی آنان را برمیانگیزد. بهنظر میرسد آمیزشِ واکنش هیجانی قشر جوان، در این مورد دختران جوان، با واکنش عاطفی و هیجانی وجدان جمعی که نماینده آن محارم این دختران است، برخورد میکند و منجر به بروز خشونتهای مبتنی بر جنسیت میشود. در این رویارویی پدران، محارم و نزدیکان مذکر این دختران که واجد قدرت جسمانی و مادی و حمایت اجتماعی در اجماع کوچک خودشان هستند، متخلف از وجدان جمعی را بهشدت مجازات میکنند. رسانههای جمعی اتفاق را از دل جامعه سنتی میگیرند و در جایی که شیوه تفکر قالب به شکل دیگری زیست و اندیشه میکند، مورد قضاوت و پرسشگری قرار میدهند. این جماعت که خود را مترقی و در مراحل بالاتری از رشد و فرهنگ میداند به عنوان صاحب اختیار فرهنگ سنتیتر خواهان برخورد و تغییر در بستر فرهنگی است که کمتر شناخت عمیقی با ساز و کار زندگی اجتماعی در آن دارد و راهحل را در مشابه کردن این جوامع با خود میداند. حال آنکه خود نیز الگویی دیگر از آن فرهنگ را در حال زیست است. اخیرا گسترش خشونتهای جنسیتی هم میتواند نشان از کارکرد رسانه و تمرکز رسانهها بر این موارد باشد؛ به این شکل که میزان این قتلها نسبت به گذشته یکسان است، اما واکنش رسانهها و انتشار آنان بیشتر از گذشته است. اما در صورتی که این قتل ها نسبت به گذشته افزایش چشمگیری را نشان دهد، میتواند حاکی از تغییر عظیم فرهنگی در این مناطق تحتتأثیر رسانه ها باشد. به گفته دورکیم، وقتی جرمی در محیطی اجتماعی زیاد تکرار شود، جرم، شیوه غالب زندگی در آینده را نشان میدهد؛ از دیگر سو نیز، این ادعا که رسانهها با بازنمایی این خشونتها افراد را به فکر ارتکاب خشونت انداختهاند تنها فرار از اصل ماجراست. کافی است همین آمارهای ناکافی را که در دست است، زیرورو کنیم تا ببینیم رسانهها فقط این بار نشانمان دادند که زیر پوست جامعه چه خبر است.