مشکلات اقتصادی، فشارهای بسیاری بر وضعیت معیشتی مردم وارد کرده و قدرت خرید خانوارها کاهشیافته است. در این شرایط اعضای طبقه متوسط در کشورمان در حال سقوط به طبقه فقیر هستند. فروپاشی طبقه متوسط پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای کشور به دنبال خواهد داشت. دراینباره با احمد بخارایی، جامعهشناس، گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
طبقه متوسط در ایران به چه طبقهای اطلاق میشود و اندازه آن چقدر است؟
در کشورهای غربی طبقه متوسط از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. تاپیش از این جامعه سرمایهداری و برخوردار از دو طبقه کارگر و سرمایهدار بود. بهمرور با توسعه خدمات شهری و افزایش سطح تحصیلات و شکلگیری تخصصهای مختلف، طبقه متوسط ایجاد و قویتر و بزرگتر شد. بهاینترتیب در جامعه، طبقه یک، دو و سه شکل گرفت. طبقه دوم طبقه متوسط است. شکلگیری طبقه متوسط در ایران بهطورجدی از زمان رضاشاه و همزمان با شکلگیری ادارهها و حقوقبگیری آغاز شد. درواقع زمانی که تحصیلکردهها به کشورهای خارجی رفتند و بازگشتند و ادارهها شکل گرفت، طبقه متوسط هم در ایران ایجاد شد. تا پیش از انقلاب، سهطبقه کارگر، متوسط و سرمایهدار در جامعه ایرانی وجود داشت؛ ولی پس از انقلاب شرایط تغییر کرد. بهمرور بخشی از طبقه متوسط به دلیل وجود رانت، خود را با منابع قدرت نزدیک کردند و به طبقه بالا پیوستند. بخشی هم که از منابع قدرت دور بودند، به طبقه سوم نزول پیدا کردند. طبقه متوسط در ایران طبقه لاغری است. امروزه تعریف طبقه متوسط متفاوت از تعریف طبقه متوسط در قرن هجدهم و در آمریکا و اروپاست. در گذشته شاخصهای اقتصادی و درآمد در تعریف طبقه متوسط اعتبار داشت؛ ولی اکنون اعتبار درآمد و اقتصاد طبقه متوسط تبخیر شده و طبقه متوسط رنگ و بوی اجتماعی پیدا کرده است. اکنون با توجه به خطفقر شهری، استاد دانشگاهی که 10 میلیون تومان حقوق میگیرد، تقریبا زیرخط فقر است؛ ولی این استاد دانشگاه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی دارای پایگاه است. در تعریف جدید طبقه متوسط باید پایگاه اجتماعی را لحاظ کرد. با لحاظ کردن این مؤلفه، دیگر طبقه متوسط بالقوه نیست، بلکه بالفعل است. طبقه متوسط بالقوه و بالفعل و طبقه متوسط ذهنی و عینی باید تفکیک شوند. یک استاد دانشگاه یا یک هنرمند به لحاظ ذهنی متعلق به طبقه متوسط است و به لحاظ عینی و چهارچوب اقتصادی در طبقه بالا قرار میگیرد.
با توجه به تغییرات اقتصادی سالهای اخیر، میتوان گفت طبقه متوسط امحا شده است؟
امحا نشده است. طبقه متوسط به لحاظ عینی لاغر شده است. این طبقه باید در جامعه ایفای نقش کند؛ ولی دیگر رمقی برایش نمانده است.
پیامدهای فردی فروپاشی طبقه متوسط در جامعه چیست؟
فرد در یک جامعه روبهجلو و درحالتوسعه رشد میکند و به لحاظ فرهنگی و اجتماعی تکامل مییابد. طبقه متوسط حکم لوکوموتیو را برای جامعه دارد. وقتی لوکوموتیو جامعه ضعیف شود، جوامع درجا میزنند و افراد جامعه هم از حرکت بازمیایستند. نمیتوان فرد را مستقل از جامعه دانست. فرد در جامعه تعریف میشود. در جامعهای که درجا میزند و رشد اقتصادی و فرهنگی سالم ندارد، فرد هم درجا میزند. زمانی که نشاط اجتماعی نباشد، پویایی فردی هم از بین میرود و فرد هم به دنبال جامعه دچار خسران و ضرر خواهد شد.
ضعیف شدن طبقه متوسط چه پیامدهایی در سطح میانی و کلان دارد؟
افسردگی، احساس بیتفاوتی، روآوردن به جرائم و انحرافات و…؛ البته شاهد نوآوری در این انحـرافـات هم هستیم. اعتیاد، خودکشی، گسیختگی خانوارها و طلاق عاطفی، سرقت و رشوه هم از پیامدهای اجتماعی فروپاشی طبقه متوسط است. زمانی که اهالی رسانه، دانشگاهیان، اهالی فکر و صاحبنظران که در طبقه متوسط جامعه قرا دارند نتوانند ایفاینقش کنند، جامعه دچار خسران میشود. طبقه متوسط طبقه نقاد است. اگر اقتصاد افسارگسیخته شود، این طبقه با نقد میتواند شرایط را به ریل اصلی خودش هدایت کند. وقتی این اتفاق نیفتد و امکان ایفاینقش از بین رود، نشاط فردی از بین میرود و نشاط اجتماعی هم وجود نخواهد داشت.
همزمان با سقوط طبقه متوسط به طبقه پایین، ارزشهای فرهنگی و اجتماعی طبقه متوسط نیز دچار تغییر و تحول میشود؟
اگر یک استاد دانشگاه به طبقه پایین سقوط کند، یادش نمیرود چه نقشی باید ایفا کند؛ چون استاد دانشگاهی هویت اوست. افراد در جامعه به دنبال کسب هویت هستند. وقتی این امکان برایشان فراهم نشود، بهاجبار در حاشیه قرار میگیرند و دچار بحران هویت میشوند. از طرفی میخواهند هویت به دست آورند و از طرفی امکانش وجود ندارد؛ این بحرانهویت زیر پوست روانی این افراد است که وقتی انباشته میشود بهصورت خشم و خروش اجتماعی خودش را نشان میدهد؛ مانند گلوله برف که وقتی انباشته شود تبدیل به بهمن خواهد شد.
با توجه به فرازوفرودهای شرایط کشور، تغییرات اقتصادی که طبقه متوسط تجربه کردند کداماند؟
بخشی از طبقه متوسط که با قدرت ارتباط نزدیک داشتهاند، طبقه نوکیسهای را در ایران شکل دادهاند. ازآنجا که فرصت عادلانه برای همه مهیا نشد، گزینشها در سازمانها بهصورت خودی بوده است؛ یعنی خودیها فرصتها را بین خودشان تقسیم کردهاند. این خودیها افراد بعضا متعهد و قابلاطمینانی نبودهاند. این طبقه نوکیسه از ظرفیت زیادی برخوردار نیست و درک علمی بالایی ندارد. این طبقه برای داشتن این حجم از ثروت، شایستگی چشمگیری ندارد که در نتیجه آن جامعه به بیراهه رفته است و میرود.
با توجه به این وضعیت، چه خطراتی در آینده جامعه ایران را تهدید میکند؟
اکنون طبقه متوسط خالی از محتواست. وقتی که طبقه متوسط نتواند بهدرستی ایفاینقش کند، خروجی آن آتشفشانی میشود که فوران خواهد کرد. بسیاری از تحلیلگران درخصوص آینده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هشدار دادهاند. اگرچه این خطرات ازلحاظ اقتصادی ملموس شده؛ اما ازلحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هنوز آشکار نیست. اینها خرده نظامهایی هستند که با یکدیگر در ارتباطاند. طی سه یا چهارماه آینده، بحران اقتصادی گریبانگیر جامعه میشود و با انرژی نهفتهای که بهواسطه سرکوبی طبقه متوسط شکلگرفته پیوند میخورد و به شکل اعتراض بروز میکند. شرایط متزلزل است و این تزلزل جنبه عینی و ملموس پیدا میکند. قضیه جدی است.
میتوانیم تأثیرات این سرکوبی را در فرایند انتخابات بعدی شاهد باشیم؟
بله همانطور که در انتخابات مجلس سال 98 هم شاهد این موضوع بودیم. بر اساس آمارهای رسمی، 40 یا 43 درصد افراد جامعه در این انتخابات شرکت کردند. مشت نمونه خروار است. در انتخابات ریاست جمهوری نیز با بحران مشارکت مواجه خواهیم شد.
برخی اقتصاددانها همچون آقای محسن رنانی، مطرح کردهاند که تجربه انتخابات سال 88 در انتخابات ریاستجمهوری 1400 تکرار میشود. این موضوع چقدر احتمال تحقق دارد؟
نه اینطور نیست. در انتخابات سال 88، درصد مشارکت مردم بالا بود. در انتخابات سال 1400 درصد مشارکت افت میکند. انتخابات سال 1400 شکل برجستهتر انتخابات دوم اسفند سال 98 خواهد بود.