فقط به چین نباید اکتفا کرد

اخبار سیاسی کشور در این روزها عمدتا حول محور توافق بیست‌وپنج‌ساله چین با ایران می‌گذرد که مخالفان و موافقان زیادی نیز از طیف‌های مختلف پیدا کرده است. عده‌ای آن را قراردادی ننگین می‌دانند و علنی‌شدنش را از افشاگری‌های خود به حساب می‌آورند و عده‌ای نیز از این تصمیم به‌عنوان یک حرکت استراتژیک در راستای عبور از بحران‌های فعلی یاد می‌کنند. نگرانی‌ها و امیدواری‌های جاری در این موضوع باید تماما بررسی و در قالب یک تصمیم کلان ملی برای پیشبرد مذاکرات با چین استفاده شود و نگرانی‌های جامعه پیرامون رفتار چینی‌ها در جنوب کشور و دخالت آن‌ها در اقتصاد و… نیز باید در اولویت مدنظر قرار گرفته شود.

 با نگاهی به بطن جامعه می‌توان دریافت که روحیه ناسیونالیستی در بین مردم این تصور درست یا غلط را نسبت به این قرارداد ایجاد کرده است که گویی جزیره کیش با تمام امتیازها به دست نیروهای چینی سپرده شده و قوای نظامی آن‌ها نیز در آنجا مستقر می‌شوند و این بدبینی تاریخی متأسفانه در جامعه به‌شدت گسترش یافته است. شاید به‌مرورزمان و با اجرای قرارداد این بدبینی‌ها به حقیقت تبدیل شود؛ اما پیش‌داوری درباره یک چنین موضوعی صرفا ما را ناچار به نگاه سیاه‌وسفید به پدیده‌ها می‌کند و باعث می‌شود روی دیگر ماجرا را نبینیم. با عباس عبدی به گفت‌وگو نشستیم و از او درباره آینده روابط ایران و چین پرسیدیم. عبدی، پژوهشگر اجتماعی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب و فعال سیاسی است. فارغ‌التحصیل رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه امیرکبیر تهران است. او از دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان تسخیر سفارتخانه آمریکا در ایران در سال ۱۳۵۸ حضور داشت. عبدی سابقه طولانی در عرصه روزنامه‌نگاری دارد. او عضو شورای سردبیری روزنامه سلام و صبح امروز بود. عضویت در شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، عضویت در هیئت هفت‌نفره فارس، بخش اطلاعات خارجی دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری، مسئول دفتر پژوهش‌های اجتماعی در معاونت سیاسی دادستان کل کشور، معاون فرهنگی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری و عضویت در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران از دیگر سوابق اوست. عبدی معتقد است که تجربه کنونی در ایران و جهان اثبات کرده بدون مشارکت فعال در عرصه اقتصاد بین‌الملل، نمی‌شود اقتصاد جامعه را بهبود بخشید. او متن توافقات ایران و چین را در شرایط فعلی تنها در حد یک توافق تصویب‌نشده می‌داند. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب، اصلاح‌طلبان را موافق تغییر سیاست خارجی می‌داند و می‌گوید: «من موافقم اگر این تغییر در آغاز با بهبود روابط با چین باشد، ایرادی ندارد؛ اما این نباید آغاز و پایان باشد. مسئله دیگر این است که سیاست خارجی باید مطالبات و نظرات مردم را نمایندگی کند.» مشروح گفت‌وگو با عباس عبدی را در «اصفهان‌زیبا» بخوانید.

اگر شما این اختیار را داشته باشید که از بین آمریکا و چین برای رابطه با ایران یکی را انتخاب کنید، به فرض این‌که هر دو طرف بدون هیچ مانعی بتوانند با ایران مذاکره کنند، اولویت را به چین می‌دهید یاآمریکا؟

این سؤال من را یاد علم بهتر است یا ثروت در انشا می‌اندازد. برای چه بین این دو کشور باید یکی را انتخاب کنم؟ ما اصلا کاری با این موضوع نداریم که مجبور شویم حتما یکی را انتخاب کنیم. اجازه دهید با یک جمله از مائو این سوال را پاسخ دهم. مائو می‌گوید که برای ما مهم نیست گربه سیاه باشد یا سفید؛ مهم این است که موش بگیرد؛ بنابراین هیچ کشوری ذاتا برای ایران ترجیحی بر کشور دیگری ندارد. در روابط بین‌الملل هرگاه احترام، روابط و منافع متقابل برای کشورهای طرف مذاکره تأمین شود، می‌توان رابطه برقرار کرد که هر دو سوی معامله از آن بهره‌مند شوند.

برخی معتقدند در هم تنیدگی فزاینده بازارها (اقتصادها) در جهان گریزناپذیر است. شما آیا این تحلیل را قبول دارید؟ و اگر قبول دارید، پیوستن ایران به این روند را توصیه می‌کنید یا مقاومت در برابر آن را؟

اقتصاددانان باید درباره این سوال پاسخ جزئی و دقیق بدهند. واقعیت این است که تجربه کنونی در ایران و جهان اثبات کرده است که بدون مشارکت فعال در عرصه اقتصاد بین‌الملل، نمی‌شود اقتصاد جامعه را بهبود بخشید. اینجا هم این‌طور نیست که خود را به یک کشور محدود کنیم؛ قیمت‌های نسبی و مطلق تعیین‌کننده تولید و فروش و سیاست‌های تولیدی هستند و طبعا نباید دست خود را ببندیم. غیرممکن است بدون توسعه تجارت و روابط آزاد بین‌المللی اقتصاد و صنعت را بهبود ببخشیم.

بسیاری از اصلاح‌طلبان معتقدند توسعه سیاسی و تقویت مبانی جمهوریت نظام پیش‌شرط بهبود مناسبات خارجی، همکاری‌های اقتصادی و حتی برداشتن تحریم‌هاست. شما هم اخیرا در رابطه با پیش‌نویس سند همکاری‌های ۲۵ ساله ایران و چین گفته‌اید تا برخی اصلاحات در داخل صورت نگیرد هیچ ابتکاری درزمینه مناسبات خارجی با چین و غیره به نتیجه نخواهد رسید. شما معتقدید تحریم‌ها مسئله مقدم کشور هست یا نیست؟ آیا تحریم‌ها موکول است به اصلاحات سیاسی یا ساختاری؟

مسئله این است که چه کسی می‌خواهد با خارج ارتباط برقرار کند. بحث آقای ظریف و روحانی و… نیست. مسئله یک دولت و حکومت است که باید بداند برای چه چیزی این کار را می‌کند؛ اگر می‌خواهند چنین توافقی را نهایی کنند، باید وضعیت داخلی آنان روشن باشد. اساسا زمانی می‌پذیریم وزارت خارجه وارد گفت‌گو شود که دیپلمات‌ها را نماینده خود بدانیم. تا زمانی که به کسی اعتماد نداشته باشیم یا آنان را نماینده واقعی خود ندانیم، با آن دسته از رفتارهای آنان که تعهد بلندمدت دارد نباید موافق باشیم. در شرایط کنونی یک حدی از ایجاد اعتماد در داخل و به رسمیت‌شناختن تفکر و نگاه‌ها ضروری است تا وقتی من و شمای نوعی را به رسمیت نشناسند و نتوانیم در انتخابات و نهادهای مدنی حضور داشته باشیم، چرا باید از روابط خارجی بلندمدت آن دفاع کنیم، به‌ویژه وقتی این توافق چیزی را در داخل حل نمی‌کند و احتمالا مناسبات داخلی را بدتر هم می‌کند.

خیلی از منتقدان حکومت می‌گویند اگر حکومت وارد مذاکره با ترامپ شده بود، شاید بده‌بستان دوباره اتفاق می‌افتاد و تحریم‌ها و فشار حداکثری برداشته می‌شد. آیا شما این تحلیل را قبول دارید؟

مشکل من این نیست که با ترامپ مذاکره بشود یا خیر؛ هرچند ممکن است ترامپ قابلیت مذاکره نداشته باشد، همچنان که تابه‌حال نیز ندیدم با کشور خاصی به نتیجه رسیده باشد از مکزیک تا ونزوئلا و کره و چین. مشکل این نیست که چرا از طرف ایران مذاکره نکرده‌اند؛ مشکل اینجاست که سیاست خارجی ایران اساسا باید قابل دفاع و مبتنی بر پذیرش اصل مذاکره باشد و اگر در شرایطی، کشوری یا رئیس‌جمهوری تمایلی به مذاکره نداشت، با او مذاکره نکنند یا ممکن است مذاکره شکست بخورد. بــنابرایــن این مسئله که باید با ترامپ مذاکره می‌شد یا خیر موضوع اصلی نیست سؤالی که قبل از این برای من به وجود می‌آید این است که آیا این سیاست خارجی درست است؟ اگر سیاست خارجی درست بود، من از مذاکره مستقیم با ترامپ دفاع نمی‌کردم از این دفاع می‌کردم که ابتدا مذاکره پشت‌صحنه انجام و توافقات حاصل شود و در مذاکره مستقیم رسمیت پیدا کند وگرنه با این شرایط که بدون پیش‌زمینه سر میز بنشینیم، مذاکره به نتیجه نمی‌رسد و بیشتر نمایش است. موضع‌گیری طیف‌های مختلف سیاسی نشان می‌دهد که بیشتر اصلاح‌طلبان به این پیش‌نویس و به گسترش روابط با چین گرایش دارند و از سوی دیگر نیروهای اپوزیسیون که عمدتا در خارج کشور هستند، به‌شدت به آن حمله می‌کنند. چرا این دیدگاه‌های متضاد وجود دارد؟ و اصولا قرارداد اخیر ایران و چین تا چه حد می‌تواند راهگشای اقتصاد کشور باشد؟ این متن توافقات همه در حد حرف است و نه بیشتر. اصلاح‌طلبان موافق تغییر سیاست خارجی‌اند و من نیز موافقم. اگر این تغییر در آغاز با بهبود روابط با چین باشد ایرادی ندارد، اما این نباید آغاز و پایان باشد مسئله دیگر این است که سیاست خارجه باید مطالبات و نظرات مردم را نمایندگی کند.