حالا جمعی از این مکانهای دودآلود را پلمب کردهاند و عدهای همچنان زیرزمینی به فعالیتشان ادامه میدهند: آب توی کوزه قلیان قل قل میکند و چایخانهدار از میان ابر دود قلیانهای میوهای رو به تنها شاگردش میگوید: «یه نعناع پرتقال و دوتا نبات برا آقایون». زیر چشمی نگاه میکند و خودش سر شیلنگ قلیان را به دهان میگیرد و پُک میزند و چانه نتراشیدهاش را میخاراند. اینجا یکی از چایخانههای زیرزمینی اصفهان است که در طول این گزارش به آن سر میزنیم. ساعت هشت شب است و چایخانه پر از مشتری. دوسه ضربهای به درِ زنگزده چایخانه زدهایم و چایخانه دار از توی دوربین نگاهمان کرده و به واسطه رفیق آشنایی که با او آمدهام، در را باز کرده است. از پلههایی نیمه تاریک بالا میرویم. توی راهپله گونیهای بزرگ زغال چیدهاند. بوی انواع تنباکوهای میوهای میآید. چندین جفت کفش اسپرت پاشنه خوابیده و وردکاپ دم در به صورت نامنظم این ور و آن ور افتاده است. خوشبختانه بوی پا مثل ویروس کرونا در این مکان قابلتشخیص نیست. توی سرسرا پر است از قفس پرنده طرقه، قناری و بلبل که نمیدانم چطور در این آلودگی هوا تا حالا دوام آوردهاند.
قهوه خانه زیرزمینی: قلیانیها اغلب جوان هستند
قلیانکشها که اغلب جوان هستند، دورتا دور یک سالن روی موکتهایی که جابهجا از آتش قلیان سوخته نشسته و به پشتیهای چرک تکیه زدهاند. سرِ همه توی موبایل است و شیلنگ قلیان لای لبها. دود با باد کولر جابهجا میشود و توی فضا میچرخد. هوای تازهای وجود ندارد. صدای چهچهه قناریها که از هم دلبری میکنند بلند است. شاگرد چایخانهچی در حال گربهشور کردن استکان و نعلبکیها توی سینک ظرفشویی با مشتریها خوشمزگی میکند. دقیقهای نمیگذرد که قلیانی با چوب چرکمرده و آبخورده را میگذارد جلویمان و دوتا سری پلاستیکی هم میدهد تا بزنیم سرِ نیهای قلیان. پشتبندش دو استکان چایی هم میآورد. همه چیز اینجا چرکمرده به نظر میآید. چایخانهدار هر از گاهی با آشناها خوشوبش میکند و دود قلیان را مثل اژدهایی از دهان و بینی بیرون میدهد. زیرپیراهنی آبی یقه بسته و شلوارکی راهراه پوشیده که آنها هم چرک به نظر میرسند. موهای سینهاش از یقه زیرپیراهنی زده است بیرون. شاگردش میرود سراغ سفارش بعدی که پختن املت است. حالا بوی روغن و صدای جلزوولز آن هم بلند میشود. همه دارند با هم حرف میزنند. دوستم مشغول قلیان میشود. تلویزیون در حال نشان دادن فوتبال است. صدای در بلند میشود. از توی تلویزیون مدار بسته میبینیم که دونفر پشت در هستند. چایخانهدار دکمه آیفون را میزند. آنها با سر و صدا بالا میآیند: خوشوبش و چاق سلامتی. یکی از آنها که مرد مسنسالی است مشغول صحبت با تلفن است و دارد به کسی آدرس چایخانه مخفی را میدهد. چایخانه دار از توی راهرو با خاک انداز زغال میآورد و میریزد روی زغال هایی که توی منقل است و پنکه را تنظیم میکند روی آنها تا گر بگیرند. داد می زند و قربانصدقه پرندههایش میرود و به کرونا فحش میدهد و غر میزند از دست آنها که به چشم تبعیض به چایخانهها نگاه میکنند؛ مثلا دو چایخانه در یک خیابان وجود دارد اما یکیاش را پلمب میکنند. آشپزخانه اوپن است و دستشویی توی آن قرار دارد. همه چیز را قشر سیاهی از دوده زغال و چرکی و کثافت پوشانده است. دستشویی تمیز نیست و در روشویی مایع دستشویی وجود ندارد. هر کس به دستشویی میرود، دستهایش را در سینک ظرفشویی میشوید.
ساعت شلوغی
ساعت نه شب است، اوج شلوغی چایخانه. راهرویی نیمه تاریک و دراز را در خیابان نشاط طی میکنیم. میرسیم به سالنی با سقفی بلند. آدمها در دود و آلودگی صوتی آهنگی که پخش میشود گم شدهاند. بیشتر از بیست تخت دور تا دور و وسط قهوه خانه چیده شده که اغلب پر هستند. جوانها دور هم جمع شده، قلیان میکشند و در اینستاگرام کلیپهای خندهدار میبینند و قهقهه میزنند. هیچکدام از هم فاصله ندارند که هیچ، از قلیان همدیگر هم استفاده میکنند. بازه سنی همه بین بیستودو و سه بهنظر میرسد. شاگرد چایخانهچی میآید سفارش بگیرد. این بار «هکان» سفارش میدهیم. یک جوری نگاهمان میکند انگار پیرمردیم. چایخانه هیچ راه مفری برای جابهجا شدن هوا ندارد و از آنهاست که در فاصلهای کوتاه با یک چایخانه دیگر پلمب نشده بود. هواکشی بسیار پر سروصدا کار میکند اما ریههای ما میسوزد. همه چیز بوی ماندگی و نا میدهد. چای را خلاف چایخانه قبلی در لیوانهای کاغذی یکبارمصرف میآورند. کفشهایمان را در میآوریم و میرویم روی تخت و به مخده ها تکیه میدهیم. بیشتر از سی نفر به طور همزمان در حال کشیدن قلیان هستند. همه بیخ هم نشستهاند و خبری از رعایت پروتکلها نیست. حتی خود ما هم خطر کردهایم که به چنین مکانی آمدهایم. دقیقهای نمیگذرد که سرهایمان شروع به گیجرفتن میکند و چشمهایمان سرخ شده و میسوزد. باید کمکم قلیانیها را با قلیانهایشان تنها بگذاریم.
چایخانه مجاز و غیر مجاز: اگر بد بود مردم نمیآمدند
ساعت ده شب، قهوهخانهای نزدیک چهارراه رزمندگان میزبان ما برای صرف املت میشود. آدمهای قلیانی دور هم جمع شدهاند و دود قلیان را رو به سقف فوت میکنند. از فاصلهگذاری اجتماعی خبری نیست. به قول یکی از جوانها: «با ماسک و دستکش که نمیتوان قلیان کشید!» قلیانیها کنار هم روی تختها یا پشت صندلیها نشسته و همان رفتار معمول را بازتولید میکنند: نی قلیان را به لب دارند و مشغول گوشیهایشان هستند. شاگرد چایخانهچی سفارش املت و قلیان ما را میگیرد و میرود. ما امیدواریم که در هیچ یک از این چایخانههای مجاز و غیرمجاز دچار کرونا نشده باشیم. صاحب چایخانه میگوید: «اگر بد بود مردم نمیآمدند!» حرفش به نظر منطقی میرسد اما بهداشتی نیست؛ چون استاندار اصفهان در حاشیه جلسه ستاد استانی مقابله با کرونا گفته است: «از چهارشنبه یکم مرداد فعالیت قلیان سراها در استان ممنوع شد و در صورت ادامه فعالیت با آنها برخورد میشود.» با وجود این چند روزی از این دستور گذشته و هنوز مشاهده میشود که برخی از قهوهخانهها در خیابانهای پروین، زینبیه، چهارباغ، بزرگمهر و دروازه شیراز همچنان در حال عرضه قلیان هستند و عدهای از آنها پلمب شدهاند و عدهای نه. در این رابطه مسئول بهداشت محیط استان در گفتوگو با اصفهانزیبا آنلاین از جلسه پیش روی این نهاد با فرمانداری و اداره اماکن سخن میگوید و تاکید میکند: «در انتظار تجهیزات و حکم دادستانی هستیم.»