مصطفی آغشته به جناح‌بندی‌ها نبود

تعریف جریان‌های سیاسی و بازشناسی آن‌ها برای جامعه امری حیاتی در راستای مفهوم و درک بهتر آن‌هاست و یکی از مشکلات اساسی جریان‌های سیاسی روز، از اصلاح‌طلبان تا اصولگرایان، عدم معرفی و تبیین ایدئولوژیک آن‌ها برای مردم است و یک مخاطب سیاست نمی‌داند با چه رویکردهایی از سوی این جریان‌ها مواجه خواهد شد. از طرفی، دیدگاه‌های اقتصادی و نگاه راهبردی به مسائل مختلف در جامعه نیز از سوی این جریان‌ها پنهان‌شده است و چهره‌های سرشناس آن‌ها نیز تابه‌حال تعریف مشخصی از خود در قالب سیاست، فلسفه، اقتصاد و… نداشته‌اند.

تاریخ انتشار: 13:27 - چهارشنبه 1399/05/15
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
این پرسش که «تعریف شما از اصولگرایی یا اصلاح‌طلبی چیست؟» شاید ساده‌ترین و بهترین پرسش از افراد دخیل در احزاب مختلف باشد. در همین راستا گفت‌وگو کردیم با مهدی چمران، فعال سیاسی اصولگرا. چمران سه دوره ریاست شورای شهر تهران را بر عهده داشت. او از چهره‌های مطلوب جریان اصولگرایی محسوب می‌شود و معتقد است عملکرد بد مجلس پیشین و دولت فعلی باعث کاهش سطح مشارکت در انتخابات اسفند 98 شده است؛ اما از سوی دیگر، نمی‌شود با مهدی چمران گفت‌وگو کرد و از او درباره برادرش، مصطفی نپرسید. او در توصیف شهید مصطفی چمران می‌گوید که نباید او را متعلق به جریان سیاسی خاصی دانست؛ زیرا او قائل به جناح‌بندی‌های مرسوم سیاسی نبود و می‌گوید نمی‌خواهم شهید دکتر چمران با این جناح‌بندی‌ها و مسائل سیاسی آغشته شود و ضربه بخورد. او یک جایگاه ملی و فراملی دارد که عموماً همه در هر طرز تفکری که باشند به آن عشق می‌ورزند. چمران می‌گوید: «برادرم زمانی می‌گفت باید در آمریکا شاگرد ممتاز شوم تا نشان دهم یک ایرانی مسلمان می‌تواند بهترین باشد و غرور آمریکایی‌ها را به زیر بکشم. آن‌ها نه به خاطر اینکه خواسته‌ای درونی خود را ارضا کرده باشم، بلکه به خاطر کشورم و به خاطر دینم و به خاطر اینکه نشان دهم یک ایرانی مسلمان می‌تواند این‌گونه باشد.»

از دیدگاه شما به‌عنوان یک فعال سیاسی اصولگرا، چه تعریفی برای اصولگرایی وجود دارد؟ یک شخص اصولگرا چه مؤلفه‌هایی باید داشته باشد؟

من هیچ تعریفی از این جناح‌ها ندارم و دلم نمی‌خواهد جناح‌بندی‌ها را تشدید کنم. فعالیت سیاسی که ما انجام می‌دهیم فقط برای حفظ راه انقلاب است و برای خط و جریان نیست. خودتان میدانید آن شخص چه مؤلفه‌هایی باید داشته باشد؛ طبیعتاً باید به انقلاب، امام، رهبری و دین اسلام پایبند و معتقد باشد و این اعتقاد نباید ظاهری باشد.

انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند 98 کمترین میزان مشارکت مردم در تاریخ پس از انقلاب را تجربه کرده است. این نظر را قبول دارید که اصولاً هر زمان مردم مشارکت کمتری در انتخابات داشته‌اند، اصولگرایان پیروز شده‌اند؟

من این ادعا را قبول ندارم؛ زیرا نمونه‌های دیگری مانند سال 88 داریم؛ اما اینکه یازدهمین انتخابات مجلس، پایین‌ترین مشارکت را داشت به نظر من این‌طور نیست. در دوره‌های قبلی مجلس، پایین‌تر از این مشارکت را نیز داشته‌ایم؛ اما علتی که به آن معتقدم این است که بدعمل کردن دوستان در مجلس و دولت موجب پشت کردن ملت به این انتخابات شد و این پیام را به همراه دارد که مردم راضی نیستند و همین پیام به گمانم کافی باشد. در این انتخابات نه‌تنها دوستان ما شرکت کردند بلکه گروه‌های رقیب نیز با تمام توان شرکت کردند و دیدیم که آرای پایین حتی تا زیر صد هزار نفر داشتند. این موضوع نشان از این داشت که مردم نارضایتی خود را این‌گونه بیان کردند.

سال 1400 انتخابات ریاست‌جمهوری را در پیش داریم. با توجه به شرایط خاصی که بر کشور حاکم است، پیش‌بینی شما از میزان مشارکت مردم چیست؟ کاندیداهای احتمالی از دیدگاه شما چه شخص یا اشخاصی هستند؟

پیش‌بینی میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری 1400 با توجه به وضعیت فعلی کار مشکلی خواهد بود. اگر این شرایط ادامه داشته باشد، ممکن است بازهم در آن انتخابات، حضور و مشارکتِ مردمی و هیجانی نداشته باشیم، البته در انتخابات ریاست‌جمهوری عموماً مردم شرکت می‌کنند. امیدواریم که ان‌شاءالله مشارکت حداکثری را داشته باشیم؛ اما در خصوص اینکه چه اشخاصی کاندیدا می‌شوند از هم‌اکنون نمی‌توانم پیش‌بینی مشخصی داشته باشم و از فرد یا افراد خاصی نام ببرم.

کمی از شرایط امروز کشور فاصله بگیریم. نمی‌شود با شما گفت‌وگو کرد و از برادر بزرگتان صحبت نکرد. شهید چمران از چهره‌های خاص تاریخ قبل و بعد از انقلاب است. در مصطفی چمران چه تحولی باوجود آمد که زندگی خوب در آمریکا و خانواده را رها کرد و پا درنبردی گذاشت که با شهادتش به پایان رسید؟

قبل از اینکه درباره مصطفی صحبت کنیم، خواهش من این است که این موضوع را با موضوع اول جدا کنید. من نمی‌خواهم شهید دکتر چمران با این جناح‌بندی‌ها و مسائل سیاسی آغشته شود و ضربه بخورد. او یک جایگاه ملی و فراملی دارد که عموماً همه در هر طرز تفکری که باشند به آن عشق می‌ورزند؛ اما اینکه چه تحولی به وجود آمد، باید تاریخچه زندگی دکتر چمران را بخوانید. من معتقدم در او تحولی به وجود نیامد. او این عقاید را داشت و همیشه انقلابی فکر می‌کرد. زمانی می‌گفت باید در آمریکا شاگرد ممتاز شوم تا نشان دهم یک ایرانی مسلمان می‌تواند بهترین باشد و غرور آمریکایی‌ها را به زیر بکشم، آن‌ها نه به خاطر اینکه خواسته‌ای درونی خود را ارضا کرده باشم، بلکه به خاطر کشورم و به خاطر دینم و به خاطر اینکه نشان دهم یک ایرانی مسلمان می‌تواند این‌گونه باشد.
 وقتی‌که دید مبارزات پارلمانتاریسم در آمریکا به نتیجه نمی‌رسد تصمیم گرفت جنگ مسلحانه را پیش بگیرد و برای این کار به مصر و پس از فوت عبدالناصر به لبنان آمد، البته باز به آمریکا بازگشت و سپس به اروپا و درنهایت، به سمت لبنان کنار مرزهای اسراییل در کنار یتیم‌های شیعی و زیر بمباران‌های دشمن با زن و فرزندان خودش مستقر شد؛ بنابراین این تحولی ناگهانی نبود و یک روحیه انقلابی بود که در او وجود داشت که برای امت اسلامی کار و تلاش کند.

از دیدگاه شما، مصطفی چمران یک عارف‌مسلک بود یا مسلمانی هم‌طیف دکتر شریعتی؟

من منظور شما از هم‌طیف شریعتی را نمی‌دانم، چون دکتر شریعتی عقاید خاص خودش را داشت. دکتر چمران اعتقادات مکتبی و مذهبی اصیل و شدید داشت. البته شکی در این نیست که او یک روشنفکر دینی بود و با شریعتی نیز رابطه خوبی داشت. از بعد عرفانی نیز عارفی بود که گوشه عزلت‌نشین نبود که تنها سرخود را با یاحق و یاهو گرم کند. او یک عارف واقعی در جامعه و میدان عمل بود و از عرفانی لبریز بود که همه‌چیزش برای خدا بود و این نوع از عرفان را قبول داشت.

به نظر شما اگر شهید مصطفی چمران امروز زنده بود در چه جایگاهی قرار داشت و طرفدار کدام طیف بود؟

واقعاً نمی‌دانم؛ اما چیزی که می‌خواهم بگویم شاید چیزی است که خودم دوست دارم. ولی میدانم که او دنبال طیف بازی‌ها نبود به دنبال مبارزه و تلاش علیه ظلم، کفر و جهل بود که یک منشأ نیز دارد و آن مبارزه با اسراییل و آمریکا و زورگویان شرق و غرب است.

به‌عنوان سؤال آخر، یک خاطره مشترک با شهید چمران برایمان تعریف کنید.

با شهید چمران که خاطره زیاد دارم. البته این را قبلاً گفته‌ام. اواسط خرداد سال 60 بود که حاج‌احمدآقا به اهواز تلفن زدند و من با ایشان صحبت کردم، ایشان گفتند به دکتر بگویید به تهران بیایند، امام دلشان برای دکتر چمران تنگ‌شده است و ما فردای آن روز به تهران برگشتیم و خدمت امام رفتیم. دکتر چمران ذوب در امام بود و احترام فوق‌العاده‌ای برای امام قائل بود. این حادثه پس از آزادی تپه‌های الله‌اکبر بود. در آن جلسه نقشه‌های منطقه الله‌اکبر و دشت آزادگان و غرب اهواز را بردیم و پهن کردیم روی زمین و دکتر شروع کرد به توضیح دادن. پای دکتر چمران نیز تیرخورده بود و قوزک پایشان نیز ترکش تانک خورده بود، اما با همه این شرایط نزد امام پایشان را جمع کرده بودند. حضرت امام که دیدند دکتر این‌گونه نشسته است متوجه شدند و به دکتر چمران گفتند پایتان را دراز کنید. دکتر خجالت می‌کشید و گفت نه آقا راحتم. امام برای بار دوم فرمودند راحت باشید. دکتر چمران بازهم خجالت کشید، امام برای بار سوم باحالت دستوری فرمود آقا پایتان را دراز کنید! دکتر چمران نیز اجباراً پای تیرخورده‌اش را که جمع کرده بود کمی کنار نقشه‌ها باز کرد و شروع به ادامه دادن توضیحات در خصوص نقشه‌ها کرد.
کلید فتح بستان، گرفتن تپه‌های الله‌اکبر بود، آن تپه‌ها را گرفتیم، پس‌ازآن بستان را هم از آن خود کردیم، اما متأسفانه بعد از شهادت دکتر چمران این پیروزی به دست آمد و او نبود که ببیند.
 

 

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط