اگرچه بنا به مقتضیات زمان در هر دورهای نقش اجتماعی زنان صورتهای مختلفی به خود گرفته، ولی تأثیر آنان در تحولات و تغییرات تاریخی امری است که نمیتواند نادیده انگاشته شود. شرایط ویژه زمان حاضر بیش از گذشته ضرورت ایفای نقشهای اجتماعی را برای زنان آشکار کرده است و حضور اجتماعی زنان ضرورتا گستردهتر از گذشته و مشهود است و زنان با توجه به پایگاه اجتماعی خود و مشارکت در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در تحولبخشی به جامعه و توسعه کشور مؤثرند.
این بدان معنا نیست که نقشهای خانوادگی زنان کمرنگ میشود؛ زنان همچنان نقشهای همسری و مادری خود را ایفا میکنند و بیشک زنی که میتواند منشأ اثر در جامعه باشد در خانواده نیز میتواند باعث تحولات مثبت شود؛ لذا منزلت اجتماعی زن در جامعه، یعنی ارزشی که جامعه برای نقش زن و وظایف او قائل است، اهمیت مییابد.در جوامع امروزی، بیشتر نقشها از نوع محقق یا کوشاورد هستند. فقدان نقشهای مهم در زمینههای اجرایی، مدیریتی و سیاسی در جامعه، مانع مهمی برای ارتقای زنان است که درنتیجه، مانع مشارکت آنها در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای مربوط به خودشان میشود.در جوامع سنتی عوامل فرهنگی مانع بروز شایستگیهای زنان میشود. باورهای نادرست درباره توانایی و استعدادهای بالقوه زنان و نگرشهای منفی و تعصبآمیز، زنان را افرادی ضعیف، عاطفی و فاقد اعتمادبهنفس جلوه داده، بهگونهای که زنان بهمرور این نقاط ضعف را پذیرفته و مانعی در ذهنشان برای پیشرفت شکل گرفته است؛ لذا برداشتن موانع فرهنگی و ذهنی از پیش روی زنان و فراهم کردن بستر اجتماعی مناسب برای مشارکت زنان میتواند راهی بهسوی پیشرفت و توسعه کشور باشد.
در بعد حقوقی نیز، زنان نقش بهسزایی در تدوین قوانین مربوط به خود ندارند. تدوین قوانین مربوط به زنان، بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و نیازهای واقعی آنان شکل میگیرد و تفکر مردسالارانه کاملا در ابعاد حقوقی به چشم میخورد؛ لذا با توجه به گسترش آگاهیها و دانش زنان در دنیای امروز، همچنین ساختار اجتماعی، اقتصادی و اندیشههای سیاسی رو به رشد جوامع، لزوم بازنگری در قوانین موجود باید جدی تلقی شود.توجه به آموزش و توانمندسازی زنان میتواند تأثیر بسزایی در رشد فردی و کاهش تأثیر منفی عوامل ساختاری بر مشارکت زنان داشته باشد و زمینهساز ایفای نقش مؤثرتر زنان در امر توسعه شود. آموزش زنان و دختران ضمن آنکه باعث توانمندسازی بخش عظیمی از نیروی انسانی و بهبود وضعیت مالی خانواده میشود، بهدلیل نفوذ بیشتر آنها در خانواده و آثار مستقیم دانایی و آگاهیشان بر تربیت فرزندان، تأثیرات اجتماعی وسیعی را نیز در پی خواهد داشت.
کارشناسان بر این باورند که یکی از علل عمده نابرابری زنان و مردان در شئون مختلف جامعه، نابرابری تحصیلی موجود در بین آنهاست. نسبت جمعیت زن و مرد در دنیا و ازجمله ایران، کموبیش مساوی است؛ اما شرایط شغلی و بازارکار بهگونهای است که نابرابریها را تشدیدمیکند. آموزش دختران در جوامع پیشرفته از چنان اهمیتی برخوردار است که هیچ دولت، حزب سیاستمدار و اجتماعی نمیتواند بدون در نظر گرفتن اهمیت آموزش دختران، همسان پسران، به اهداف بزرگ ملی خود اعم از توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و بالاخره اخلاق حسنه و حجب ذاتی نائل آید؛ چون قابلیت و توانمندی تولید اقتصادی، برابری اجتماعی، وفاق اجتماعی و اصل اجرای عدالت اجتماعی، پیشرفت هنر و صنعت و کاربرد عملی و مثبت دین و بالاخره تداوم تلاشهای توسعه، نیازمند شرکتدادن دختران، اعم از شهری و روستایی در آموزش همگانی است. افزایش توانمندی زنان در امر آموزش و تحصیل، آنان را قادر خواهد ساخت با کسب درآمد مستقل، مشارکت در تصمیمگیریهای خانواده و دفاع از حقوحقوق خود بهعنوان یک فرد از جامعه، با دید وسیعتر به مسائل و مشکلات جامعۀ خود نگریسته و ابراز وجود کنند.
سیاستگذاری در زمینههای آموزشی و فرهنگی در کشور ما باید عمیق و ریشهای صورت گیرد و مخاطب آموزشها و برنامههای فرهنگی نهفقط زنان و دختران جامعه که مردان را نیز شامل شود. همانگونه که باورهای منفی زنان نسبت به خودشان تأثیر مخربی بر توسعه دارد، باورهای کلیشهای مردان نیز میتواند عاملی مهم در پسرفت زنان باشد؛ لذا توسعه فرهنگی متوازن زنان و مردان میتواند بسیاری از چالشهای پیش رو را کاهش دهد و مسیر توسعه را هموار سازد. شورای شهر میتواند در حوزه سیاستگذاری، تسهیلگری، حمایتگری، نظارت و ارزیابی از فعالیتهای اقتصادیاجتماعی فعالان زن در عرصههای کارآفرینی و تولیدی نقش داشته باشد و تاکنون نیز با حمایت از برنامههای فرهنگی در حوزه زنان و نیز نظارت و ارزیابی در این زمینه انجاموظیفه کردهاست.