گفته میشود که میراث بیشتر بهصورت «آنچه برای آن ارزش قائلیم» یا «آنچه آرزو داریم به نسلهای بعد انتقال یابد» تعریف میشود؛ بنابراین میراث، ارزشی است که در زمان حال به چیزی اختصاص میدهیم؛ چراکه میراث نمایانگر آن چیزی است که تقریباً از دست دادهایم و آرزوی آن را داریم تا به عنوان شاهدی که نشان میدهد چه کسی هستیم و به کجا خواهیم رفت، آن را فراخوانی کنیم. پس شناسایی اینکه چه چیزی میراث را تشکیل میدهد و اختصاص ارزش میراث به چه چیزی است، یک روند گزینشی است. حالا که تا حدودی با تعریف میراث آشنا شدیم، میتوانیم درک بهتری از میراث ناملموس بهدست آوریم و بدانیم که میراث ناملموس از طریق آن جنبههایی از میراث تعریف میشود که برخلاف اشیا و اماکن بیدوام هستند.
اینها شامل سنتهای شفاهی، زبانها، هنرهای نمایشی سنتی، سیستمهای دانش، ارزشها و فنوناند؛ اما اینکه چرا برخی از انواع میراث را با نام ناملموس دستهبندی میکنیم، بهدلیل این است که هر امر ناملموس، چیزی لمسنشدنی و بی دوام است؛ بنابراین تمام مفاهیم مرتبط با اشیا و اماکن همچون هنرهای نمایشی، صوت، زبان، فنون و معنویت با این تعریف، ناملموس هستند. اما ماجرای ثبت «خونبس» در فهرست میراث ملی ایرانیان چیست؟! به نوشته مهر، به تازگی صادق جعفری چگنی، رئیس دادگستری شوش، در فراخوانی در فضای مجازی ثبت ملی دو اثر فاخر اجتماعی «فصل» و «خونبس» را بهعنوان میراث معنوی و ناملموس در اواخر سال ۹۸، درخواست وعموم فرهیختگان را برای جمعآوری مستندات دعوت کرده است؛ اما مطرحکردن ثبت این رسم سابقه بیشتری دارد؛ تا جایی که 9 سال پیش روزنامه شرق در گزارشی به خواست مسئولان میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد دراینباره پرداخت و نوشت: برخی میگویند سنتی ضد زن است، برخی اما آن را رسم نیکی برای «جلوگیری از ادامه جنگ و دعوا و پایاندادن به قتل و کشتار و اصلاح روابط خانوادهها» میدانند؛ سنتی که به «خونبس» معروف است. هرچه هست، حالااز استان کهگیلویه و بویراحمد خبر رسیده است پرونده این آیین از سوی ادارهکل میراث فرهنگی این استان به منظور بررسی در پنجمین اجلاس شورای سیاستگذاری ثبت و ورود به فهرست آثار ملی آماده شده است.
خبر را معاون میراثفرهنگی کهگیلویه و بویراحمد اعلام کرده است. رحیم دادینژاد، در این باره میگوید: «در زمانهای گذشته، وقتی بین عشایر و گروههای مردم دعوا یا جنگی درمیگرفت و یک نفر از یکی از طرفین کشته میشد، گروه یا خانواده مقتول برای خونخواهی، شخصی از خانواده یا طایفه قاتل را میکشت و این جریان به صورت سلسلهوار ادامه مییافت. به همین دلیل هم برای جلوگیری از ادامه جنگ و دعوا و پایاندادن به قتل و کشتار و اصلاح روابط خانوادهها مراسمی با عنوان خونبس و با حضور واسطههایی از هر دو طرف برگزار میشد که در آن یک ازدواج اجباری صورت میگرفت و خواهر یا یکی از نزدیکان قاتل را به عقد برادر یا یکی از نزدیکان مقتول درمیآوردند.»او با اشاره به اینکه این آیین، مزایا و معایبی داشت، تصریح میکند: «خونبس بهدلیل ازدواج اجباری که در آن اتفاق میافتاد، امروزه منسوخ شده، اما از طرف دیگر به دلیل جلوگیری از ادامه خونریزی، اقدام کارسازی بوده است. در مراسم خونبس، قرآنی توسط ریشسفیدان وسط گذاشته و قاتل بخشیده میشد، خانواده قاتل نیز هدایایی برای خانواده مقتول میآوردند که با آیین خاصی این هدایا پذیرفته میشد.»
طبق این روایت، خونبس رسمی قومی بوده و آنطور که نیره توکلی، استاد جامعهشناسی، گفته است، سنت ملی ایرانیان هم نیست؛ حتی همین الان هم در میان ترکهای ترکیه و دیگر کشورهای عرب این رسم اجرا میشود و احتمالا دلیل اجراشدنش در ایران به این برمیگردد که ایران چهارراه برخورد و تهاجم اقوام مختلف بوده و این موضوع هم امری وارداتی در فرهنگ ایرانی است. اما هرکدام از مسئولان استانهای کشور هم بخواهند، نمیتوانند چنین رسمی را به ثبت میراث ملی برسانند. مصطفی پورعلی، مدیرکل دفتر ثبت آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی، در گفتوگو با مهر اعلام میکند: «با توجه به بررسیهای انجامشده رسم خونبس با شرایط مطرحشده در تعارض با حقوق زن و طبیعتا مغایر با شاخصههای ثبت مواریث فرهنگی ناملموس در فهرست آثار ملی است. تلاش برای صلح و دوستی بین اقوام و طایفههای مناطق مختلف کشور بسیار حائزاهمیت است؛ اما بدیهی است تحقق چنین موضوعی نباید خللی به حقوق افراد اعم از زنان وارد کند.»پورعلی تصریح میکند: «شورای ملی ثبت میراث فرهنگی ناملموس طبق قانون الحاق ایران به کنوانسیون حراست از میراث فرهنگی ناملموس و البته رویه کارشناسی اعضای این شورا، به هیچ عنوان برنامهای برای ثبت رسومی نظیر خونبس که مغایر با حقوق زنان است، ندارد.»