میخواهیم در اینجا به موضوع «رفتارهای اجتماعی» در چهارباغ بپردازیم و در خلال آن، نکاتی بدیع از امور کالبدی چهارباغ را نیز کشف کنیم. به یاد داشته باشیم چهارباغ اوایل رضاشاه، فقط چهار ردیف درخت بود که در میان آن مسیر خاکی و مسطحی میگذشت؛ راههایی که درشکهها و دوچرخهها رفتوآمد میکردند. نکته عجیب اینکه خیابان چهارباغ در دوره قاجار «تفکیک جنسیتی» شده بود؛ یعنی از یک سمت آن زنان و از سمت دیگر آن مردان حق عبورومرور داشتند.
تصویری که از این زمان برای ما باقی مانده از سفرنامه «فرد ریچاردز» است.این سیاح انگلیسی حدود سال 1309ش به ایران آمد و درباره چهارباغ نوشت: «پس از عبور از باغهای چهلستون، انسان تقریبا وارد چهارباغ میشود. این خیابان بزرگ هنوز به چهار ردیف درخت چنار خود که به آن وقار و شکوه میدهد، مباهات میکند. این خیابان کمنظیر است و یکی از خیابانهای بزرگ جهان بهشمار میرود… خیابان چهارباغ از نزدیکی چهلستون، محلی که حرم قدیمی در آن واقع شده بود، شروعشده و تا پل مشهور اللهوردیخان که به جلفا منتهی میشود، ادامه مییابد. در گذشته وسایط نقلیهای که با اسب حرکت میکردند، از خیابان وسط عبور میکردند و خیابانهای دو طرف، یکی به عبور مردان و دیگری به عبور زنان اختصاص داشت؛ لکن سال گذشته مقررات جدیدی به اجرا گذاشته شد: به زنان و مردان اجازه دادند که با هم از خیابان وسط عبور کنند و در ضمن حرکت وسایط نقلیه یکطرفه شد؛ یعنی خیابانهای دو طرف را به این منظور اختصاص دادند.
باید به خاطر داشت که در چند سال اخیر به زنان اجازه دادهشده که در خیابان در کنار شوهران خود راه بروند. از معبرهای دو طرف خیابان نزدیک دیوارهای باغ هنوز خوب نگهداری نمیشود و گاهگاه به بریدن درختها مبادرت میورزند. بین درختها چهار نهر در طول خیابان در جریان است. اینها بقایای نهرهایی است که در گذشته کف آنها با کاشی پوشیده شده بود و امروز مورداستفاده مردانی است که بهوسیله آن سطح خیابانها را آبپاشی میکنند.» (فرد ریچاردز، ص 49)چنانکه از این مطلب برمیآید، در اوایل دوران پهلوی، این شرایط تغییر یافت و بهاصطلاح زن و مرد ادغام شد؛ اما این امر خروج از محرومیت چندینساله بود و برای بعضی مردان شرایطی را ایجاد کرده بود تا به زنان تعرض کنند و احتمالا به آنها «تنه» بزنند.
همین امر تأسفبار، در سال 1307 خورشیدی یک زن تهرانی را که در اصفهان ساکن شده و بهخاطر دلایل پزشکی روزی چند ساعت را در چهارباغ قدم میزد، خشمگین کرد؛ به حدی که طی نامهای به روزنامه اخگر، شرایط را توصیف و از ریاست شهربانی اصفهان درخواست کرد با این مزاحمین ناموس مردم برخورد شود.نامه جالب این زن با این جمله آغاز میشد: «میخواهم عرض کنم آزادی برای ما زود است. خواهید فرمود چرا؟ البته پس از قرائت مراتب ذیل تصدیق خواهید فرمود. کمینه از اهل تهران و قریب یک سال است همراه شوهرم، که مأمور یکی از دوایر دولتی است، به اصفهان آمدهام.
بهواسطه داشتن سوءهاضمه و مرض قلبی، اکثر از آقایان اطبا تجویز کردهاند که روزی یکی دو ساعت گردش و هواخوری نمایم. تا چندی قبل که وضعیات سابق چهارباغ به هم نخورده بود، عصرها به دستور اطبا مداومت مینمودم. تا اینکه اخیرا آزادی عمومی داده شد. اشتباه نشود مخالف آزادی نیستم. مسلم است خیابان چهارباغ با سایر خیابانها هیچ فرقی ندارد؛ فقط تفاوتی که دارد این است که در سایر معابر و خیابانها، جماعت برای رفع حوائج، ایابوذهاب مینمایند و در چهارباغ… [نقطهچینها در اصل مطلب آمده است]. چنانکه مدتی است ترک معالجه طبی خود را کردهام. علت معلوم است. سابق که زنها از یکطرف و مردها از طرفی گردش مینمودند، فقط اکتفا به مایقول اصفهانی «مزه انداختن» میکردند. حالیه علنا هزارها فجایع را مرتکب و این تفریحگاه عمومی منحصر به یک مشت زنهای معلومالحال و جوانهای… شده. تصدیق میفرمایید اشخاص نجیبه و خانواده، داخل این جمعیت نمیتوانند بشوند… در خاتمه از ریاست محترم نظمیه اصفهان که حافظ ناموس اهالی هستند، تقاضا و استدعا میشود دو سه ساعت عصرها به عدد آژانهای انتظامی چهارباغ افزوده و غدغن فرمایند ازیکطرف خیابان مطابق معمول همه عالم زن و مرد مخلوطا بهسمت پل رفته و از طرف دیگر مراجعت نمایند؛ ولی از اشخاص فاسد بیهمهچیز هم جدا جلوگیری کرده متخلفین از قانون و شرافت را تسلیم محکمه فرمایند» (اخگر، بهمن 1307). پس «متلکگویی» قاجاری جایش را به امور دیگری داده است! دو سال بعد اوضاع چهارباغ بدتر شد.در دیماه 1308 در جلسه انجمن شهر «تصمیم گرفته شد خیابان وسط برای عبورومرور پیاده تخصیص داده شود و خیابانهای طرفین با اصلاحاتی به ایابوذهاب وسایل نقلیه اختصاص داده شود.» (روزنامه اخگر، دی 1308)
این تحول مهمی در تاریخ چهارباغ محسوب میشود. همراه با این تصمیم، شهرداری در راه میانی که مخصوص عابران در نظر گرفته شده بود، چندین نیمکت قرارداد تا هم به زیبایی چهارباغ بیفزاید و هممحلی باشد که عابران پیاده بر روی آنها لختی بیاسایند؛ اما یک سال بعد به موجب گزارش روزنامه اخگر، معلوم شد آن نیمکتها محلی برای نشستن و چشمچرانی و نیز متلکگوییهای مختلف شده است. در سال 1309ش تیتر مطلب این است: «منظره شرمآور چهارباغ».روزنامه اخگر با این مقدمه که از آزادی اعطایی سوءتعبیر شده است، به شفافیت نوشت: «البته عموم اهالی اصفهان میدانند که چهارباغ محل تفرج و تفریح عموم است و از همین نقطهنظر است که اولیای امور بیشازپیش در تنظیم و ترمیم اراضی و خیابانهای آن مساعی خود را بهکاربرده و در نظارت و لطافت هوا و فضای آن دقت کامل به عمل میآورند. این نیمکتها و تختهبندیها که در حاشیه خیابان وسط چهارباغ نصب شده است، برای این نیست که بساط فساد اخلاق را در منظره عام گسترده و جوانان یا زنان سادهلوح را به گریوههای (گردنه) بدبختی پرتاب نمایند؛ بلکه ازآنجهت تهیه شده است که عابران در موقع عبور و مرور برای رفع خستگی و احتظاظ (حظ بردن) از هوای لطیف این زیباترین خیابان اصفهان، خاصه در موقعی که آبپاشی شده، روی آنها نشسته و از دیدار مناظر طبیعی و اشجار و غیره آن التذاذی حاصل و از تماشای عابران سیل خستگیهای روزانه خود را فراموش نمایند.
حالا باید دید که آیا وظیفه قانونی و عقلی اهالی اصفهان این است که از این خوان نعمت طبیعت، روح خود را التذاذی بخشند یا اینکه اصول نزاکت و رعایت قواعد ادب و انسانیت را کنار گذاشته و با بعضی حرکات ناهنجار موجبات اشمئزاز قلوب حساس را فراهم نمایند. اگر در روی این نیمکتها و نشیمنگاهها برای خلاف انتظار امری یا حرکتی مشاهده شود، در این صورت تقصیر با کی است و قصور از قانون است یا اشخاص؟ همین منظره نشیمنگاههای چهارباغ با آن حرکات خلاف عقل و دور از اصول تمدنِ یک عده زن و مرد جلف، چگونه آنها (مردم شهر) را به سوء اعمال معرفی کرده و در انظار خودی و بیگانه نالایق و بیتمیزشان جلوهگر میسازد. همین اصفهانی که مردمش معروف به عصمت و عفت بودند، حالا روزگارش به جایی رسیده که به تصدیق کلیه مسافران تازهوارد به این شهر از این حیث یکی از بدترین بلاد ایران به شمار میآید. مسافران تهرانی میگویند: واقعا وضعیت چهارباغ شما و جلافتکاریهایی که در آن میشود، از وضعیت چند سال قبل لالهزار تهران هم گذرانده است و درحقیقت جلافتکاریهای آنجا که امروز خاتمه یافته، به اینجا منتقل گردیده.» (اخگر، تیر 1309) در نظر آوریم اطلاعاتی که ما از جامعه قاجاری داریم، با پوشش خاص زنان و نیز با حریمهای محکمی که میان زن و مرد در آن روزگار رعایت میشد، کوچکترین تماسها نیز مذموم شمردهشده و حتی در دوره ناصرالدینشاه و بهوسیله پلیس تهران، هرگونه «اظهار میل و عشق و کلمات نامناسب» جرم محسوب میشد.
در قوانین اعلامشده پلیس در زمان ناصرالدینشاه میخوانیم: «در عبور نسوان در کوچهها و بازارها، از احدی بیاحترامی به نام و ناموس آنها نباید بشود. اظهار میل و عشق و کلمات نامناسب مستوجب مجازات شدیده است.»(ایران، ربیعالثانی 1296)اطلاعات و عکسهایی که از چهارباغ دوران قاجار برای ما باقیمانده است، با تصور ما از یک خیابان خیلی فاصله دارد. چهارباغ قاجاری بهمثابه باغ بزرگ و مستطیلشکلی است که درختان آن به چهار ردیف در امتداد هم قرارگرفتهاند. اطراف این باغ، گاهی بیابان و فضایی باز است و خبری از دکان و دیوار نیست. سکوت چهارباغ را گاهی گذر درشکه یا یک گاری در هم میشکند. گذر از چهارباغ به تفکیک جنسیتی وابسته بود. مردها از یکسو و زنها از سوی دیگر رفتوآمد میکردند.در سال 1307 خورشیدی قوانین گذر از چهارباغ توسط شهربانی یا شهرداری اصلاح و این تفکیک برداشته شد. مردها و زنها از هر سو که دوست داشتند گذر میکردند. در سال 1309 معلوم شد که شهرداری به چهارباغ نگاه تازهای انداخته است و چندین نیمکت در مسیر آن گذاشته تا افراد بتوانند روی آن نشسته و خستگی در کنند.
هوای مطبوع آن، بهخصوص زمانی که کارگران شهرداری روی زمین خاکی آبپاشی کرده باشند، موجب تفرج خاطر میشد؛ بهویژه برای مردمی که در محلات دردشت و جویباره و میدان کهنه، با کوچههای تنگ و فضای بسته و دیوارهای بلند مواجه بودند. خوب است بدانیم جدولبندی و آسفالت خیابان چهارباغ در سال 1318 خورشیدی انجام شد. در دو متنی که در این مطلب از روزنامه اخگر به چاپ رسید، بخشهایی از تاریخ انسانی چهارباغ منعکس شده بود؛ یعنی جدای از فضای کالبدی این خیابان، باید بخشی را هم به اوضاع و رفتار آدمهایی که در این خیابان زیسته یا از آن گذشتهاند، اختصاص داد.