جدیدترین مورد این مسئله، نامزدی جو بایدن 77ساله برای ریاستجمهوری آمریکاست که اگر کامیاب شود در سن 78 سالگی آغاز به کار خواهد کرد و امید به زندگی او هم چنان است که آرزو دارد به مدت هشت سال بر این مسند تکیه زند و رقیب حزبی او برنی سندرز که آرزوی حضور در چنین جایگاهی را داشت هم یک سال از او بزرگتر است. همچنین فراموش نکنیم، خانواده کندی را فقط ملکالموت از عرصه سیاست در آمریکا بازداشت. در کشوری مانند مالزی هم که الگوی بعضی از توسعهخواهان ایرانی شده است، ماهاتیر محمد در سن بالای نودسالگی بار دیگر سودای ریاست کرد و به نخستوزیری رسید و حضور افرادی در این سن و سال با مبانی توسعه سیاسی و مدیریتی در تعارض نیفتاد.
نکته دیگر، ذخیره مدیریتی و سرمایه انسانی در کشوری مانند ژاپن است؛ بهگونهای که احساس قحطالرجال و نگرانی از رفتن یک مدیر در یک سیستم اداری وجود ندارد. احساسی که متأسفانه در کشور ما به خطا تشدید شده است. جدیترین نماد آن تقاضای تغییر قانون اساسی برای تمدید ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی بود که از عدم اعتمادبهنفس سیاسی در کشور نشان داشت؛ اما روند حوادث نشان داد که بعد از هاشمی رفسنجانی، کشور به حیات سیاسی خود ادامه داد و نیازی به چنین تغییری نبود. این احساس در کشور ما چنان است که اگر مدیری به ضرورتی از جای خود کنار میرود، با عناوینی نظیر مشاور یا عضو هیئتامنا یا امثال اینها اصرار بر آن است که روح او در آن سازمان باشد. باور کنیم که گورستانها پر است از کسانی که گمان میرفت پس از آنها دیگر کسی نخواهد آمد. یکی دیگر از دغدغهها در این ماجرا کارآمدی مدیریت و بهاصطلاح برخاستن بهموقع از روی صندلی است. وقتی نخستوزیر ژاپن احساس میکند که از انجام امور ناتوان است بهصراحت اعلام کرد و از سمت خود استعفا داد. اما در کشور ما هر مدیری اصرار دارد تاآخریننفس و تا آخرین رمق در جایگاه خود مستقر باشد و چنان مینماید که لایقتر از او برای این جایگاه وجود ندارد. در سال1363 امام خمینی در پیامی تأکید کرد که اگر مسئول یا مدیری احساس میکند فرد دیگری لایقتر از او برای تصدی مسئولیت هست استعفا داده و زمینه حضور آن فرد شایستهتر را فراهم سازد. اما به تعبیر یکی از بزرگان، پسازاین سخن امام هیچکدام از مسئولان کشور استعفا ندادند، یعنی اینکه همه مسئولان خود را لایقترین فرد میدانستند. اشتباهی که برای عدهای پیشآمده این است که انگیزه خدمت به مردم و انگیزه الهی را با ماندن در جایگاه و چسبیدن به صندلی اشتباه گرفتهاند. وقتی فردی انگیزهای الهی یا معنوی برای انجام کار دارد، باید بداند تا وقتی میتواند این روحیه را برای خود نگه دارد که موجب اتلاف انرژی و سرمایههای کشور نشود. اگر ادامه حضور فرد در یک جایگاه مدیریتی موجب اتلاف سرمایه و انرژی کشور شود نهتنها در مسیر دینی و الهی نیست، بلکه در مسیری نفسانی و شیطانی قرار گرفته است. گمشده دیگر ما شفافیت است؛ امری که کشورهای توسعهنیافته از آن رنج میبرند و یکی از شاخصههای کشورهای پیشرفته محسوب میشود. شفافیت مراتب گوناگونی دارد که نخستین و اولین لایه آن شفافیت زندگی مسئولان عالی کشور است. پنهانکاری در مسائل شخصی مانند بیماری مسئولان عالی کشور شاید در دورهای مثل زمان جنگ ضروری بوده است؛ اما در این دوران توجیهی ندارد. در کشورهای توسعهیافته بیماری و مشکل جسمی مدیران عالی امری پنهانی نیست. برای نمونه زمانی که ترزا می، نخستوزیر بریتانیا شد، اعلام شد که او روزی دو بار انسولین تزریق میکند. این امر هیچ مانعی بر سر روند سیاسی انتخاب او نشد و هیچ مشکل امنیتی هم ایجاد نکرد. مقام معظم رهبری مسائل پزشکی ازجمله دو عمل جراحی خویش را به اطلاع مردم رساندند و این امور را از مردم پنهان نکردند. یکی از مسئولانی که در زمان حیات خویش به امر شفافیت سیاسی کمک فراوان کرد، هاشمی رفسنجانی بود. او با انتشار گزارش روزانه زندگی شخصی و سیاسی خویش باب جدیدی در شفافیت سیاسی در ایران گشود که سایر سیاستمداران و مدعیان شفافیت هنوز چنین جرئتی پیدا نکردهاند. اینکه یک روحانی برخلاف روند سنتی روحانیان، نام همسر، دختران و مسائل خانوادگی بین فرزندان خود را به اطلاع عموم مردم برساند، یک سنتشکنی در جامعه ایران است. اینها در زمان حیات او بود و البته موجب تحلیلهای درست و انتقادهای صحیح و بعضا بهانهجوییها و طعنهها و بدخواهیها نسبت به او شد که این را هم باید نوعی ایثار و گذشتن از آبرو دانست. یکی از راههای بازسازی اعتماد ازدسترفته مردم نسبت به مدیران و مسئولان، شفافیت مدیران است. این شفافیت موجب میشود تا مدیران مجبور شوند روند کار و زندگی خود را تنظیم کرده و مردم نیز اسیر شایعات نشوند. متأسفانه بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت، دارایی مسئولان کشور امری سری و محرمانه شده است که مردم از آن مطلع نیستند. چنین مصوباتی زمینهساز رواج شایـعـات و ذهـنیتهـای منفی خواهد شد. ضمن حفظ اعتمادبهنفس و پرهیز از خودباختگی، نکات مثبت سایر نظامهای سیاسی را الگوی خود قرار دهیم و مراقب باشیم که دیدن نکات مثبت دیگران موجب نادیده گرفتن ضعفها و نقصهای آنان نشده و از سوی دیگر از تفکرات رؤیایی و فانتزی در عرصه سیاست و مدیریت پرهیز کنیم.