دخترخواهرم یک ماه بعد از نصب اینستاگرام بر روی گوشیاش دغدغه فرهنگسازی بهواسطه فضای مجازی پیداکرده و من فقط هر دم شگفتزدهتر میشوم. اینجا دیگر مهاری وجود ندارد که بیندازیم به گردن این دنیای مجازی و بگوییم روابط عاطفیمان برگردد به همان دوران قبل یا روابط خانوادگی و اجتماعی، حلقه دوستانمان و همه آن چیزها … دیگر برنمیگردد که هیچ شاید پیچیدهتر و سختتر از این هم بشود. در دوران خجسته ورود ویروس کرونا به کشورمان، این مسئله بیش از بیش مهم شد و افرادی هم که کمتر به فضای مجازیشان سر میزدند از صبح تا شب به موبایلهایشان خیره شدند. بااینحال، هنوز میل به دیدار حضوری دوستان و خانواده وجود دارد. منتهی نخی نامرئی ما را به کنجکاوی درباره اینکه دیگران چه فکر میکنند و خود را در دنیای مجازی به چه شکل عرضه میکنند، میکشاند. حال هدف از این تفصیل همان گفتههای همیشگی نیست، هدف درک اقتضای زمانه است که به شکل نامحسوسی چیزهایی را به ما تلقین میکند. حالا به شکل خودآگاه، نه بهصورت قبلی که همهچیز آرامآرام وارد زندگی روزمره و حتی بیزینسمان شده بود، بلکه بهصورت اجبار جریانی شروعشده است. شاید واضح نباشد و بهتر باشد واضح بگویم.
منظور این است که پدیدههای زندگی مدرن بهخصوص فضای اجتماعی مجازی آرامآرام و بدون تصمیم قبلی وارد زندگیمان شد و حذف کردنش شاید ما را تبدیل به فسیل کند، ولی در بحبوحه ورود ویروس کرونا، همه از تغییر شکل در زندگی اجتماعی و اجتماعات حرف میزدند. چیزی که باید اتفاق میافتاد. آرامآرام هم نبود، بلکه ناگهانی افراد آگاهمان این را برای ما اندیشیدند که تا جای ممکن از حضور پیدا کردن در جایی منع شویم. پس اینجا جای شکی وجود دارد. پس چرا این بار خودمان پی نبردیم که باید تغییری در شیوه زندگی ایجاد کنیم و همه را بکشانیم پای مانیتور یا گوشی تلفن؟ مگر نه اگر اجباری باشد، همهمان آن را پس میزنیم حتی اگر به صلاحمان باشد. پس بیایید روراست باشیم، اجبار به تغییر در زندگی روزمرهمان چیزی نیست که آگاهانه و از رسانهها و از زبان سیاستمداران و بهاصطلاح نخبگان به ما تلقین شود و تئاتر هم همینطور. هنر تئاتر با روح زمانه خود پیش رفته. مگر نه وقتی سینماها رونق گرفت همه گفتند تئاتر کهنه شده است و بیایید برویم به تماشای فیلم؟ مگر نه تلویزیون کاری نتوانست بکند؟ مگر نه رسانههای دیگر ازجمله همین فضای مجازی توانستند دگرگونیای در دل تئاتر ایجاد کنند؟
تئاتر بهعنوان یک هنر زنده همیشه راه خودش را رفته است و حالا اگر به خاطر دگرگونیهایی آن را در قالب فضای مجازی کوچکتر کنیم، به نظر من گزافه و دروغ است. در همه این سالها تئاتر از دیگر رسانهها و حتی فضای مجازی بهرهبرداری کرده ولی تغییر قالب نداده است. همچنان که سالها پیش مخالفتهای زیادی در مورد فیلم تئاتر انجام میشد. چراکه تصویر یک هاله نامرئی است که نمیتواند همه آنچه را که زنده بر روی صحنه میگذرد در خود بگنجاند. هیچچیز دیگری هم نمیتواند این کار را بکند. تئاتر به یک مکان زنده و انسانهای زنده روبهرو احتیاج دارد.
تئاتر به نفس مخاطبش احتیاج دارد. تئاتر به حال و هوای جامعه پیرامونش احتیاج دارد. تئاتر به آدمهایی نیاز دارد که هرروز با قلبی پر از اشتیاق گرد هم جمع شوند تا بتوانند خلقی دیگر داشته باشند. تئاتر عرصه سلبریتیهای اینستاگرام نیست، تئاتر پخش مستقیم فوتبال نیست. تئاتر مکانی است که ما با اراده خودمان به سمت آن حرکت میکنیم نه اینکه با لمس گوشی صفحه بتوانیم آن رویداد را درک کنیم. خلاصه سرتان را درد نیاورم. امر مجهول تئاتر آنلاین یک اجبار از سمت کسانی است که خود خاطی هستند که خود گناهکارند که تکتکشان، حضور جمعی را برنمیتابند.
اگر مشکل ویروس باشد، تئاتر میتواند در فضای باز به روی صحنه برود. بازهم مکانی هست و تماشاگری و اجراکنندهای. برویم تاریخ بخوانیم، این را بارها برای خودم طی این روزها تکرار کردهام. تاریخ ما زمانی اثبات خواهد کرد که واژه تئاتر آنلاین چکیدهای از ذهنیت استبدادزده و سرمایهسالارانه زمانه است، نه یک راهحل منطقی. برویم سرمنشأ این واژه را پیدا کنیم.