جلال همایی در کتاب «رجال اصفهان» مینویسد: «خیابان خوش و اطراف چهارباغ صفوی و دروازه دولت که اکنون به این شکوه و جلال و به این گرانی قیمت رسیده است، در زمان او (کازرونی بزرگ) یکمشت اراضی بایر و دایر بیش نبود و چندان آن حدود دزدگاه و وحشتناک بود که از غروب به بعد رفتوآمد نمیشد و این وضع را خود نگارنده به خاطر دارم. مرحوم کازرونی آن اراضی و عمارات مخروبه را خرید و آباد کرد»(همایی، 1396، ج 1، ص 704). از یاد نبریم که جلال همایی در سال 1359 ش فوت کرده است، پس ماجرایی که میگوید احتمالا به اواخر دوران قاجار مربوط میشود.
روایت زندگی حاج محمدحسین کازرونی
اما برای تبیین بیشتر فرایند آبادانی چهارباغ، باید خیلی گذرا سرمنشأ و بزرگ این خاندان را بشناسیم. حاج محمدحسین کازرونی از تجار خیر اصفهان بود که از اواسط قاجار در اصفهان سکونت اختیار کرد. وی با خردهفروشی، کسبوکاری راه انداخت و کمکم تاجر نامداری شد. به حدی که با بزرگترین تاجر شهر یعنی حاج محمدابراهیم ملکالتجار (صاحب تکیه ملک) رقابت میکرد. در زمان مظفرالدین شاه قاجار دو کمپانی اسلامیه و مسعودیه را مدیریت کرد. کمپانی نخست در کار تولید پارچه بود و کمپانی دوم در امر تجارت مشغول به فعالیت بود. وقتی انقلاب مشروطیت در یکصد سال پیش اتفاق افتاد، در اولین دوره انجمن ولایتی به همراه حاج محمدابراهیم ملکالتجار بهعنوان نمایندگان صنف تجار داخل شد. وی در مراحل مختلف مشروطیت نخست، با کمکهای مالی خود به حمایت مشروطه برخاست و از کمککنندگان به تأسیس بانک ملی بود. کازرونی پس از استبداد صغیر سیاست را رها کرده و به امور اقتصادی روی آورد. ملکالتجار به کار تجارت روی آورد و کازرونی به کار تولید. البته کازرونی در کنار تولید به امور ملکداری هم مشغول شد؛ بهطوریکه میتوان گفت تکمیل و بازسازی بخش عمدهای از خیابان چهارباغ و خیابان شاه مرهون سرمایهگذاریهای اوست. او در زمانی که اطراف چهارباغ زمین خالی بود، آنجا را دکان ساخت و محدوده خیابان را معین کرد. حدود یکصد سال پیش در سال 1332 قمری/ روزنامه زایندهرود راجع به این اقدامات نوشت: «جناب حاج محمدحسین تاجر کازرانی که از بزرگترین تجار ایران به شمار است و به ایراندوستی و حفظ شرافت ایرانیت ممتاز و پیوسته همش مصروف آبادی و انتفاع فقرا است و تاکنون یک قسمت عمده از اصفهان را به تأسیس عمارات عالیه و دکاکین و کاروانسراها مزین نموده، این اوقات خیال دارند یک قطعه از چهارباغ را که ملک خودشان است، مغازهها و دکاکین ساخته و در و جلوی آنها ستونها سنگی نصبکرده، این تماشاگاه عمومی را رونقی تازه بخشایند»(روزنامه زایندهرود، ش 14، 24 صفر 1332).
کازرونی پیشتر خیابان خوش (طالقانی) را آباد کرده بود. روزنامه زایندهرود خبر داد که دفتر روزنامهاش به این خیابان منتقل شده است: «اینک در خیابان خوش که از همتآبادی طلبانه جناب حاجی محمدحسین تاجر کازرانی، مدیر کمپانی مسعودیه، بهواسطه کثرت تأسیس و بنای دکاکین و عمارات عالیه و کاروانسراها تقریبا یک شهر نویی شده و به شهر نو هم موسوم است، دایر است»(روزنامه زایندهرود، صفر 1332).
وقتی اصفهان صنعتی شد
زمان گذشت و حاج محمدحسین کازرونی بالاخره موفق شد در سال 1304 ش با تأسیس کارخانه وطن دیدگاههای اقتصاد تولیدی خود را جامهعمل بپوشد. وی در سال 1311 ش در اصفهان درگذشت و در تکیهاش مدفون شد. اما بعد از سالها جسدش را به عتبات بردند. از خوشبختیهای او این بود که پسرانش را نیز بهمانند خویش آبادگر و مدیر صنعتی بار آورد؛ بهطوریکه در سال 1314 کارخانه ریسندگی و بافندگی زایندهرود را تأسیس کردند و بدین ترتیب این خاندان صاحب دو کارخانه عظیم وطن و زایندهرود شدند. این کارخانهها چون تقریبا مدیریت واحد داشتند، لازم دیدند برای عرضه محصولات خود یک فروشگاه بزرگ را طراحی و افتتاح کنند و برای این کار چه محلی بهتر از چهارباغ عباسی که بخش زیادی از آن را از پدر به ارث برده بودند. اطلاعات ما از این فروشگاه بزرگ چهارطبقه که احتمالا در همان حدودی قرار داشت (که امروز به کوچه کازرونی معروف است)، مربوط به زمانی است که نخستوزیر وقت، علی امینی، از این فروشگاه بازدید کرد. در شهریور 1340 این اتفاق افتاد و گزارشی کامل از این فروشگاه و این بازدید در روزنامه مجاهد انتشار یافت: «در توقف 24 ساعته آقای دکتر علی امینی، نخستوزیر و آقای درخشش، وزیر فرهنگ و همراهان در اصفهان، یکی از مؤسساتی که مورد بازدید آقای نخستوزیر قرار گرفت نمایشگاه محصولات کارخانههای وطن و زایندهرود در خیابان چهارباغ بود که بنا به دعوت آقای حاج میرزا محمدجعفر کازرونی صورت گرفت. آقای دکتر امینی نخستوزیر که علاقه خاصی به امور اقتصادی و مخصوصا تشویق صنایع داخلی دارند، این دعوت را قبول کرده و از نزدیک محصولات نخی و پشمی کارخانههای وطن و زایندهرود را که به بهترین وجهی در قفسهها چیده بودند، مشاهده کردند» (مجاهد، شهریور 1340).
روزنامه در گزارش یا به قول آن روزیها «رپرتاژ» خود نقبی به گذشته زده و خاندان کازرونی و اهمیت وجود آنها را بازگو میکند: «برای آشنایی با محصولات کارخانههای اصفهان بهخصوص کارخانههای وطن و زایندهرود، باید ابتدا تاریخچه کوتاهی از این کارخانهها و عوامل تأسیس و پیشرفت آنها را دانست و برای دانستن این امر بازهم لازم است قبل از هر چیز شمهای از خدمات حاج میرزا محمدحسین کازرونی را که بانی صنایع نساجی در ایران است و همچنین زحمات و کوششهای فرزندان برومند آن مرحوم را یادآور شد.»
زمانی که در ایران اثری از تکنیک و صنعت نبود و مثل امروز اینهمه مهندس و دکتر در امور اقتصادی در ایران وجود نداشت، در اثر پشتکار چندنفر ازجمله مرحوم حاج میرزا محمدحسین کازرونی، با حمایت و تشویق دولت برای تأسیس شرکت و ایجاد واحدهای صنعتی اقدام کردند. مرحوم کازرونی که مردی روشنفکر و بازرگانی مطلع بود، توانست از این حمایتِ باارزش حداکثر استفاده را ببرد و برای اولین بار در ایران به تأسیس یک واحد صنعتی در اصفهان اقدام کرد و با همکاری مردم هنردوست اصفهان موفق شد اولین کارخانههای ریسندگی و بافندگی را به ایران وارد کند. مرحوم کازرونی با صرف سالها زحمت، ساختمان و نصب ماشینآلات، کارخانه وطن را به اتمام رسانید. مبنای شهر صنعتی اصفهان از همین وقت گذاشته شد و شرکتها یکی پس از دیگری تشکیل و برای تأسیس واحدهای صنعتی دیگر از طرف سایر بازرگانان علاقهمند نیز اقدام شد.
وطن و زایندهرود مقصد گردشگری اصفهان بودند
چیزی از بهرهبرداری کارخانه وطن نگذشته بود که حاج محمدحسین کازرونی براثر کسالت درگذشت و اداره امور صنعت نساجی در اصفهان به دست باکفایت فرزندان کازرونی سپرده شد. برادران کازرونی با عشق و علاقهای که برای پیشرفت کار از پدر خود به ارث برده بودند، روزبهروز بر توسعه و تکمیل این کارخانه بزرگ ریسندگی و بافندگی پشمی کوشیدند و برای تهیه پارچههای نخی نیز به تأسیس یک کارخانه ریسندگی و بافندگی دیگر به نام زایندهرود همت گماردند. بهطوریکه در حال حاضر کارخانههای ریسندگی و بافندگی وطن و زایندهرود کازرونی با مدرنترین ماشینآلات ریسندگی و بافندگی مجهز شده و عالیترین پارچههای نخی و پشمی را به بازار عرضه میکند»(همانجا). نکتهای که روزنامه به آن اشـــاره میکند و در تــاریــخ گــردشگــری اصفهان بسـیـار جالــب اســـت این است که کارخانههای نساجــی هم هدف گردشگری رهبران کشورها بودند.
نویسنده روزنامه دراینباره مینویسد: «مرغوبیت محصولات این دو کارخانه سبب شده که شخصیتهایی که برای بازدید آثار تاریخی به این شهر میآمدند و میآیند، از نمایشگاه مـحـصـولات کـــازرونی نـــیـــز دیــــدن کــنـنــــد. همانطور که خــوانـنـدگــان گرامی “مجاهد” اطلاع دارند تاکنون اغلب پادشاهان، روسای جمهور و شخصیتهای درجه اول دنیا که از آثار تاریخی اصفهان دیدن میکنند، از این کارخانهها و نمایشگاه محصولات آن نیز دیـدن کـــرده و مـیکـنــنــد»(همانجا).
سپس گزارشگر روزنامه به شرح ماوقع یعنی بازدید نخستوزیر از عمارت چهارطبقه فروشگاه کازرونی پرداخته و در ضمن بیان محتویات هر طبقه، حوادث بازدید را بیان میکند: «آقای نخستوزیر نیز در ساعت 12 ظهر روز جمعه دهم شهریورماه 1340 بهاتفاق آقای سراج حجازی، استاندار اصفهان، آقای درخشش وزیر فرهنگ و همراهان از نمایشگاه کالای وطن کازرونی واقع در چهارباغ دیدن کردند. هنگام ورود آقای نخستوزیر آقای میرزا محمدجعفر کازرونی مدیر کارخانههای وطن و زایندهرود، به آقای دکتر امینی، نخستوزیر خیرمقدم گفتند. آقای نخستوزیر ابتدا از طبقه اول نمایشگاه که مخصوص پتوهای مرینوس و کرک شتر کارخانه وطن بودند، دیدن کردند که آقای کازرونی توضیحاتی به آقای نخستوزیر دادند. این پتوها که به نقشهای مختلف تهیه میشود موردتوجه آقای نخستوزیر قرار گرفت. مخصوصا پتوهای کرک شتر که ارزانی آنها موجب تعجب آقای دکتر امینی قرار گرفت. آقای دکتر امینی درباره قیمت انواع پتوها و استحکام و گرمی آنها سؤالاتی کردند که بهوسیله آقایان کازرونی و انصاری مدیر نمایشگاه پاسخ داده شد. سپس آقای نخستوزیر از طبقه دوم که مخصوص نمایشگاه پارچههای پشمی کارخانه وطن است، بازدید کردند. در این قسمت پارچههای گاباردین حاشیه نوشتهشده کازرونی موردتوجه آقای نخستوزیر قرار گرفت. آقای کازرونی به اطلاع آقای نخستوزیر رساندند که این پارچههای حاشیه نوشتهشده با مرینوس صددرصد خالص تهیهشده و با یکسوم قیمت پارچههای مشابه خارجی به فروش میرسد.»
در بخش دیگری از همین متن ذکرشده: «آقای نخستوزیر پس از بازدید از غرفههای پارچههای پشمی زنانه و مردانه به طبقه سوم نمایشگاه لباسهای دوختهشده کازرونی رفتند. باید دانست که آقای کازرونی از چندی پیش اقدام به واردکردن یک کارخانه لباسدوزی کردند و ماشینآلات لباسدوزی مدرنی از انگلستان خریداری و در اصفهان نصبکردهاند. این کارخانه لباسدوزی قادر است روزانه 80 دست لباس کامل بچهگانه، زنانه و مردانه به سبک اروپایی دوخته و برای فروش آماده سازد. آقای نخستوزیر هنگام بازدید از این لباسهای دوختهشده درباره قیمت و دوخت آنها سؤالاتی نمودند و آقای کازرونی پاسخ دادند که همانطور که جناب آقای نخستوزیر ملاحظه میفرمایند قیمت این لباسهای دوختهشده مساوی است با مزد یک دست لباس و از روزی که کارخانه لباسدوزی ما شروع به کار کرده کلیه طبقات مختلف از غنی و فقیر توانستهاند از این لباسها خریداری کنند. آقای نخستوزیر لزوم این کارخانه را برای پارچههای کازرونی یادآور شدند. آخرین قسمتی که مورد بازدید آقای نخستوزیر قرار گرفت طبقه چهارم نمایشگاه پارچههای لباس زنانه و پردهای کارخانه زایندهرود بود. این قسمت از نمایشگاه بیاندازه جالب و دیدنی است و متجاوز از صد نوع پارچه لباس زنانه و پرده و مبلی و نخی و ابریشم مصنوعی با نقوش مختلف وجود دارد. در اینجا آقای نخستوزیر گفتند بسیار پارچههای عالی دارید و زحمات و کوششهای آقای کازرونی را ستودند و اظهار امیدواری کردند که با پشتکار آقایان، صنعت نساجی در ایران روزبهروز پیشرفت بیشتری پیدا کند تا همانطور که آرزوی ماها است ایران از محصولات خارجی بینیاز شود. مقارن ساعت دوازده و چهلوپنج دقیقه آقای نخستوزیر درحالیکه کارکنان موسسه کازرونی را مورد ملاطفت قرار میدادند نمایشگاه کالای وطن کازرونی را ترک کردند» (همانجا). در متن بالا دانستیم که کارخانههای نساجی بهعنوان یکی از اهداف گردشگری و بازدید در دوران خود مورداستفاده قرار میگرفتهاند و فناوری آنها اینقدر بالا بوده است که رهبران کشورها نیز علاقه داشتند از این مؤسسات صنعتی بازدید کنند. همچنین در این نوشته معلوم میشود که سطح فناوری این کارخانهها به چه حدی رسیده بوده است که میتوانستهاند انواع پارچه و پرده را تولید کنند. از طرف دیگر باوجوداین مغازهها و فروشگاههای بزرگ که درواقع «برند» اصفهان بودند، خیابان چهارباغ رونق و صفایی یافته بود. بیگمان اگر کسی بخواهد لحظات چهارباغ را ثبت و ضبط کند، بدون حضور کازرونیها در این دفتر خلائی وجود خواهد داشت.