من، ترجمه و ویرایش

ترجمه را از کودکی دوست داشتم، شرح قصه‌اش را باری دیگر برایتان در مطلبی جداگانه خواهم نوشت.به‌رغم این‌که از کودکی به ترجمه انگلیسی علاقه داشتم، چنین حسی را به ویرایش نداشتم.از سال 96 و به مدد فجازی بود که با این موضوع آشناتر و به آن علاقه‌مند شدم. امروز  ویراستار نیستم اما ویراستاران را دوست دارم. گاهی متن‌هایی که ترجمه می‌کنم را خودم تا حدی ویرایش می‌کنم، تلاش می‌کنم تمیز و درست بنویسم و گاهی هم ترجیح می‌دهم متن را به ویراستار بسپارم تا آسوده‌خاطرتر باشم.خبربرگزاری دوره‌های ویراستاری جهاددانشگاهی با همکاری وزارت کار و آن متن پرغلط فراخوان ثبت‌نامشان را چند روز پیش دیدم.

تاریخ انتشار: 09:04 - چهارشنبه 1399/07/9
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

امروز در وبگاه خوابگرد، درددل پرگله یک مدرس ویرایش را خواندم. دل‌آزرده بود از این‌که ویراستاری قرار است به‌مدد آن دوره، شغل خانگی محسوب شود و اگر رشته دانشگاهی قرص‌ومحکم می‌داشت، شاید این بلا بر سرش نمی‌آمد. این‌ها را که خواندم، نوشتنم گرفت. دلم خواست درباره ترجمه و مترجمی بنویسم. در آن فهرست ارائه شده وزارت کار، مترجمی از آن مشاغلی است که خانگی هم محسوب می‌شود. نمی‌دانم شایسته حضور در آن فهرست هست یا نه، یا حضورش در آن فهرست، مفید است یا مضر، اما می‌دانم که خوب یا بد، کسی مترجمی را شغل خانگی حساب نمی‌کند و بیمه مشاغل خانگی به آن تعلق نمی‌گیرد. بارها به وبگاه مشاغل خانگی سرزده‌ام و آن دو شرط اساسی را از نظر گذرانده‌ام. مترجمی و مطالعات ترجمه در ایران در این سال‌ها برای خودش کبکبه ودبدبه‌ای به هم زده و شاید یا دست‌کم درظاهر، به‌اندازه ویرایش مظلوم نیست. چراکه هم، رشته دانشگاهی‌اش در ایران تا مقطع دکتری رسیده، هم عمر نظام صنفی‌اش از ویرایش بیشتر است. اما خیلی‌ها را دیده‌ام که از این‌جا مانده و از آن‌جا رانده، دیکشنری به‌دست و گوگل‌ترنسلیت زیر شست، خودشان را مترجم نامیده‌اند و بازارکار را بر من و امثال من تنگ‌تر کرده‌اند. کم نیستند آن‌هایی که مثل من، ترجمه را در محیط دانشگاهی فراگرفته‌اند و برای کار گوشه امن اتاق را به جامعه‌ای که از گرگ پر است، ترجیح داده‌اند.
این مطلب را در حالی می‌نویسم که چند روز دیگر، درست هشت سال تمام است که بی‌آزارتر از مور، در گوشه‌ای کور، با جان و دل کار می‌کنم و احساس می‌کنم اگر ترجمه شغل خانگی حساب می‌شد، اگر به قانون‌خودنوشته‌شان عمل می‌شد، شاید آرامش خاطر، امنیت شغلی، آینده‌ای پرنورتر، آرزویی نبود که به گور برود. چند روز دیگر، هشت سال تمام است که با نگاهی حسرت‌آلـود، با حسرتی وصف‌ناپذیر، به نام مترجمی در فهرست مشاغل خانگی نگاه می‌کنم. بااینکه هر ایرانی یک ویراستار خانگی شود، موافق نیستم، چنان که این وضع را برای ترجمه هم نمی‌پسندم، اما انگار ترجمه به‌عنوان شغل خانگی، در آن فهرست جنبه زینتی دارد. شاید حضورش در آن فهرست، مقامش را پایین می‌آورد، اما ای کاش کسی، جایی، قانونی، حامی واقعی بود. با گذراندن یک یا چند دوره، کسی مترجم یا ویراستار درست و تمام‌عیار نمی‌شود، اما یادمان باشد، کسانی هم هستند که در خانه به ترجمه یا ویرایش مشغول‌اند و مترجمی یا ویراستاری شغل آن‌هاست. شغلی که باعث شده، اتاق خانه‌شان محل کارشان هم باشد. شاید، چنین کسانی که به‌احتمال‌زیاد، اندک‌شمارتر از تصور عموم هستند، سزاوارند که از بیمه مشاغل خانگی بهره‌مند شوند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط