ناگفته مشخص است که این مدیریت دست آخر محکوم به شکست است یا با عدم استقبال مواجه شده و در بدترین شرایط با مقابله مصرفکنندگانش روبهرو میشود و با گذشت زمان کارآیی خود را از دست داده و برعکس مشکلات خودش را به ما نشان میدهد. «مدیریت ارگانیک» دومین مدل مدیریتی است که دکتر رنانی درباره آن صحبت کرد.
در این مدل، تصمیمها با دخالت نظرهای مخاطبان و شهروندان گرفته میشود. از آنها میپرسیم که به خیابان، پارک، اتوبان یا هرفضای دیگری که میخواهیم بسازیم احتیاج دارید و نظر آنها را درباره مکان یا فضایی که قرار است ساخته شود یا کاری که قرار است انجام شود، میپرسیم.
تجربه من از کار در نهاد عمومی مانند شهرداری نشان داده که این نوع مدیریت هم بیشتر برای تأیید خودش سراغ رأی مردم میرود و کمتر پیش آمده انجام یک کار با مواجهه با نظر مخالف یا حتی متفاوت شهروندان عقب بیفتد یا حتی تغییر کند. «مدیریت کاتالیک» سومین رویکرد مدیریتی از نظر دکتر رنانی است. دیدهاید که صرفنظر از اینکه کجای یک پارک مسیر بلوک فرش انجام شده، ردی روی چمن از عبور انسانها بر آن افتاده است یا جدای از اینکه کجا تقاطع وجود دارد، موتور سیکلتها از کدام قسمت رفوژ وسط خیابان رد میشوند یا عابران پیاده به جای خط عابرپیاده کجای خیابان را برای عبور انتخاب میکنند.
برای مسیرِ چمنِ لگدکوب شده، رویکرد «مدیریت مکانیک» یا «مدیریت ارگانیک» چیست؟ احتمالا «مدیریت مکانیک» تابلوهای راهنما برای عابران نصب میکند و «مدیریت ارگانیک» کارگاهی برای آموزش عابران برای راه رفتن روی مسیر بلوک فرش و نه چمن برگزار میکند؛ اما «مدیریت ارگانیک» به خواست شهروندان توجه میکند و مسیرِ چمنِ لگدکوبشده را بلوک فرش میکند، به همین سادگی. قاعدتا این نوشته برداشت من از سخنرانی دکتر رنانی است و نکتهای که میخواستم از سخنرانی ایشان گرفتم. اینکه مسیرِ لگدکوبشده خواست شهروندان است و خواست، نظری است که اجرا، آزمایش و جواب داده شده، پس چرا تمام پیشفرضهای خودمان برای توسعه را با سنجه خواست شهروندان امتحان نکنیم تا آنهایی را که تطابق دارد برای اجرا انتخاب کرده و توسعه دهیم و مابقی را اصلاح یا حتی کنار بگذاریم. جايی که میتوان از فراز بلندیهایش زایندهرود را دید که همچون ماری راهش را میان منطقه9 ماربین شهر اصفهان انتخاب کرده است. ماربینی که از قدیم چنان سایه سار بوده که ماه فرخی شاعر و مورخ قرن چهارم و پنجم هجری توصیفی از آن با توجه به درختان زیاد و در هم بودنشان میگوید: «ماربینی که رشک روضه ارم است/ آفتاب اندر آن درم درم است.» در حال حاضر در همین سایهسارهای ماربین صبحها مردان و زنان سالمند محل دور هم جمع میشوند. ساعتی را با هم به صحبت میگذرانند و بعد به خانه میروند و بعدازظهر دوباره سر همان قرار همیشگی دور یکدیگر جمع میشوند و قصههای جدیدی از نوههایشان برای یکدیگر تعریف میکنند. همه اینها خوب است تا وقتی ببینید آنها این دورهمیها را روی لبه جدول، سکوی نامناسب و حتی صندلی تاشویی که از خانه میآورند، برگزار میکنند. سخنرانی دکـتـر رنـانـی به من یاد داد کـه مـسـیـر لگدکوبشده را دنبال کنم، گذاشتن چند نیمکت در موقعیتی که کمترین آفتاب را دارد یا توجه به وضعیت نصب نیمکت برای رعـایـت فـاصـلـهگـذاری اجـتـمـاعـی، همان بلوک فرش کردن مسیرِ چمن لگدکوب شده است. حال ما نامش را به احترام پدر و مادرهایمان «پاتوق تجربه» گذاشتیم. شما هم هرگاه دلتان خواست یک دل سیر خاطرات تلخ و شیرین بشنوید، از ته دل بخندید، حسرت بخورید یا آه بکشید. ما به پشتوانه بهترین بزرگترهایمان در ماربینِ شهر اصفهان (منطقه9) در پاتوقهای تجربه مهمانتان هستیم و تلاش میکنیم در آینده برنامههای بهتری برای پاتوقهای تجربه داشته باشیم.