تعزیهخوانی از دلیگان
اولین تعزیهای که اینجانب خواندم به سن هشتسالگی برمیگردد که نقش حضرت سکینه(س) از مجلس شهادت حضرت عباس(ع) را در حسینیه تاریخی دلیگان ایفا کردم و مردم هم به شدت بنده را تشویق کردند تا به این راه ادامه بدهم و علاقه من هم روز به روز بیشتر شد؛ بهطوریکه هر جمعه قبل از تعزیه به تکیه میرفتم و آنجا را آب و جارو میکردم و یک شوق و ذوق خاصی داشتم. وقتی کمی بزرگتر شدم و پا به جوانی گذاشتم، با اعتماد بزرگان محل، نقش حضرت علی اکبر(ع) به بنده داده شد و من در جوانی نقش حضرت علی اکبر(ع) را در مجالس شهادت ایشان و شهادت حضرت عباس(ع) اجرا میکردم. از همین زمان بود که با دیگر تعزیهخوانان برخوار و اصفهان که گروهی داشتند، به سرپرستی مرحوم حاج حسین معینی آشنا شدم. اعضای این گروه همگی از دوستان تعزیهخوان برخواری از جمله مرحوم حسین طاهری مرحوم، حاج اصغر نجفی، حاج علی اعظمی و دیگر عزیزان بودند که ما به انضمام این گروه به سطح استان اصفهان میرفتیم و تعزیه اجرا میکردیم.
از حفظ نسخه حضرت عباس زیر خمپاره تا قودجان
بعد از اینکه مدتی در نقش حضرت علیاکبر(ع) ایفای نقش کردم، بنا بر شرایط و قوانین جمهوری اسلامی به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم و در جبهههای حق علیه باطل حضور پیدا کردم. علاقهام به تعزیه آنقدر زیاد بود که نسخه حضرت عباس(ع) را در شیفتهای خدمت سربازی و درست وسط جنگ ایران و عراق ، زیر آتش دشمن بعثی حفظ کردم، وقتی به مرخصی آمدم مردم دلیگان اصرار کردند که نقش حضرت عباس(ع) از شهادت ایشان را باید ایفا کنم و هرچه گفتم که سن من به این نقش نمیخورد، قبول نکردند و در اینجا من اولین بار شهادت حضرت عباس(ع) را خواندم. وقتی به محرم رسیدیم، من مرخصی گرفتم و به محل آمدم. جناب آقای معینی که یک گروه تعزیه داشتند و به مناطق مختلف استان میبردند و از قضا قرار بر این بود که در این محرم گروهی را به حسینیه تاریخی زواره ببرند، از من تقاضا کرد تا در کنار اساتید آن زمان تعزیه اصفهان به زواره بروم و آنجا نقطه عطفی بود که من پس از آن محرم مدام به سرتاسر استان و حتی کشور دعوت شدم و بر اثر لطف امام حسین(ع) دوستان لطفشان به ما بیش از پیش شد. کمی بعدتر اما بنده به قودجان دعوت شدم و به مدت چهار سال در قودجان تعزیه خوانی کردم و با عنایت و لطف امام حسین(ع) در خدمت مرحوم مشایخی بودیم و در این چهار سال شهادتخوان قودجان بودم. اما بنا بر برخی حسادتها و اتفاقاتی که علاقه ای به گفتنشان ندارم از حضور در مراسمات سال بعدی قودجان صرفنظر کردم.
تعزیه با بلیت 55 دلاری!
محرم سال 1380 بود که حاج آقا محمدباقر غفاری با من تماس گرفتند. ایشان یکی از شخصیتهای هنردوست ایران اسلامیاست و به شدت به تعزیه علاقه دارد و در آمریکا زندگی میکند. حاج آقا غفاری به عقیده اینجانب یکی از کسانی است که خدمات شایانی به تعزیهخوانی کرده و تعزیه ما را به خیلی از کشورهای دنیا از جمله آلمان، ایتالیا، فرانسه و اقسی نقاط کره خاکی برده و برای رشد و شناخت تعزیه در بین دیگر ملتها تلاش زیادی کرده است. روزی که حاج آقا غفاری تماس گرفتند من در حسینیه نطنز و خولنجان باید تعزیه اجرا میکردم. موضوع را با من مطرح کرد و گفت که راستش میخواهیم در ایالت نیویورک تعزیهخوانی کنیم و من میخواستم از شما دعوت کنم تا به عنوان یکی از شبیهخوانان برجسته کشوری در این امر ما را یاری کنید. من هم بهجهت علاقه زیادی که به تعزیه داشتم و میخواستم این هنر را به ایرانیان آمریکا و آمریکاییها نشان بدهم و از لحاظ مذهبی و هم ملی روی این موضوع حساس بودم ، این چالش را قبول کردم. پس از گرفتن ویزا و انجام هماهنگیهای مربوطه در سال 1381 ما به شهر نیویورک و مرکز هنرهای نمایشی لینکلن ایالت نیویورک آمریکا رفتیم و در جشنواره 20 روزه بين المللی تابستانی هنرهای نمايشی در مجتمع هنری نیویورک حاضر شدیم. اين جشنواره یک مراسم فرهنگی هنری بین المللی بود که به اجرای هنرهای ملل مختلف تعلق داشت.
با احتساب تعزیه سه نمایش ایرانی در این جشنواره فرهنگی شرکت داشتند اما تعزیه در آنجا خیلی سر و صدا به پا کرد و نه تنها ایرانیان مقیم آمریکا که مردم دیگر ملتها را هم توانست جذب کند؛ بهطوری که طی دوازده روز اجرا ما یک صندلی خالی در سالن نمایش ندیدیم. میدانی که برای تعزیه آماده کرده بودند از همه سالنها و میدانها متمایز بود؛ زیرا قرار بود تعزیه را بهصورت سواره بخوانیم و نیاز بود که یک میدان در وسط سالن آماده بشود. در زیر یک چادر میدانی آماده شد و صندلیها را بهصورت منظم چیدند تا همه چیز مهیای اجرا شود. برای این اجرا ما 35روز در آمریکا بودیم که بیست روز فقط تمرین داشتیم و دوازده روز بهصورت متوالی اجرای تعزیه داشتیم؛ حتی از مردم دیگر ایالتهای آمریکا که در این مراسم حضور داشتند، بلیت 55دلاری مراسم را تهیه میکردند و مشتاقانه به تماشای نمایش مینشستند.
اهالی فرهنگهای مختلف ایالات متحده آمریکا از ما دعوت میکردند که به ایالتهای دیگر هم برویم و اجرا داشته باشیم؛ اما متاسفانه فرصت و موقعیت مناسب فراهم نشد. اگر این اتفاق میافتاد فرهنگ، موسیقی، آواز، ادبیات و اسبسواری ایرانیان بهصورت ویژه به مردم دنیا نشان داده میشد و بهترین تبلیغ برای تشیع هم بود. فرض کنید در قلب آمریکا یک مراسم مذهبی ملی از ایران این چنین جا باز کند. آن هم بین این همه اجرای رنگارنگ از کشورهای جهان؛ در همان زمان مجله نیویورک اجرای تعزیه را بهعنوان یک رویداد مهم روی جلد خود به تصویر کشید و از این هنر بهعنوان یک هنر خاص و بسیار زیبا نام برد. خیلی از روزنامهها و مجلات حین اجرا به این مورد اشاره کردند و تعزیه را از دیگر اجراها جدا کردند و برچسب نمایش خاص را روی ما زدند. برای مردم آمریکا خیلی عجیب بود که یک اجرا با این حجم زمانی بهصورت زنده و سوار بر اسب آن هم با آواز و موسیقی دلنشین و مبتنی بر دستگاههای موسیقی ایرانی اجرا میشود آن هم بهصورت نظم!
تعزیه برای توریستها
سه تعزیهای که در نیویورک اجرا میشد، جزو تعزیههای طولانی بود و خود ما هم انتظار نداشتیم که مردم اینگونه از ابتدا تا انتها پای مراسم بنشینند و استفاده کنند. در این دوازده روز تعزیههای شهادت جناب حر، شهادت طفلان مسلم و شهادت حضرت امام حسین (ع) را اجرا کردیم که اجرای هر سه تعزیه از لحاظ زمانی در کمترین حالت بیش از سه ساعت زمان میبرد؛ ولی با مشکل خالی شدن سالن حین اجرا روبهرو نشدیم. این جلوهای بود مجسم از ارتباط دو انسانی که هیچ چیز از زبان همدیگر متوجه نمیشوند، ولی هنر ایرانی اسلامی این خلأ را پر کرده بود و باعث ایجاد یک ارتباط عمیق بین مردمی شده بود که هزاران کیلومتر با ما فاصله جغرافیایی دارند و در فرهنگ این فاصله بیشتر از این هم بهنظر میرسد. اگر بیشتر روی اجرای تعزیه در خارج تمرکز میشد نتایج خیلی بهتری از لحاظ گردشگری و فرهنگی میگرفتیم کما اینکه همین سالها توریستهای اصفهان به تماشای تعزیه میآیند. روز اول بعد از اجرا تماشاچیها ایستاده بودند و با دستزدن ما را تشویق میکردند. سه بار ما از میدان بیرون رفتیم و دوباره داخل شدیم، اما جمعیت همچنان ایستاده تشویق میکرد. واقعا شرمنده این همه علاقه و محبت شدیم. مردم انگلیسیزبان باوجود فارسیبودن اشعار تعزیه با موسیقی و آواز کاملا ارتباط گرفته بودند و حتی در جایی که ایرانیها با ضرب مشخص به سینه میزدند، با ایرانیهای حاضر در سالن همراهی میکردند و به سینه میزدند. البته بخشهای مهم اشعار ترجمه شده بود و برای تماشاگرانی که فارسیزبان نبودند پخش میشد. حتی برخی از حاضران بیرون از سالن منتظر میماندند و بهعنوان یادگاری از ما امضا هم میگرفتند. برای شخص من سوال شده بود که برداشت اینها از تعزیه چیست و آیا با مبانی اسلامی هم آشنا شده اند؟ به یکی از دوستانی که به عنوان مترجم در گروه حضور داشت، مسئله را مطرح کردم و ایشان هم با من همراه شد تا از برداشتهای مردم حاضر در مراسم بپرسیم. مردم میگفتند ما اینطور برداشت کردیم که حسین(ع) یک شخصیت مظلومی بوده که از طرف کسانی که از کوفه به کربلا آمده بودند و لباس قرمز بر تن داشتند، مورد ظلم واقع شد و خون پاکش بر زمین ریخته شد تا زیر بار ظلم نرود. اینجا به من ثابت شد که خود خداوند واقعا حافظ خون و پاسدار مکتب حضرت سیدالشهداست. این تجربه به ما ثابت کرد که تعزیه یک ظرفیت بالقوه عظیم دارد، اما برای بالفعل شدن آن باید کمر همت را محکمتر از پیش ببندیم و آماده شویم . البته حمایت مسئولان را هم نیاز داریم.
تعزیه میراث ملی ایرانیان است
من بعد از این ماجرا به خودم و تمدن کهنم افتخار کردم وقتی دیدم در گذشته ما چنین مردم دینمدار و هنردوستی داشتیم که آن زمان تعزیه را از تلفیق چندین هنر پارسی ایجاد کردند و نمونه بارز یک هنر ایرانی اسلامیرا خلق کردند؛ البته هنوز هم چنین ملت فهیمیرا در عرصه تعزیه میبینیم و این خط و نهضت ادامهدار است. تعزیه نماد بارز میراث ملی ماست که به عقیده بنده نمایانگر سطح عرفان و فرهنگ و هنر پیشینیان است. به جرئت میگویم خدمتی که تعزیه به حفظ موسیقی ملی ما کرده هیچ کسی نکرده است؛ آنچنان که استاد بیهمتای موسیقی ایران استاد شجریان درباره تعزیه گفتند: گوشههای اصیل موسیقی ایرانی بهدست فراموشی سپرده شده بود؛ اما تعزیه ایرانی توانست این سبکهای اصیل را حفظ و حراست کند.
از تعزیه در زواره به کارگردانی ناصر تقوایی تا ثبت در یونسکو
الحمدلله تعزیه در سال 1384 با همت دوستان و به خصوص کارگردان برجسته سینما و تلوزیون جناب آقای ناصر تقوایی در یونسکوی بنام ایران ثبت شد. در جریان این ثبت نیاز بود که یک فیلم ده دقیقه ای از تعزیه ثبت و ضبط بشود و آقای تقوایی این مسئولیت را برعهده گرفت و در حسینیه تاریخی زواره تعزیه جناب حر اجرا شد که البته بنده متاسفانه مشهد بودم و نتوانستم در زواره حضور پیدا کنم.
روایتی از تعزیه در دوران کرونا
بعضی اتفاقات مانع رشد و نمو تعزیه میشوند ؛ وقتی دیدم تعزیه تا نیویورک رفته و چنین استقبالی داشته، وقتی حضور تعزیهخوانان ایرانی را در پاریس و استقبال مافوق تصور مردم پاریس را دیدم ، وقتی آوازه تعزیه ایران تا دروازههای تاریخی ایتالیا رفت و اجرا شد، باورش سخت بود که روزی در داخل برخی با بیمهری به این دستاورد عظیم لطمه وارد کنند و بهجای حمایت پشت ما را خالی کنند. در همین قضیه کرونا، هیچ کسی بیشتر از تعزیهخوانان به دستورالعملها پایبند نبوده و نیستند. بهطوریکه سال گذشته هر روز من اجرا داشتم اما امسال فقط دو اجرا داشتیم که آن هم بهصورت پخش اینستاگرامیبود. در ابتدای امر به ما اینطور گفتند که ارشاد در هیچ کجای ایران هیچ مجوزی صادر نمیکند؛ ما هم به دیده منت قبول کردیم، اما بعدا دیدیم که در کرمان ، قزوین و حتی تهران که وضعیت به مراتب بدتری داشت مجوز دادند و اجرا کردند. من هر سال در خمینی شهر دهه اول محرم انجام وظیفه میکردم و چندینهزار نفر مستمع برای تعزیهها میآمد؛ امسال هم بانی محترم از من درخواست داشت که حتما اجرای تعزیه داشته باشیم اما بنده ایشان را قانع کردم که بنابر شرایط موجود چنین حرکتی اصلا به صلاح نیست و نباید خلاف دستورات ستاد مبارزه با کرونا عمل کرد و الحمدلله بانی محترم قبول کرد.گفتند رفتنی بهانه رفتنش را پیدا میکند و ماندنی دلیل ماندن را… امروز هم اگر دوستان به دنبال حفظ تعزیه هستند بیایند و یک سری قوانین سختگیرانه مشخص کنند و نگذارند تعزیه به دست فراموشی سپرده شود.
رهبر انقلاب دوستدار تعزیه هستند
رهبر معظم انقلاب در مورد تعزیه فرمودهاند: «ما با شبیهخوانی موافقیم، مخالف نیستیم. منتها شبیهی که مبتنی بر واقعیات باشد.» و ای کاش همه مسئولان همین دید را داشتند؛ آن وقت تعزیه را در دنیای بیرون از مرزها گسترش میدادیم و هنر و میراث ملی ثبتشده ایران را به رخ جهانیان میکشیدیم ؛ اما اینطور نیست. مثلا یک بانی برای یک تعزیه میخواهد از سرمایه و جیب خودش هزینه کند تا به این هنر کمک کند و مجلسی بگیرد و به نشر معارف عاشورا و اقامه عزای حضرت سیدالشهدا کمک کند این شخص نه تنها حمایت اجتماعی و فرهنگی نمیشود که اذیت هم میشود. روزی که شاهد استقبال مردم در نیویورک بودم هرگز فکر نمیکردم روزی در ایران و اصفهان که مهد تعزیه است به این نقطه برسیم.
تعزیه ملی به روایت فردین خلعتبری
سال گذشته استاد فردین خلعتبری که آهنگساز برجستهای هستند، در بوستان آب و آتش مجلسی برپا کردند به مدت ده شب با موسیقی ایرانی که در همه شبها تعزیه جناب حر اجرا شد. همانطور که میدانید، شکل فعلی تعزیه مربوط به زمان قاجار است منتها در زمان قاجار تعزیهای که در تکیه دولت تهران خوانده میشد با سازهای ایرانی بود نه ترومپت که یک ساز غربی به حساب میآید. آقای خلعتبری زحمات زیادی کشیدند تا این اتفاق مهم بیفتد و تمرین و ممارست زیادی پشت این قضیه بود چون یک تیم کامل موسیقی روی این قضیه کار کرد و این تعزیه با سازهای کمانچه ، تار ، نی و کرنا و سنتور بود که بهشدت روح ایرانی در آن حس میشد اما بهعلت هزینه زیاد متأسفانه این موضوع قابل تعمیم به کل کشور و همه تعزیهها نیست.این تعزیه سنتی روح و جسم و جان ما را به آرامش دعوت میکند و این چیزی است که از گذشتگان به ما رسیده و ما باید پاسدار آن باشیم و به رشدش کمک کنیم.جوانانی که وارد این عرصه مقدس و فرهنگی هنری میشوند، باید با مبانی تعزیه آشنا شوند و بعد از آشنایی کامل با دستگاههای آوازی ایرانی به حفظ تعزیه کمک کنند. امیدوارم که دوستان مسئول فکری به حال این قضایا بکنند تا بتوانیم باز هم تعزیه را به جهانیان نمایش بدهیم.