نور و سایه، خاک آفتابخورده کوه، جاده و طبیعت بیمانند روستا در کنار پلها، باروها، کوچهها و بازارها و روزگار پر زندگی مردمان اصفهان و اطراف آن از او یک نقاش عاشق طبیعت و وفاداربه مردم ساخت؛ نقاشی که خیلی زود نگاه همگان از همشهریان و هموطنانش گرفته تا توریستها و مهمانان خارجی را به قابهای زیبای خود خیره ساخت و نامش را برای همیشه در نقاشی معاصر اصفهان و ایران حک کرد.
آبرنگکاران مدرن هم به نوعی متاثر از سمبات هستند
مهندس مرتضی بخردی معمار و موسس نخستین گالری شهر اصفهان در سالهای گالریداری تعدادی از آثار سمبات را در تهران از عنایتاله نظری نوری که سمبات آتلیهاش را به او سپرده خریداری میکند و یکی دو سال بعد به گالری او در آمریکا میرود و مجذوب روی خوش و آثار دیدنی اش میشود: «مواجهه با برخورد خوب و آثار ارزشمندش باعث شد چند اثر دیگرهم از او خریداری کنم و با خودم به گالری بیاورم. در سال 68 در آغاز سال نوی میلادی هم در گالری کلاسیک نمایشگاهی با عنوان تجلیل از هنرمندان ارمنی دایر کردم و تعدادی از کارهای او و یرواند را نمایش دادم که مورد اقبال خوبی هم قرار گرفت تا اینکه 4 سال بعد در سال 72 سمبات به اصفهان آمد. درخانه یسایی برایش برنامهای تدارک دیده بودند و من دوباره به دیدنش رفتم و او رابه گالریام دعوت کردم و در حاشیه این دیدار با هم در مادی نیاصرم قدم زدیم و عکسی به یادگار از او گرفتم. این آخرین برخورد ما با هم بود و سمبات چند سال بعد درگذشت. »
این مدرس هنرهای سنتی و مرمت ابنیه تاریخی اما یکی از مهمترین وجوه کار سمبات را انتخاب سوژههای بومیو حضور اصفهان در آثارش میداند: «سوژههایی که کار میکرد مال اصفهان، روستاهایش و دهات ارمنینشین بود. بناها و پلهای تاریخی شهر را به آثارش میآورد. علاقه او به اصفهان تا حدی بود که در تهران هم سوژههای اصفهان را کار میکرد و به نوعی تا پایان عمر این علاقه در او ماند. به جز آنکه آثاری هم با تمرکز ویژه بر مردم روی روزنامه کار میکرد. منظورم همان سبک سمباتیسم است که در آن به لکههای رنگ قلمویش فرم میداد و از داخلش فیگور و آدم و… درمیآورد. این فیگورها بیشتر آدمهایی بودند که در جامعه آن زمان حضور داشتند و او آنها را تجسم میکرد. به همین خاطر، آدمهای عادی هم جذب کارهایش میشدند. حرکت جالب دیگر سمبات کارکردن روی مخمل بود. سوژههای شب را که نورپردازی خاصی داشت روی مخمل کار میکرد که خیلی جذاب بود.» مؤسس گالری کلاسیک اصفهان آتلیه سمبات را هم به خاطر میآورد: «آتلیه او سر کوچه فتحیه در چهارباغ بود که خیلی هم جلب توجه میکرد و نه فقط برای مردم اصفهان حتی برای کسانی که از شهرها و کشورهای دیگر به اصفهان میآمدند شناخته شده بود و آنها به آنجا میآمدند و از او اثر میخریدند. او معمولا در آتلیه سرش به کار خودش بود و بیشتر وقتها در حال کار.» مالک خانه بخردی اصفهان حضور خاچاطوریان در اصفهان و شاگردی سمبات و یرواند نزد او را باعث پدیدآمدن انگیزههایی در کار آنها میداند: «آموزش نزد خاچاطوریان در کنار روحیه باز خودشان باعث میشد با دنیا ارتباط داشته باشند. مجلهها و کتابهایی را که از نقاشان معروف دنیا بود، ببینند و از آنها تأثیر بگیرند. حسن کارشان هم به نظر من این بود که از محدوده کاری خود فراتر نمیرفتند و در خط و مسیر خودشان حرکت میکرد.» او سمبات و یرواند را نقاشان عاشقی میداند که با تمام سختیها به مطلوب خودشان میرسیدند: «نقاشیکردن از بعضی سوژههای مورد نظر آنها در آن زمان خیلی سخت بود. یادم است یرواند میگفت با دوچرخه میرفتیم بیرون از شهر تا از ساربانهایی که از روی پل شهرستان رد میشدند عکس بگیریم و کار کنیم. کارکردن خیلی سخت بود و آنها با همه سختی کار میکردند.» بخردی تأثیر کار سمبات و یرواند در هنر اصفهان را بسیار عمیق میداند: «نام این دو از تاریخ هنر اصفهان پاک نخواهد شد. همانطور که سبکشان ادامه پیدا کرده است و حتی کسانی که کار مدرن میکنند هم به نوعی متأثر از این دو نقاش بزرگ آبرنگ اصفهان هستند.»
نقش ماندگار آبرنگ در خط هنری معاصر ایران
محمود سمندریان، هنرمند و مدرس شناختهشده آبرنگ، سخن از نقاشیهای سمبات را با رجوع به پیشینه تاریخی آن آغاز میکند: «با حضور کمال الملک و گرایشی که به نقاشی ناتورالیستی رئالیستی در اواخر قرن گذشته و اوایل قرن جدید تحت تأثیر او ایجاد شد، بسیاری از نقاشان در این مسیر قرار گرفتند. در این زمان به نوعی فضای واقعی عینی از زندگی و ارتباطات مردمیو فضاهای شهری نشر داده شد. شاگردان کمالالملک با رنگ و روغن آثاری را نشر میدادند. در اصفهان هم سمبات و یرواند پیرو این بستر اجتماعیفرهنگی که قبلا ایجاد شده بود؛ البته با تکنیک آبرنگ به فعالیت پرداختند و این دو خط موازی هم پیش میرفت و کمکم بعد از سالها با پیداکردن پیشینه به عنوان خط هنری معاصر پذیرفته شد. به این جریان، باید افزایش ورود توریستها در دهههای 20 و 30 به ایران را هم اضافه کرد. آنها علاقه خاصی به ایران به عنوان گنجینهای کشفنشده داشتند و اصفهان نیز با توجه به جاذبههای خاصش از جمله شهرهایی بود که متقاضی فضای تصویری آن بودند. درخواستی که وجود آتلیه نقاشان چیره دستی مانند سمبات و یرواند در چهارباغ اصفهان با آثاری واقع گرا از شهر پاسخ خوبی به آن بود. » این نقاش اصفهانی ادامه میدهد: «به طور کلی این خصیصه، یک تم و ویژگی نقاشانه در کار این دو هنرمند شده و حتی بعدا هنرجویان هنرستان هنرهای زیبا کسانی مثل عیسی بهادری و عباسعلی پورصفا آن را با تکنیــــکهای دیگر به کارهــــایشان آوردنــــد.»
او در ادامه به تجربهگرایی در کار و روحیه هنری سمبات به عنوان یک ویژگی اشاره میکند: «مهاجرت سمبات از اصفهان به تهران و بعد آمریکا و همچنین دوره آکادمیکی که قبلا در اروپا دیده بود نشاندهنده علاقه او به تجربهگرایی و توجهَش به آموزش و جنبه آکادمیک کارش است. تنوع موضوعی آثار سمبات هم به نوعی این خصیصه را نشان میدهد که من واقعا ازآن لذت میبرم.» مؤلف کتاب مجموعه آثار آبرنگ در پاسخ این پرسش که سمبات چقدر در جریان فعل و انفعالات هنری زمان خود بوده، اینطور میگوید: «اگر بخواهیم با نگاه امروزی آثار سمبات را تحلیل کنیم پاسخ سؤال شما این است که او توجه چندانی به فعل و انفعلات هنری معاصر نداشت، اما واقعیت این است که با توجه به آموزشی که در آکادمیهنری غربی دیده بود فکر میکرد کار او ادامه جریان هنری روز دنیاست، ولی اینکه همزمان در جریان هنری روز دنیا هنرمندانی مثل جکسون پولاک، واسیلی کاندینسکی، پل کله، فرانتس مارک و … برخوردی متفاوت و تازه با نقاشی داشتند، مباحثی هست که الان بیشتر مطرح است. به طور کلی میتوان گفت کسانی مثل سمبات و یرواند در زمان خود با توجه به درخواستی که نسبت به کارهایشان بود فکر میکردند جریان نقاشی معاصر را اینطور باید دنبال کنند. من فکر میکنم قطعا سمبات و یرواند از جریان هنری روز خبر داشتند، ولی کار خودشان را انجام دادند و صادقانه نقاشی کردند و درگیر ظواهر اتفاقات هنری در زمان خود نشدند.» این مدرس و استاد آبرنگ با اشاره به سختی کار نقاشانی مثل سمبات و یرواند برای خلق اثر هم در زمان خودشان میگوید: «من عکسهای سیاهوسفیدی را از استاد سمبات به یادگار دارم که در روستاهای اطراف اصفهان گرفته شده و در آتلیهاش رنگیاش میکرده است. به طور کلی به دلیل کیفیت پایین دوربینهای آن زمان، کار عکاسی خیلی سخت بوده و نقاشان در آتلیههایشان برای نقاشی خروجی میگرفتند. در خیلی از نقاشیهای سمبات و یرواند کادر به هم نزدیک و رنگها و زمان را تغییر میدهند، یعنی آفتاب عوض میشود یا آدمها را جابهجا میکنند که نشانگر این است که آنها برای پیدا کردن یک کمپوزسیون نقاشانه چه مشکلاتی داشتهاند؛ هرچند اینها خودش به جذابیتهای کار این هنرمندان اضافه کرده است.» او در پایان مشخصشدن جایگاه کار نقاشانی مانند سمبات و یرواند را منوط به آینده میداند و معتقد است هنوز برای صحبت در این رابطه زود است: «باید حداقل 50 سال دیگر بگذرد تا جایگاه کار این عزیزان مشخص شود و کمکم ریشههای کارهایشان خودش را نشان دهد. اما در اهمیتشان همین بس که خیلی از هنرمندان معاصر امروز متوجه شدهاند نگاه عینی در نقاشی همچنان مورد توجه طبقه متوسط اجتماعی است؛ همانطور که نگاه واقعگرایانه با علاقه دنبال میشود اما با گذر زمان جایگاه این عزیزان مشخص میشود.»