جای خالی تحلیل منصفانه رویدادها

فهم و تحلیل پدیده‌های دنیای امروز براساس زاویه نگاه مخاطبان، نویسندگان و تحلیلگران شکل و ترسیم می‌شود. آنچه به‌عنوان تحلیل نهایی از سوی پژوهشگران به مخاطبان در حوزه‌های مختلف ارائه می‌شود، دقیقا به عینک و نظریه‌ای بازمی‌گردد که آنان روی چشم می‌گذارند و وقایع جهان را با آن می‌نگرند. بدون درنظرداشتن زاویه دید تحلیلگران مخاطب تنها با اطلاعاتی انبوه سروکار دارد، اما این همه در نگاه مردم تفاوت دارد.

تاریخ انتشار: 08:40 - پنجشنبه 1399/08/1
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

در میان تحلیل‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌توان سراغ از زاویه‌های مختلف، متفاوت و متضاد دیدگاه نویسندگان درباره رویدادی مشخص را گرفت. به‌عنوان‌مثال، افراد و چهره‌هایی که دائم سخن از بهبود وضعیت اقتصادی کشور می‌زنند، به‌یقین کارکردهای دولتی پیش‌رو را به‌عنوان بزرگ‌ترین بنگاه اقتصادی کشور می‌نگرند. تمرکز چنین افرادی به سیاست‌گذاری‌ها، بخشنامه‌ها و دستورات دولتمردان و مرتبط‌دانستن سیاست‌های گذشته و شرایط امروز است، از همین رو وقوع هر رویداد را به‌حساب کارگزاران دولت می‌نویسند. بنابراین و اگر تمام کنش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را از چنین زاویه‌ای بنگریم، درنهایت به این نقطه می‌رسیم که سایر واکنش‌های بروزیافته در فضاهای مختلف را به ساختار کلان دولت مربوط کنیم. در این نگرش کمتر جایی برای بررسی نقش سایر نهادها برای تغییر شرایط زیست شهروندان درنظر گرفته می‌شود. شماری از تحلیلگران بدون توجه به رویدادهای داخلی و دقت در وضعیت کشور، نگاهشان به کمبودها، کاستی‌ها و تناقض‌های گفتاری سیاست‌مداران خارجی به‌صورت عام و آمریکا به شکل خاص است. از همین رو آنچه به‌عنوان تحلیل و ارائه دیدگاه از سوی این افراد مطرح می‌شود، درنهایت انگشت‌نهادن به کنش‌های قدرت‌مداران کشورهای خارجی است. در این نگاه ما دائم به‌جای فهم وضعیت امروز به آن‌سوی مرزها سفر ذهنی می‌کنیم. حتی موقع بررسی شرایط کشور خودمان به گفته‌ها و سیاست‌های آنان ارجاع می‌دهیم. اینکه برخی از تحلیلگران دائم در گفتارهای خویش از شخصیت‌های حاضر در ساختار قدرت کشورهای خارجی استفاده می‌کنند نشانه این‌گونه تحلیل‌هاست. به‌عنوان‌مثال، ارائه اطلاعاتی درباره فروپاشی اقتصاد کشورهای اروپایی بر اساس سخنان سیاست‌مداران اروپا ترسیم می‌شود، همچنین افول اقتصاد آمریکا با چنین چارچوبی تحلیل می‌شود. اینکه شماری از چهره‌های سیاسی و کارشناسان طی سال‌های متوالی دائم از سقوط، افول و بحران‌های فراگیر و بنیادین غرب در حوزه‌های مختلف سخن می‌گویند نتیجه چنین روشی در تحلیل‌هاست. بی‌شک تمرکز و تأکید به مشکلات و بحران‌های کشورهای خارجی به‌عنوان اطلاعات اساسی برای ارائه یک تحلیل از دنیای پیرامون، مخاطب را به این نقطه خواهد رساند که اوضاع آنان خراب و در آینده‌ای نزدیک یا دور با ویرانه‌ای به اسم اروپا روبه‌رو خواهیم بود. گردآوری اطلاعات، سنجش، دسته‌بندی و تحلیل از داده‌های کشورهای خارجی برای مقایسه سیاست‌گذاری‌ها مفید فایده است،‌ ولی ترسیم تصویری تیره از کنش‌های آنان نه‌تنها به اقناع مخاطبان و شهروندان کمکی نمی‌کند، بلکه بعضا نتیجه‌ای متفاوت را به همراه خواهد داشت.
فارغ از نگرش‌های متفاوت تحلیلگران به رویدادهای دیروز و امروز، کنش‌های دولتمردان و وضعیت کشورهای دیگر، آنچه برای شهروندان قابل‌فهم می‌شود و دنیای پیرامون خویش را از دریچه آن می‌نگرند، زندگی و زیست روزمره است. به عبارتی روشن‌تر، شهروندان فهم خود از محیط پیرامون را بر اساس زیست خود مرتب می‌کنند و نه برعکس. گمان کنیم رئیس دولت، وزیر اقتصاد، وزیر امور خارجه و ریاست بانک مرکزی درباره بهبود کسب‌وکارها و افزایش قدرت اقتصادی شهروندان و کنترل بازارهای مختلف در برنامه‌های خبری حضور یافته و از دستاوردهای اقتصادی دولت و دولتمردان وقت دفاع کنند، همچنین باگذشت چند ساعت از سخنان این شخصیت‌ها لشکر تحلیلگران دولت وقت درباره خوبی‌ها و دستاوردهای پیدا و پنهان دولت یادداشت‌هایی بلند به نگارش درآورند، فرجام چنین سخنانی برای مردم مقایسه این سخنان با وضعیت اقتصادی خودشان و اطرافیان است. زمانی که بخش عمده‌ای از شهروندان با دشواری نیازهای اساسی خود را تأمین می‌کنند و هرروز شاهد نامتعادل بودن بازارها هستند و افزایش قیمت و تورم و رهاشدن قیمت‌ها را در زندگی خود لمس می‌کنند، نه‌تنها این گفته‌ها را نمی‌پذیرند بلکه با بروز واکنش‌هایی همراه باخشم در مقابل این گفتارها مقاومت می‌کنند. اقناع افکار عمومی و کسب رضایت شهروندان در اقتصاد تنها با نزدیک‌شدن به خواسته‌های جامعه محقق خواهد شد. پیمودن هر راهی به‌غیراز این چارچوب نه‌تنها حامل دستاوردی برای دولتمردان و تحلیلگران نزدیک به بدنه قدرت نیست، بلکه زمینه‌ساز مصائب دیگر خواهد شد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط