از فیلم لذت بردم. به نظرم این مهمترین اتفاقی است که برای یک فیلم میافتد و همه حرفهای دیگر حاشیه هستند. فیلم از آنهایی نیست که یک مشت سکوت به شما نشان دهد و انتظار داشته باشد عمق معنوی یک آدم را درک کنید؛ اما سینمای دفاع مقدس هم نیست. به نظر میآید نوعِ روایت و قصهگویی با زمانه مدرن ما همسانسازی شده است. لحن آدمهای آن دوران و آن فضای عاطفی و معنوی نیست؛ لحن ماست. بد هم نیست، جذاب است، قابللمس است.
قابلقبول برای ما فیلم زیاد دیدههاست. فقط یک عیب کوچک دارد؛ واقعی نیست.میتوان گفت اینگونه از روایت که آدمها (و بهخصوص شهدا) را پایین بیاورند و خاکی و زمینی کنند تا قابلدرک و وصول برای مخاطب معمولی باشند، از حاتمیکیا شروع شد و با مهدویان، بهخصوص در فیلم «ایستاده در غبار» اوج گرفت. اما مرز دسترسپذیرکردن قهرمانان با هجو و مبتذل شدن شخصیت آنها، موی باریکی است که خیلی تخصص لازم دارد تا آنطرفش نیفتیم.روح آدمها در حقیقت بالایی دارد و پایینی.
نه همیشه از بالا باید گفت و نه همیشه از پایین. آدم درست، آدم متعادل است و سینمای درست، سینمای متعادل. این نکته وقتی حائز اهمیت میشود که توجه کنیم ازقضا ذات و اصالت سینمای ما بهعنوان هویتی مستقل از هالیوود در همین تعادل تعریف میشود. سینمای غرب یکطرف خلقت را دیده و خوب هم دیده، تمام ارکان سینمای مادی را کشف کرده و به کمال رسانده است.
اما انسان بخشی فراتر از ماده هم دارد که همواره شرق بیشتر از غرب به آن اندیشیده است. سینمای ما اگر «سینمای ما» باشد، باید تمام دنیای ما را نشان دهد و دنیای ما، فرهنگ و نمو ما، و ادراک ما هر دو بخش را دارد.با تمام این حرفها بازهم معتقدم فیلم موفق بوده و رسالتش را انجام داده است، توجه من را بهعنوان یک مخاطب عام به دست آورده و باشخصیت فیلم همراهم کرده است.
عناصر فیلم از فیلمنامه و فیلمبرداری و بازیگری گرفته تا تدوین و صداگذاری هماهنگ باهم و هماهنگ با روح داستان و مقصود کارگردان پیش رفته و طراحی صحنه خاکی و تم خاکستری فیلم که طبیعت فضای اردوگاه اسیران است، باعث ملال مخاطب نشده است. ریتم نه اینقدر تند است که از داستان جا بمانیم، نه اینقدر کند که خستهمان کند.
هرچند قانع نشدم که صلیب سرخ بهراحتی بهصرف شنیدن صدایی از منبعی نامعلوم، وجود 42 اسیرِ اعلامنشده را بپذیرد و مهمتر اینکه اسامی این اسرا که از دیگر اسیران جدا هستند چطور به دست قهرمان داستان رسیده است. همینطور تصمیم نهایی فرمانده زندان که بازکردن مطلب ممکن است موجب افشای داستان شود، برایم باورپذیر نبود.البته عقیده دارم که فیلم را باید بهمثابه یک کل دید و از تکهتکهکردن و تجزیه آن به عناصر فنی و روایی بهجد پرهیز کرد.
فیلم رویدادی است که وقتی تمام میشود از آن یک احساس باقی میماند که درباره فیلم «شماره 10» برای من احساس خوبی بود؛لذا در یک جمله توصیف فیلم میگویم روایتی جذاب، درست و صمیمی؛ هرچند غیراصیل.